فراز و نشیب زندگی ابوبکر البغدادی از کودکی تا خلافت

البغدادی در سال ۲۰۱۴ ، در حالی که داعش نیمی از سوریه و یک سوم عراق را به تصرف خود در آورده بود، با این ادعا که برای نخستین بار پس از سقوط امپراتوری عثمانی، به دنبال تجدید حکومت اسلامی است، خلافت خود را اعلام کرد.وجه تمایز داعش و القاعده، در همین اعلام خلافت توسط البغدادی بود.

به نقل ازصدانیوز،ابوبکر البغدادی در سن ۴۸ سالگی به هلاکت رسید. رهبر سیاه جامه، مرموز و سَیّاس داعش کسی بود که از یک گروه کوچک و ضعیف معارض عراقی، یک شبکه تروریستی بین المللی و متشکل از هزاران عضو از ۱۰۰ کشور دنیا درست کرد.
ترامپ، روز یکشنبه با اعلام مرگ او، گفت البغدادی در حمله نیروهای ویژه آمریکا به شمال غرب سوریه، با انفجار جلیقه انفجاری اقدام به خودکشی کرد. رییس جمهور آمریکا همچنین گفت که آزمایش های اولیه بر روی بقایای جسد وی، هویت او را تایید کرده اند.
شبکه رسانه ای داعش که معمولا اخبار مربوط به عملیات ها را به سرعت منتشر می کند، و البته در انتشار اخبار مربوط به قتل فرماندهان داعش نیز با تاخیر عمل می کند، هنوز خبر مرگ البغدادی را تایید نکرده است.
البغدادی فرزند یک خانواده مذهبی از سامرای عراق بود. وی از شور مذهب، نفرت از کفار و قدرت اینترنت بیشترین بهره را برای مطرح کردن خود درعرصه بین المللی برد. البغدادی در اوج قدرتش فرماندهی سازمانی را به عهده داشت  که منطقه ای به وسعت بریتانیا را در اختیار داشت، و از همین جا بود که فرمان عملیات های تروریستی در ۳۶ کشور دنیا را صادر می کرد.
وی تروریست شماره یکی بود که دولت آمریکا برای سرش جایزه ۲۵ میلیون دلاری تعیین کرده بود. تعقیب او وقت زیادی از دستگاه های اطلاعاتی کشورهای مختلف و همچنین دو دولت آمریکا گرفت و در نهایت پس از یک تعقیب و گریز یک ساله به قتل رسید.
البغدادی به مدت تقریبا یک دهه، با اتخاذ تدابیر شدید امنیتی توانست از دستگیری بگریزد. او حتی در ملاقات با معتمدترین بستگانش هم، موارد امنیتی را رعایت می کرد.
یکی ازدستیاران ارشد البغدادی به نام «اسماعیل العیثاوی» می گوید «درملاقاتهایی که با البغدادی داشتم، مجبور بودم که حتی ساعت مچی ام را در بیاورم».
«العیثاوی»و سایر بازداشت شدگان داعش می گویند «پیش از ملاقات با البغدادی تمام وسایل الکترونیکی از جمله تلفن همراه و دوربین های ما را می گرفتند و در حالی که چشم بند بر چشم داشتیم، سوار اتوبوس می شدیدم و پس از ساعتها سفر، به نقطه نامعلومی که البغدادی در آنجا حضور داشت می رسیدیم. پس از آن به ما اجازه می دادند که چشم بندهای خود را برداریم، و دراینجا بود که متوجه می شدیم البغدادی روبروی ما نشسته است».
چند تن از دستیاران البغدادی که به مدت سه سال با او در تماس بوده اند می گویند: «ملاقات با البغدادی بین ۱۵ تا ۳۰ دقیقه به طول می انجامید و پس از پایان ملاقات، او نخستین کسی بود که ساختمان محل ملاقات را ترک می کرد. پس ازآن، ملاقات کنندگان باید تا چند ساعت پس از خروج البغدادی از ساختمان، تحت نظر گارد مسلح مستقر در ساختمان می ماندند، و بعد از آن دوباره در حالی که چشم بند بر چشم داشتند، سواراتوبوس می شدند و به محل اولی که سوار شده بودند باز گردانده می شدند».
