حضرت امام سجاد علیهالسلام دیگر بازمانده کربلا نبود؛ بلکه خود کربلا که میان مردم راه میرفت. هر جا او بود، عطش سیدالشهدا هم بود؛ هر جا او بود مظلومیت اطفال و زنهای شهدای کربلا هم بودند. نوعی از فعالیت، فریاد زدن و قیام و سخن گفتن و دعوت مردم است. نوعی دیگر از فعالیت اما این هیاهوی ظاهری را ندارد، اما باعث میشود صرف وجود یک نفر باعث بیداری مردم باشد. نباید فعالیت را تنها به جنب و جوش تعبیر کرد و نام هر سکوتی را انفعال گذاشت.
به گزارش نباءخبر،روز عاشورای امسال با روز خبرنگار مصادف بود. خبرنگاری در یک معنای خاص و محدود یعنی مخابره وقایع اما در معنای کلی و عام، عبارت از بیدار و آگاه نگاه داشتن مردم نسبت به حقایق است. برای این نوع آگاهی دیگر نمیتوان از مخابره استفاده گردد، بلکه این نوع آگاهی با تبیینگری صورت میپذیرد. خبرنگاری در بلندترین معنای خودش باعث میشود مردم بفهمند در دنیا چه خبر است؛ نه اینکه چه رخدادهای روزمرهای رخ داده است. ما امروز شاهد بارش اخبار هستیم بر ذهن مان، اما کمتر کسی میداند دنیا واقعا چه خبر است و در آن، کی به کی است.
روز عاشورای امسال با روز خبرنگار مصادف بود. خبرنگاری در یک معنای خاص و محدود یعنی مخابره وقایع اما در معنای کلی و عام، عبارت از بیدار و آگاه نگاه داشتن مردم نسبت به حقایق است. برای این نوع آگاهی دیگر نمیتوان از مخابره استفاده گردد، بلکه این نوع آگاهی با تبیینگری صورت میپذیرد. خبرنگاری در بلندترین معنای خودش باعث میشود مردم بفهمند در دنیا چه خبر است؛ نه اینکه چه رخدادهای روزمرهای رخ داده است. ما امروز شاهد بارش اخبار هستیم بر ذهن مان، اما کمتر کسی میداند دنیا واقعا چه خبر است و در آن، کی به کی است. خبر به تنهایی، ولو عین واقعیت بیرونی هم باشد کمکی به آگاهی کلان ما نمیکند. این که هیچ؛ ما را از آن دور هم میسازد. اینکه چند نوجوان در یکی از شهرهای ایران با لباسهایی متمایز اقدام به کشف حجاب و رقص میکنند تبدیل به خبر میشود. چرا؟ چون این مورد بر خلاف سیر همیشگی امور در جامعه ایران رخ داده است و رخدادی تازه و بدیع به حساب میآید. نتیجه اما بر عکس این است، یعنی در اذهان عمومی این خبر تبدیل میشود به نمادی از وضعیت کنونی جامعه ایران. از سوی دیگر حضور بینظیر مردم ایران با تکثر و تنوعی فراوان در آیین عزاداری ماه محرم تبدیل به خبر نمیشود. چون چیز جدیدی نیست، همیشه این مردم محرم را پاس میداشتهاند و امسال ظاهرا اتفاق تازهای نیفتاده. با اینکه برگزاری عزاداریهای ماه محرم با شکوهی هرچه تمامتر در نگاه اول ارزش خبری چندانی ندارد؛ نمیتوان بدون در نظر گرفتن آن فهمید در ایران چه خبر است. کسی لازم است که این واقعیت را جار بزند و با تبیین، به آن ارزش خبری ببخشد تا چهره حقیقی جامعه ایران را ترسیم کند.
