بزرگترین نکتهای که در اندیشه مولانا بسیار خودنمایی میکند، تکثرگرایی اوست. مولانا یک تکثرگرای بزرگ است. در قرن هفتم و در اوج تعصبهای مذهبی و در اوج جنگهای صلیبی که بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق افتاده بود و برای یک نام خدای مشترک جنگهای متعددی میکردند،
به گزارش نبأخبر،مراسم گرامی داشت مولانا جلال الدین بلخی در سالن جلسات کانون وکلای دادگستری برگزار شد.در ابتدای این نشست دکتر علیرضا قیامتی، مولویپژوه و استاد دانشگاه گفت: تمدن شکوهمند ایرانی حاصل درآمیختگیِ فرهنگ و دانش است. در ادبیات هیچ نقطه جغرافیایی در جهان نمیتوانید پیدا کنید که مانند ایران این همه شاعر بزرگ و سترگ مثل فردوسی، مولانا، حافظ، سعدی، نظامی و صدها شاعر دیگر را که در جهان سرآمدتر هستند، در یک مجموعه داشته باشد. عظمت این موضوع در حدی است که بزرگانِ جهان مثل ویکتور هوگو، هرمانهِسه، تاگورِ هندی، نیچه، در برابر سترگی زبان و ادبیات فارسی و در برابر تمدن ما نیز سر تعظیم فرود آوردهاند.
رمز ماندگاری مولانا
این استاد دانشگاه ضمن پرداختن به مولانا و جایگاهش در عرفان و در عشق که جهان را تحت تاثیر قرار داده، تصریح کرد: رمز ماندگاری مولانا و آن چه که مولانا را در فرهنگ ما و فرهنگ جهانیان ویژه میکند، این است که مولانا هیچ گاه در قالب و چهارچوب تاریخ و جغرافیایی خاص سخن نگفته است، بلکه جهانی صحبت کرده و جغرافیای شعر مولانا، جغرافیای انسانی و جغرافیای تمام انسانهاست.
تکثرگرایی
این مولویپژوه افزود: بزرگترین نکتهای که در اندیشه مولانا بسیار خودنمایی میکند، تکثرگرایی اوست. مولانا یک تکثرگرای بزرگ است. در قرن هفتم و در اوج تعصبهای مذهبی و در اوج جنگهای صلیبی که بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق افتاده بود و برای یک نام خدای مشترک جنگهای متعددی میکردند، مولانا فریاد میزند: «هرکسی را سیرتی بنهادهایم» یعنی هر قومی و هر فرهنگی، یک باور و یک روش و اصطلاح دارد و قرار نیست همه یک گونه فکر کنند. مولانا باور دارد که برای رسیدن به کمال نردبانهای زیادی وجود دارد، منتها از نردبان بالا رفتن مهم است و فرقی نمیکند از کدام نردبان باشد.
وی بیان کرد: مولانا معتقد است که هر مدحی به سوی خدا میرود، هرچند نامها و لفظها با هم متفاوت است و به همین دلیل است که او میگوید یک دین بیشتر نداریم آن هم دین خداست. هر کسی به سوی خداوند و به سوی اخلاقگرایی و نیکاندیشی پیش برود، معنوی است و تفاوتی بین دینها نیست و این نگاه است که مولانا را در یک قالب خاص نمیریزد و او را جهانی میکند.
قیامتی در ادامه گفت: اگر مولانا با عرفان و عشق آشنا نمیشد یک مولوی و یک پیشوای دینی در شهر قونیه بود که البته در این مسیر نیز جایگاه ویژه خودش را هم داشت.
سجاده نشین باوقار
این استاد دانشگاه به نقل از زبان سلطان ولد فرزند مولانا بیان کرد: مولانا که با شمس آشنا میشود، عشق در دل او طراوت میکند تا به جایی میرسد که سجادهنشین باوقار میشود؛ و وسط بازار قونیه با صدای چکش صلاحالدین زرکوب، شروع به سماع و دستافشانی و پایکوبی میکند که همه او را دیوانه و شوریده و مجنون خطاب کنند.
مولانا عبادت عاشقانه را بر عبادتهای دیگر ترجیح داده و همین است که اندیشه مولانا ویژه است.
عبادت بدون ذوق بیارزش است
وی تصریح کرد: مولانا، ترس را از عبادت گرفت و از نگاه مولانا، عبادتی که از روی ترس باشد، هیچ ارزشی ندارد. او عبادتی را میپسندد که اساس آن تکلیف و تقلید و تکرار نباشد، بلکه عبادت عاشقانهای که بتواند در معشوق محو شود و با تمام وجود به آن ذوق داشته باشد، از نگاه مولانا عبادتی که بدون ذوق باشد، فاقد ارزش است. مولانا عبادت بده – بستان و تاجرانه را هم نمیخواهد، بلکه یک عبادت واقعی میخواهد و عبادتی برایش لذتبخش است که در آن دیدار معشوق باشد. نمازی که مولانا به آن باور دارد، نمازی است که با تمام وجود در معشوق محو شود، نه نمازی که روی به محراب ولی دل به بازار است.
خداباوری زیر پرچم عشق
این مولاناپژوه برجسته خاطرنشان کرد: اختلاف ادیان در نگاه مولانا، اختلاف عجیب و شگفتانگیز نیست و اختلاف ادیان را اصلاً مهم نمیداند، از نظر مولانا مهم جوهره دینهاست که این جوهره همان خداباوری است. رسیدن به تعالی و رسیدن به معشوق است که باید زیر پرچم عشق بیایند.
کسی که عاشقانه خدا را پرستش کند قطعاً به مخلوقات خدا عشق میورزد، به طبیعت عشق میورزد، به حیوانات عشق میورزد و این عشق در وجودش نهادینه میشود.
منادی صلح و دوستی در جهان
قیامتی گفت: از نظر مولانا باورهای شما باید عصا شوند و شما را به معنویت و یگانگی برسانند، اگر عصا را به سمت کسی نشانه گرفتی و این عصا عامل جنگ شد، یعنی از این عصا درست استفاده نشده است و باید این عصا شکسته شود و همین دیدگاه است که مولانا منادی صلح و دوستی در جهان میشود.
وی بیان کرد: مولانا راوی عشق است و هماکنون میبینیم که نه تنها در بین فارسیزبانان، بلکه در اکثر کشورها و حتی کشورهایی که مولویستیز هستند نیز جلسههای مثنویخوانی به زبان فارسی برگزار میشود.
مرگ یا وصال جاودانه
دکتر قیامتی خاطرنشان کرد: مرگ برای مولانا خیلی ناچیز است. مولانا، مرگ را یک مرحله از سیر و سلوک و روز وصال میداند. بر اینباور است که مرگ او را با تمام وجود به سوی معشوق به حرکت درآورده و جانش را تقدیم معشوق میکند به همین دلیل سالروز درگذشت مولوی، «روز عُرس»، وصال جاودانه مولوی با معشوق نامیده شده است.