«ژنرال یحیی رسول» سخنگوی ستاد فرماندهی ارتش عراق می گوید: «البغدادی همیشه نگران این بود که کسی به او خیانت کند. او به هیچکس اعتماد نداشت».
البغدادی در سال ۲۰۱۴ ، در حالی که داعش نیمی از سوریه و یک سوم عراق را به تصرف خود در آورده بود، با این ادعا که برای نخستین بار پس از سقوط امپراتوری عثمانی، به دنبال تجدید حکومت اسلامی است، خلافت خود را اعلام کرد.
وجه تمایز داعش و القاعده، در همین اعلام خلافت توسط البغدادی بود. القاعده یک گروه تروریستی بود که قدمت بیشتری نسبت به داعش داشت و نیروهای البغدادی پیش از جدایی از القاعده ، به مدت تقریبا یک دهه در زیر لوای القاعده عراق فعالیت داشتند.
هر چند که اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده، سودای خلافت را در سر می پروراند اما تمایلی به اعلام آن نداشت. شاید از این می ترسید که اعلام خلافت، پاسخ سخت نظامی از سوی مخالفان را به دنبال داشته باشد. این چیزی بود که بعدها برای خود البغدادی هم هزینه در بر داشت.
تصرف مناطق تحت خلافت البغدادی، پنج سال به طول انجامید و در مارس ۲۰۱۴، آخرین بخش از متصرفات خلافت، به اشغال داعش درآمد.  ظهور خلیفه موعود، دهها هزار تن از علاقمندان به رویای خلافت را به سوی سوریه سرازیرکرد. بیرق سیاه داعش در تمام شهرهای پرجمعیت از جمله موصل که ۱٫۴ میلیون نفر جمعیت داشت، به اهتزاز در آمده بود.
متصرفات داعش از سمت شرق، تا دشت نینوا گسترده بودند. افراطیون داعشی، کلیساهای قدمت دار این منطقه باستانی را به کارگاه تولید بمب تبدیل کردند. مناطق تحت تصرف داعش، از سمت شمال به کوههای سنجار می رسیدند. سنجار همانجایی است که زنان برای بردگی جنسی دست چین می شدند. قلمرو خلافت، از سمت جنوب به میادین نفتی دیر الزور سوریه و معابد باستانی شهر پالمیرا منتهی می شد.
داعش تحت نظر «شورای خلافت» به ریاست البغدادی، قرائت خشن خود از اسلام را در مناطق اشغالی به اجرا در می آورد. زنانی که متهم به عمل منافی عفت بودند، سنگسار می شدند و دست سارقان قطع می شد و البته مردانی که از پیوستن به صفوف رزمندگان داعش سرباز می زدند، نیز گردن زده می شدند.
هر چند که برخی از این احکام قرون وسطایی در جاهایی چون عربستان همچنان به اجرا در می آیند، اما داعش با پخش تلویزیونی اعدام هایش، مردم سراسر دنیا را شوکه کرده بود. داعش با ابداع مجازات های هولناک که در متون دینی هم از آن ذکری به میان نیامده، احساسات مسلمان ها را جریحه دار می کرد.
خلبان اردنی را زنده در آتش سوزاندند و با به پرواز درآورن کوادکوپتر، از این صحنه فیلمبرداری کردند. افرادی که متهم به جاسوسی بودند به چند صورت مجازات می شدند. برخی در قفس انداخته می شدند و در حالی که قفس را در استخر آب فرو می بردند، دوربین هایی که در زیر آب تعبیه شده بودند، از آخرین لحظات جان کندن آنها فیلم برداری می کردند. برخی دیگر را زیر شنی تانک تی ۵۵ می انداختند و سایرین را درکشتارگاه از پا آویزان می کردند و مانند گاو سلاخی شان می کردند.