اگر به خبرنگاری معنایی گسترده عطا کنیم و آن را با تبیینگری مترادف سازیم، بزرگترین خبرنگاران انبیای الهی و اوصیای ایشانند. بر مبنای این معنا، حرکت سیدالشهدا هم یک خبرنگاری بزرگ بود. شهید مطهری در تفسیر حرکت حضرت امام حسین(ع) و ماجرای کربلا، از عبارت منطق شهید بهره میبرد و خلاصه آن این است که شهید همچون شمع خودش میسوزد تا اطرافش را روشن کند. طبق نظر شهید مطهری شهادت صرفا یک رخداد در راستای یک هدف نیست؛ بلکه میتواند خود یک هدف باشد. شهید با کشته شدنش به مردم میگوید چه کسانی مرا کشتند؟ چگونه مرا کشتند و چرا مرا کشتند؟ پاسخ به این پرسشها، برای مردم آگاهی به همراه میآورد. بر مبنای این نظر، قیام اباعبدالله علیهالسلام اساسا از جنس تبیین و روشنگری است. اینکه نیت حضرت اباعبدالله کاملا بر نظریه منطق شهید استاد مطهری منطبق بوده یا خیر؛ بر ما روشن نیست. نیت معصوم، همچون تفسیر کامل آیهای از قرآن
دست نیافتنی است. اما میتوانیم ادعا کنیم بالأخره مهمترین یا یکی از مهمترین نتایج واقعه کربلا همین روشنگری و پراکندن نور آگاهی به واسطه سوختن و شهادت بود. این نوع خبرنگاری قرار نیست مردم را از رخدادی آگاه کند؛ بلکه رخ واقعی زمانه را به آنها مینمایاند. بر مدار واقعیت نیست؛ حقیقت و کنه پدیدههای جامعه را به آنها مینمایاند. باطن خلافت غیر معصوم و تکیه اهل دنیا بر مسند حکومت اسلامی، یعنی قتل پسر پیامبر به دست رذلترین افراد جامعه و به وحشیانهترین شکل ممکن. این نوع آگاهیبخشی غبار اخبار روزمره را از پیش چشم مردم کنار میزند و به آنها میفهماند که در زمانهشان چه خبر است. این نوع آگاهیبخشی از جنس روایت است. اینکه ایران با عراق جنگید یک واقعیت است و یک خبر. اما برای اینکه بدانیم حقیقت این جنگ چه بود، باید روایت فتح شهید آوینی را ببینیم.
برای اینکه رخدادهای تبیینگری مثل واقعه کربلا تمام اثر خود را داشته باشند، نیاز است از این رخدادها محافظت شود. جنگ ایران و عراق ماهیت ایران و انقلاب اسلامی و جهان استکبار را عیان میکند، اما به شرط آنکه تبیین شود. هم شهدایی که به جبهههای غرب و جنوب ایران رفتند خبرنگاران حقانیت انقلاب و ایرانند و هم کسی چون شهید آوینی سیمای راستین آن بچهها را به نمایش گذاشت. شهدای کربلا هم خبرنگاران چهره حقیقی دین رسولالله و دین ابوسفیان بودند؛ اما کسی باید چهره واقعی خود آنان و پیروزی آنان را هم روایت میکرد. این مسئولیت را دو خطیب بزرگ بر عهده گرفتند. دانشمندان بیبدیلی که بازماندگان عاشورای خونین بودند و کلام هر دوی آنها آتشین بود. یکی از آنها زن بود و یکی مرد.