البته دولت داعش – که هیچکس هم جز خودش ، دولتش را قبول نداشت- در مقابل خشونت و بی رحمی ای که داشت، خدماتی هم ارایه می کرد که در قیاس با برخی خدمات دولت قبل، بهتر بودند.
دولت داعش مالیات اخذ می کرد و درنهایت دقت آن را در راه جمع آوری زباله هزینه می کرد. دولت اسلامی، برای زوج هایی که ازدواج می کردند، گواهی ازدواج با سربرگ داعش صادر می کرد و زمانی که فرزند این زوج متولد می گردید، وزن دقیق نوزاد در گواهی تولد منقش به پرچم داعش ثبت می شد. داعش حتی از اداره راهنمایی و رانندگی نیز برخوردار بود.
هر چند که داعش به دنبال تاسیس دولت قرون وسطایی بود اما فرزند زمان خویشتن نیز بود. از اینترنت برای ارتباط هزاران طرفدارش در سراسر دنیا بهره می گرفت تا هوادارانش این احساس را داشته باشند که شهروندان مجازی دولت خلافت هستند.
پیام جهادیون داعش خیلی رک و پوست کنده بود، و برای هر کسی که آن را می شنید جذابیت داشت: «هرفردی ازهر جایی می تواند به نام ما وارد عمل شود». این موجب می شد که توان عملیاتی داعش در مناطق دور از سرزمین خلافت، دو چندان گردد، و افرادی که هیچگاه پای شان به اردوگاه های آموزشی داعش باز نشده بود، به عملیات تروریستی در کشورهای دیگر اقدام کنند.
به این ترتیب، داعش مرگ هزاران نفر در اقصی نقاط دنیا را رقم می زد. حمله به یک مراسم جشن در «سن برناردیو» در کالیفرنیا، حمله به بازار شب عید در آلمان، حمله کامیون در نیس فرانسه در روز باستیل، و حمله انتحاری به مراسم عید پاک در کلیساهای سریلانکا نمونه هایی از اقدامات حامیان داعش در سراسر دنیا بودند.
در بسیاری از موارد، عوامل نیابتی داعش، از خود ویدیوها و یا پست های مختلف در شبکه های اجتماعی به جای می گذاشتند که حکایت از بیعت آنها با البغدادی داشتند.
«جوشوآ گلتزر» مدیر ارشد مبارزه با تروریسم در شورای امنیت ملی در این رابطه می گوید « البغدادی در کانون تمام پروژه های تبلیغاتی داعش و خط دادن ها قرار داشت، به طوری که پیام های داعش افراد مستعد و آسیب پذیر در سراسر دنیا را، تحت تاثیر قرار می داد».
«گلتزر» می گوید «بغدادی نقش منحصر به فردی را در ظهور و توسعه داعش ایفا کرد».
شیخ ابراهیم
«ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری»، معروف به ابوبکر البغدادی در روستای «الجلام» واقع در بیابان های خشک و برهوت مرکز عراق چشم به جهان گشود. پدرش سنی محافظ کاری بود که صاحب ۵ پسر و چندین دختر بود، و مخارج زندگی را از راه فروش گوسفند زنده به سختی تامین می کرد. همسایه ها می گویند خانواده پدری البغدادی، وضع متوسط و نه چندان جالبی داشتند.
اما یک نکته در داستان زندگی البغدادی حائز اهمیت است و این نکته بعدها در ادعای او برای خلافت، نقش مهمی را ایفا کرد. روستای «الجلام» محل زندگی قبیله «البدری» است. نسب این قبیله به قریش در جزیره العرب می رسد.
پیش از اینکه البغدادی به مدرسه ابتدایی برود، خانواده اش به شهر سامرا که در نزدیکی روستای «الجلام» واقع بود، کوچ کردند. البغدادی، در مدرسه دانش آموز ضعیفی بود. کارنامه مدرسه اش نشان می دهد که بالاترین نمره را در درس هنر گرفته است (۹۵ از ۱۰۰)، اما در درس های اصلی مانند جبر نمراتش بین ۵۰ تا ۵۵ از ۱۰۰ بودند. ۱۷ نفر از دوستان، همسایگان، همکلاسی ها و معلمان سابقش در مصاحبه ای که داشتند، گفتند که البغدادی پسری «خجول، رسمی، منزوی و کم حرف» بود. این افراد می گویند، کارش رفتن به مسجد محله بود و پدرش او را در کلاس حفظ قرآن در مسجد محله ثبت نام کرده بود.
«خالد احمد اسماعیل»، تولیت مسجد احمدبن حنبل می گوید «البغدادی استعداد معنوی داشت و روحش با مسجد در پیوند بود».
«اسماعیل» می گوید « البغدادی، بدون اینکه کسی به او بگوید، سایر پسران را برای تمیز کردن مسجد با خود می برد. فرش های مسجد را بیرون می آورد و با شلنگ آب می شست و بر بام مسجد پهن می کرد تا خشک شوند».
او در حفظ و قرائت قرآن، خیلی زود از سایر کودکان پیشی گرفت. پیش از آنکه وارد دبیرستان شود، نمازگزاران از او می خواستند که در محراب مسجد بایستد تا در نماز به او اقتدا کنند».
«اسماعیل» می گوید «البغدادی صوت دلنشینی داشت. آنقدر دلنشین بود که حلاوتش مردم را به سوی مسجد می کشاند». البته شواهدی وجود دارند که نشان می دهند نگاه البغدادی به دین به گونه ای بود که می خواست عقایدش را به دیگران تحمیل کند.
یکی از همسایگان البغدادی، تصویر قلبی را روی دستش خالکوبی کرده بود و وقتی البغدادی آن را دید شروع به موعظه کرد. نام این همسایه «یونس طاها» است. یونس به خاطر دارد که البغدادی به او گفت «خالکوبی در شریعت حرام است». البغدادی حتی خیلی راحت معلمان خود را نیز نصیحت و موعظه می کرد.
یک زمانی، «اسماعیل» تولیت مسجد احمدبن حنبل مشغول سیگار کشیدن بود. البغدادی به او گفت« وقتی برای اقامه نماز می ایستی، بوی دهانت ملائکه را فراری می دهد».
«نیویورک تایمز» از طریق سازمان اطلاعات عراق به سوابق تحصیل البغدادی دست پیدا کرده است. در سوابق او نوشته شده که در سال ۱۹۹۱ در حالی که ۲۰ سال داشته، وارد دانشکده مطالعات اسلامی دانشگاه بغداد شده است.
البغدادی پس از دریافت مدرک کارشناسی، به «دانشگاه مطالعات اسلامی صدام» رفت و مدرک کارشناسی ارشد و دکتری خود را در رشته متون اسلامی دریافت کرد.
وی برای تامین مخارج تحصیلی اش، در«مسجد الحاج زیدان» واقع در محله توپچی بغداد، قرآن تدریس می کرد. شاگردانش در مسجد، او را «شیخ ابراهیم» صدا می کردند. آنهایی که با البغدادی از نزدیک برخورد داشتند، او را فردی کم حرف و با رفتاری رسمی توصیف می کنند. این منش او شاگردانش را تحت تاثیر قرار می داد.
«احمد رجب» امام جماعت فعلی مسجدی که البغدادی در آنجا قرآن تعلیم می داد، بین سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ شاگرد البغدادی در همین مسجد بوده است. وی با ذکر خاطره ای از او می گوید «به او گفتم شیخ ابرهیم، سوالی دارم. البغدادی فقط سوال مرا پاسخ داد و کلمه ای بیشتر حرف نزد. ما سعی داشتیم او را به حرف بکشیم اما او اهل وراجی نبود. رفتار رسمی اش به خاطر این بود که دیسیپلین ذاتی داشت».