فصل نخست جهاد تبیین امام زینالعابدین علیهالسلام و حضرت زینب کبری، عبارت است از سفر ایشان از کربلا به کوفه و شام. حضرت زینب سلام الله علیها پس از ایفای نقش ویژه خود به وفاتی شهادتگونه از دنیا میرود، اما فصل دوم تبیینگری امام سجاد علیهالسلام پس از وقایع بعد عاشورا آغاز میشود. فصلی ۳۰ساله که در آن تلاش حضرت سجاد، مبارزه با نوعی فراموشی شیطانی است. این خاصیت جوامع انسانی است که میتوانند به وحشتناکترین اتفاقات هم عادت کنند و رفته رفته آن را از یاد ببرند. این خصلت تا جایی لازم است اما از جایی به بعد جنبه ضدانسانی به خود میگیرد. فراموشی، نیروی قدرتمندی است که به شکلی باورنکردنی اتفاقاتی که مردم میپندارند تا آخر عمر زیر سایه آن زندگی میکنند را از یاد آنها میبرد و از روزمره آنها حذف میکنند. این راهبرد تمام ائمه اطهار علیهم السلام بود که اجازه ندهند دیو فراموشی بر یاد و خاطره قیام و قیامت اباعبدالله الحسین در روز عاشورا غلبه پیدا کند. از این رو امام حسین علیهالسلام و یاد او را وارد زندگی روزمره شیعیان کردند. هر روز زیارت عاشورا خواندن، هر روز به امام حسین سلام دادن، یاد کردن از سیدالشهدا بعد از هر جرعه آب، باز کردن کام نوزادان با تربت، بدرقه اموات با تربت و روضه، روضه هفتگی و زیارت مکرر، قرار سالانه با سیدالشهدا در موعد اربعین و قرار دادن آن در فهرست علامات مؤمن، همه اموریاند تکرارشونده که باعث میشوند یاد امام حسین بر مرکب زندگی شیعیان در پهنه زمان در حال حرکت باشد. اما لازم بود در همان سالهای ابتدایی پس از عاشورا، جامعه به این رخداد عادت نکند و کربلای امام حسین مشمول گذر زمان نگردد. این مبارزه با فراموشی و عادت را زین العابدین با ۳۰ سال گریه مداوم و مستمر انجام داد. این گریهها سیلیهایی بود بر گونه جامعهای که صدای اذان زخمی و خونین سیدالشهدا را شنیده بود اما باز هم چشمهایش با هوس خواب روی هم میرفت. جامعهای که سرخی خونآلود صبح صادق گلوی امام حسین را دیده بود، اما باز نگران نماز خود نشده و بیم آن بود که با وجود این سرخی غلیظ، باز به خواب رود. کربلا همچون زلزلهای جامعه اسلامی را لرزانده و قلب آن را به امید احیا تکان داده بود، اما دیو فراموشی بزرگترین وقایع را هم تهدید میکند. دیو فراموشی، شهادت بزرگ سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را هم تهدید میکند و لازم است ما او را به زندگیهای خود وارد کنیم. اینجا زینالعابدین علیهالسلام خود را تبدیل به مجسمه زنده و پویای کربلا کرد. مجسمه ظاهرا ساکت و صامت است، اما وجودش یک فریاد است. حضرت امام سجاد علیهالسلام دیگر بازمانده کربلا نبود؛ بلکه خود کربلا که میان مردم راه میرفت. هر جا او بود، عطش سیدالشهدا هم بود؛ هر جا او بود مظلومیت اطفال و زنهای شهدای کربلا هم بودند. نوعی از فعالیت، فریاد زدن و قیام و سخن گفتن و دعوت مردم است. نوعی دیگر از فعالیت اما این هیاهوی ظاهری را ندارد، اما باعث میشود صرف وجود یک نفر باعث بیداری مردم باشد. نباید فعالیت را تنها به جنب و جوش تعبیر کرد و نام هر سکوتی را انفعال گذاشت.
البته امام سجاد؛ این شبیهترین شخص به حیدر کرار، سکوت مطلق هم اختیار نکرد. او احیاگر سبک زندگی اسلامی در زمانهای بود که مردم بیش و کم به عصر جاهلیت بازگشته بودند. صحیفه دعای حضرت وسیره نماز و عبادت حضرت، احیای دوباره لطافت اسلامی در برابر خشونت جاهلی بود. خشونتی که چون وقتی بخواهد با لطافت اسلامی درگیر شود، آن میکند که در کربلا با سیدالشهدا کرد.