البته موعظه کردن های البغدادی در بیرون مسجد، موجب شاکی شدن برخی از افراد می شد.
البغدادی روزهای آخر هفته به تیم جوانان، فوتبال یاد می داد، و بین بازی فوتبال به آنها جزواتی می داد که تبلیغ عقاید وهابیت بودند.
«فیصل قاضی» یکی ازبازیکنان سابق این تیم می گوید «ما برای فوتبال بازی کردن می رفتیم و همه مثل هم بودیم. چه دلیلی داشت که او بخواهد به ما چنین جزواتی را بدهد؟ من جزوه را از او گرفتم، اما دورانداختم». فیصل می گوید «وقتی والدین ام از قضیه خبردار شدند، دیگر نگذاشتند فوتبال بازی کنم».
در سال ۲۰۰۳، در حالی که جنگنده های آمریکایی بر فراز آسمان بغداد به پرواز درآمدند و ارتش آمریکا برای سرنگونی صدام عملیات نظامی را آغاز کرد، البغدادی به شاگردانش در مسجد توپچی بغداد گفت که به خانه بر می گردد.
کمتر از یک سال پس از سرنگونی صدام، «یونس طاها»، یعنی همان همسایه ای که البغدادی قبلا او را به خاطر خالکوبی موعظه کرده بود، موقع تماشای تلویزیون متوجه شد که تلویزیون دارد کسانی را که توسط نیروهای آمریکایی بازداشت شده اند، نشان می دهد. در میان بازداشت شدگان که به صف ایستاده بودند و لباس نارنجی رنگ زندان را به تن داشتند، ناگهان چشم اش به البغدادی افتاد که در میان دستگیر شدگان بود.
مقامات امنیتی می گویند که البغدادی در ژانویه ۲۰۰۴ در حومه فلوجه در منزل یکی از بستگان سَبَبی اش دستگیر شد.
هدف از حمله نیروهای آمریکایی به آن خانه، دستگیری برادرزن البغدادی بود که به خاطراشغال عراق توسط آمریکا، سلاح به دست گرفته بود. مقامات امنیتی می گویند «البغدادی نیز، در جریان حمله نیروهای آمریکایی به آن خانه دستگیر شد چرا که به نظر نمی رسید، گذری به آنجا رفته باشد».
اسناد از طبقه بندی خارج شده ی پنتاگون نشان می دهند که «البغدادی به مدت ۱۱ ماه در یکی از بازداشتگاه های کمپ بوکا زندانی بوده است».
برخی از تحلیلگران ادعا می کنند که «حضور البغدادی در بازداشتگاه آمریکایی ها موجب رادیکالیزه شدن او گردید»، اما آنهایی که به همراه او در «کمپ بوکا» زندانی بودند، می گویند «وی پیش از آنکه وارد بوکا شود، رادیکال و خشن بود».
«طالب المیاحی» ۵۴ ساله – از شهود پرونده البغدادی که اکنون در عراق تحت حافظت نیروهای اطلاعاتی قرار دارد – می گوید در کمپ بوکا، با البغدادی هم چادر بوده و در آنجا برای نخستین بار او را دیده است. «المیاحی» به خاطر می آورد که البغدادی زمانی که در بوکا بازداشت بود سی و چند سال داشت و اسم مستعارش نیز «ابو دعا» بود.
«المیاحی» می گوید «زندانیان کمپ بوکا به شکل مخفیانه، برای هر چادر امیری را انتخاب کرده بودند و شخص البغدادی هم امیر چادر ما بود».
«المیاحی» می گوید «پس از اینکه البغدادی امیر چادر ما شد،  زندانیان شیعه را از چادر بیرون کرد. او روی یک عده زندانی شرور سنی که از قطعه های فلزی سیستم تهویه داخل اردوگاه قمه درست کرده بودند، حساب می کرد».
نفرت از شیعیان، وجه مشخصه ی شورشی بود که در سالهای نخستین اشغال عراق، سراسر این کشور را در برگرفته بود. یکی از اقدامات معارضان، هدف قرار دادن مساجد شیعیان بود. حتی القاعده هم از این اقدام معارضان انتقاد می کرد. بعدها که داعش شکل گرفت، نفرت از شیعه، از ویژگی های شاخص این گروه نیز شد وهواداران آن با عملیات های انتحاری، اماکن شیعیان در سراسر دنیا از جمله لبنان، افغانستان، ایران و بنگلادش را هدف قرار دادند.
«المیاحی» می گوید «البغدادی، شیعه ستیزی در کمپ بوکا را به جایی رساند که از مسئولان زندان خواست که زندانیان شیعه را به چادرهای دیگری منتقل کنند».
«المیاحی» در ادامه افزود « پس از آنکه چادرها از شیعه ها خالی شدند، البغدادی دست به تهدید سنی ها زد». به سنی های اردوگاه می گفت «چرا داری سیگار می کشی؟ چرا در نماز جماعت حاضر نشدی؟ چرا محاسن ات کوتاه است؟».
اسناد پنتاگون نشان می دهند که البغدادی اواخر سال ۲۰۰۴ از زندان آزاد شده است. آزادی او از زندان یک اشتباه اطلاعاتی بود که مرتب ذهن مقامات امنیتی آمریکا را به خود مشغول کرده است.
ده سال پس از آزادی البغدادی از بوکا، یکی از مقامات پنتاگون در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت: « اصلا قابل تصور نیست که ما با آن همه شواهد روشنی که از اقدامات او در آن زمان داشتیم، نتوانستیم بفهمیم که او روزی رهبر داعش خواهد شد».
البغدادی پس از آزادی از بوکا، چند سال از انظار پنهان شد. پس از آن، نیروهای امنیتی در بازرسی از یکی از خانه های امن معارضان به فهرستی از اعضا دست پیدا کردند که نام «ابودعا» هم در میان آنها به چشم می خورد.
«ابوعلی البصری» مدیر کل اطلاعات عراق می گوید «نقش البغدادی در میان معارضان عراق، تا زمانی که نیروهای امنیتی عراق یکی از فرماندهان ارشد آن را دستگیر کردند، به مدت چند ماه برای ما نامشخص بود».
نیروهای عراقی، در مارس ۲۰۱۰ در یکی از ایست بازرسی های شهر بغداد شخصی به نام «مناف الراوی» را دستگیر کردند. به نظر می رسید که الراوی یکی از افراد دخیل در قتل «نیکلاس بِرگ»، پیمانکار آمریکایی باشد. فیلم اعدام و سربریدن «نیکلاس برگ» قبلا در اینترنت منتشر شده بود. «الراوی» در بازجویی ها از «ابودعا» اسم برد و گفت کار او انتقال پیام های سری به سایر معارضان عراقی است.
«ابوعلی البصری» می گوید « پس از بازجویی الراوی، در گزارش مستقیم به نخست وزیر نوشتم که در بازجویی از وی به نام سه نفر از اعضای مهم معارضان عراقی دست پیدا کرده ایم. نام یکی از آنها “البغدادی” بود».
به فاصله کوتاهی پس از دستگیری الراوی، معارضان عراقی در ماه مه ۲۰۱۰ رهبر خود را به طور رسمی معرفی کردند. این شخص همان «ابودعا» بود که اکنون به شکل رسمی خود را «ابوبکر البغدادی» معرفی می کرد.
اسم مستعار«ابوبکر»، که البغدادی برای خود انتخاب کرده بود، برای هواداران او در سالهای آتی نام ناآشنایی نبود. «ابوبکر» نخستین خلیفه پس از رحلت پیامبر اسلام در جزیره العرب بود و نام او با توسعه قلمرو مسلمانان بعد ازرحلت پیامبر، پیوند خورده است.
در فاصله سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳، نیروهای اطلاعاتی عراق حداقل شش مرتبه، رد البغدادی را پیدا کردند و تا چند قدمی دستگیری او پیش رفتند.
«ابوعلی البصری» مدیر کل اطلاعات عراق می گوید «به کرات تا چند قدمی دستگیری البغدادی پیش رفتیم و ناکام ماندیم. نیروهای ما یک بار در «محله منصور بغداد» در چند قدمی او بودند. پس از آن، ردش را در«محله عمیدیه بغداد»، در حالی که مشغول رانندگی بود گرفتیم. مورد دیگر مربوط به زمانی بود که گزارشی دریافت کردیم مبنی بر اینکه البغدادی برای ملاقات با یکی از اعضای القاعده، در حال رفتن به «محله غزالیه» است.
نیروهای اطلاعاتی عراق، یک بار هم در«محله توپچی بغداد»، در نزدیکی همان مسجدی که البغدادی سالها پیش در آن خطبه می خواند، برایش تله گذاشتند، اما توانست از مهلکه بگریزد. «ابوعلی البصری» در این رابطه می گوید «فرار او از تورهای اطلاعاتی ما، بیشتر به خاطر خوش شانسی اش بود نه به خاطر هوش و ذکاوتش».
«البصری» می گوید «تمام این اتفاقات ناخوشایندی که از ناحیه نیروهای اطلاعاتی عراق برای البغدادی پیش آمده بود، موجب شده بودند که او محتاط تر گردد و نسبت به موارد امنیتی وسواس بیشتری به خرج دهد و به دیگران کمتر اعتماد کند. به نظر می رسد که او دیگر از تلفن همراه استفاده نمی کرد و برای انتقال پیامش به دیگران از روش سنتی بهره می برد».
نخستین مرتبه ای که چهره اش در فیلم ها علنی شد مربوط به سال ۲۰۱۴ بود که بر فراز منبر مرمرین مسجدی در موصل، خلافتش را اعلام کرد.
انزوای البغدادی شایعات زیادی را درباره مرگش درست کرده بود. در بسیاری از گزارش های خبری از مرگ احتمالی او صحبت می شد که البته هیچیک هم قرین به صحت نبودند. البغدادی هم برای تو زهر چشم گرفتن از کسانی که شایعه مرگش را پخش می کردند، هر بار یک پیام صوتی و تصویری ارسال می کرد.
مقامات دولت اوباما می گویند در تمام سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ ، به رغم آنکه بسیاری از فرماندهان ارشد داعش به دام افتادند و کشته شدند، اما حتی یک خبر موثق درباره محل اختفای البغدادی دریافت نکردیم.
البغدادی بر خلاف بن لادن، در تماس مستقیم با اعضای داعش بود.
بن لادن خودش را در یک پناهگاه در پاکستان مخفی کرده بود تا دستگیر نشود، و از دور عملیات را رهبری می کرد. اما البغدادی درست بر خلاف بن لادن بود و از نزدیک، بر اقدامات تبهکارانه گروهش از جمله تعرض سازمان یافته به زنانی که از نظر او کافر بودند، نظارت داشت.
یکی از دخترانی که توسط داعش مورد تعرض قرار گرفت، دختر ۱۵ ساله ای به نام «د» بود که از روستایی در حوالی کوههای سنجار، درست چند هفته پس از اعلام خلافت البغدادی، به همراه سایر دختران و زنان ایزدی ربوده شد. پس از فرار او، مصاحبه ای با وی داشتیم و او از ما تقاضا کرد که به خاطر حفظ آبرویش، نام او را به اختصار ذکر کنیم. دختر مذکور توضیح می دهد که داعش چگونه آنها را از روستای شان ربود و به ساختمانی در شهر «رقه» سوریه منتقل کرد. در این ساختمان مردان حضور داشتند و زنان اسیر را در مقابل آنها به نمایش در می آوردند تا هر یک را که می خواهند برای بهره کشی انتخاب کنند.
این دختر می گوید «نخستین مردی که وارد ساختمان شد، البغدادی بود». اطلاعات این دختر توسط دو تن دیگر از دخترانی که در این ساختمان اسیر بوده اند تایید شده است.
وی ادامه می دهد «متوجه شدم که باید آدم مهمی باشد، چون به محض ورودش همه زیر پای او بلند شدند».
بر اساس اعترافات نجات یافتگان این حادثه که مورد تایید مقامات آمریکایی و مادر «کیلا مولر» نیز است، «البغدادی این دختر و چند دختر دیگر را انتخاب کرد. این دختران پس از آن از این خانه به آن خانه برده شدند تا در نهایت به ویلایی رسیدند که «کیلا مولر» زن امدادگر آمریکایی و اهل پرسکات آریزونا در آنجا نگهداری می شد. البغدادی همه زنان از جمله «کیلا مولر» را از اتاق شان بیرون کشید و مورد تعرض قرار داد. «کیلا مولر» در حالی که به شدت می گریست، پس از تعرض البغدادی به اتاق خود بازگشت.
یکی از زنانی که در اسارت البغدادی بوده می گوید «او از وحشیگری لذت می برد و به اوج می رسید».
یکی از روزهای ماه اوت ۲۰۱۴ بود که دختر ۱۵ ساله ایزدی به نام «د»، برای ملاقات مجدد با البغدادی احضار شد. دختر از این ترس داشت که باردیگر توسط او مورد تعرض قرار بگیرد، اما در نهایت شگفتی، البغدادی به جای اتاق خواب، او را به اتاق نشیمن برد و روی کاناپه کنار خود نشاند.
دختر مذکور می گوید « البغدادی یک لپ تاپ سیاه رنگ بزرگ داشت. در حالی که روی کاناپه نشسته بودم، او روی یک فایل ویدیویی کلیک کرد. ویدیو، صحنه اعدام روزنامه نگار آمریکایی “جیمز فولی” را نشان می داد. سپس البغدادی به من رو کرد و گفت همین امروز اعدامش کردیم. من ترسیدم و البغدادی شروع به خندیدن کرد».
برخی از کسانی که با البغدادی از گذشته آشنا بودند می گویند «فرار البغدادی از دست نیروهای امنیتی، بیشتر ناشی از استعداد و توانمندی خودش بوده و این گونه نیست که صرفا به خاطر تدابیر شدید امنیتی ای که اتخاذ می کرد،از مهلکه جان سالم به در برده باشد».
«حُسام مهدی»، از اعضای داعش که البغدادی را نخستین بار در «کمپ بوکا» ملاقات کرده، و اکنون در بغداد زندانی است، در رابطه با خاطره اش از مردی که تبدیل به یکی از خطرناکترین تروریست های جهان شد، می گوید« البغدادی زمانی که در “کمپ بوکا” بود، به تنهایی کنار فَنس های اردوگاه مرتب قدم می زد».
«مهدی» می گوید «چیزی که مرا درباره البغدادی شگفت زده می کرد، این بود که این آدم مطلقا تنها بود و اصلا با کسی معاشرت نمی کرد، و در برخورد با دیگران به گفتن”سلام علیکم” اکتفا می کرد و رد می شد. واقعا نمی دانم که آیا او به خاطر اینکه دوست داشت تنها باشد، از انزوایی که در زندان نصیب اش شده بود استقبال می کرد»؟
«مهدی» گریزی هم به گذشته دارد و از کسانی که پیش از البغدادی رهبری «دولت اسلامی» را به عهده داشتند، سخن به میان می آورد. او در این رابطه می گوید «ابو مصعب الزرقاوی کشته شد. ابوعمر البغدادی نیز کشته شد، اما ابوبکر همچنان ادامه داد».

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید