برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی اشتراکات کمی با هم دارند به جز اینکه بخش عمدهای از اقتصاد جهانی را نمایندگی میکنند. چین و هند حتی در جنوب جهانی قرار ندارند و کاملاً در نیمکره شمالی مستقر هستند. روسیه نقش کلیدیای در تأسیس بریکس ایفا کرد و بدون شک برای برگزاری آخرین نشست برای دعوت از مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی، آرژانتین و امارات متحده عربی برای پیوستن به بریکس، تلاش کرد. تنها آرژانتین دعوت بریکس را رد کرده است. بریکس بهتازگی تقریباً 30 درصد از اقتصاد جهان را در خود جای داده است.
به گزارش نبأخبر،مدت کوتاهی پس از حمله روسیه به اوکراین در فوریه سال 2022، پیامی از یک رهبر آفریقایی دریافت کردم که گفت:«باز هم شروع شد! یک جنگ دیگر. شما از ما انتظار دارید که بدون در نظر گرفتن هزینهها از شما حمایت کنیم. اما چه زمانی قرار است غرب به آنچه در قاره من اتفاق میافتد، توجه کند؟» حرف او چندان بیراه نبود. 17 کودتا در آفریقا طی شش سال گذشته و درگیریهای مسلحانه در 18 کشور آفریقایی تنها در سال 2021 تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. چند نفر هستند که بتوانند حتی چند نمونه از آنچه که گفتم را نام ببرند؟
فرضیات اشتباه
انتظار این است که کشورهای غیراروپایی بهسادگی تهاجم روسیه را در رأس برنامههای خود قرار دهند؛ چراکه یک رابطه مستحکم بین غرب و آنچه بهعنوان جنوب جهانی شناخته میشود براساس ارزشها، ایدهها و اولویتها وجود دارد اما جنگ اوکراین به یادمان آورد که این فرضیات اغلب اشتباه هستند. این اشتباه برای ایالات متحده و اروپا غافلگیرکننده و مسلماً یک شوک بوده است. این شوک با اتحاد فوقالعاده در اتحادیه اروپا ترکیب شد؛ اتحادیهای که کشورهای عضو آن معتقد بودند ماهیت واضح تجاوز روسیه را نمیتوان بدون پاسخ رها کرد. در سال 2014، زمانی که من ریاست شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا را برعهده داشتم، دیدگاههای متفاوتی در مورد بهترین شیوه برخورد با روسیه، حتی پس از الحاق کریمه به روسیه، وجود داشت. در سالهای بعد، تلاشهای اتحادیه اروپا عمدتاً در جای دیگری متمرکز شد. تنها تعداد کمی از کشورها نظیر لهستان و لیتوانی بارها به این موضوع اشاره کردند که روند درگیری در اوکراین ثابت نمانده و ادامه خواهد داشت.
تا آنجا که به اروپا مربوط میشود، هیچ چیز مبهمی در مورد اقدامات روسیه وجود نداشت. اروپا خواستار پاسخی واضح از سوی اعضای سازمان ملل بود. درحالیکه بسیاری به قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت روسیه رأی دادند، بیش از 40 کشور مرتباً با آنها مخالفت کردند. اینها شامل بسیاری از کشورهای آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین میشدند که کشورهای جنوب جهانی را تشکیل میدهند. این واقعیت به ما هشدار میدهد که باید در فرضیات و روابطی که غرب تا حد زیادی آنها را بدیهی انگاشته است، تجدیدنظر کرده و مسیر جدیدی را برای تعامل تعیین کنیم. اینطور نیست که کسانی که از قطعنامههای سازمان ملل حمایت نکردند همگی غیردموکراتیک باشند یا ماهیت اقدامات روسیه را درک نکنند. اتفاقات قابل توجه دیگری در جریان است که غرب باید آنها را درک کند.
نقطه شروع درک ناتوانی ما در تمایز قائل شدن بین ملل مختلف، تاریخ، اقتصاد و سیاست آنها است. روابط قدیمی همیشه به پیوندهای قوی تبدیل نمیشوند، خصوصاً اینکه اقتصادها رشد میکنند و تغییر و تحولاتی در اتحادهای سیاسی صورت میپذیرد. از نظر خیلیها، اتکا به تجربه گذشته استعماری مبتنی بر کمک مالی و تجارت برای برآورده کردن خواستههای کشورهای در حال توسعه، کافی نیست. رشد این کشورها در حال و آینده، به تنوع بخشیدن روابطشان یا کنار گذاشتن روابط قدیمی و پی گرفتن روابط جدید بستگی دارد. این کشورها دیگر آماده همسو شدن با دیدگاههای غربی، صرفاً به این دلیل که از آنها اینگونه انتظار میرود، نیستند؛ حتی اگر اصل بحث همانی باشد که آنها به رسمیت شناختهاند.
متحدان جدید و فرصتهای جدید
وقتی که جنوب جهانی در درون خود به دنبال فرصتهای جدید برای خود میگردد، در نتیجه انتظارات از متحدان جدید در نحوه واکنش کشورها به رویدادها و مسائل نقش ایفا میکند؛ تصمیم کشور جزیرهای کوچک به نام نائورو در دور شدن از تایوان و نزدیک شدن به چین در 15 ژانویه، نمونهای کوچک از این مدعا است. پکن چندین دهه تلاش کرده است تا هرگونه روابط دیپلماتیکی که تایوان برقرار میکند را معکوس کند. این اتفاق بهرغم کمپین دوساله دولت بایدن برای معکوس کردن روند رو به رشد اقتصادی، دیپلماتیکی و نظامی پکن در اقیانوس هند و اقیانوس آرام رخ داده است. پیامدهای این تصمیم تاثیرات بلندمدت منطقهای نیز دارد، زیرا رئیسجمهور سابق نائورو در ماه نوامبر دبیرکل مجمع الجزایر اقیانوس آرام شد. ممکن است بهزودی متوجه شویم که این تصمیم نائورو تحت نفوذ در حال افزایش پکن اتخاذ شده است.
تمایل به گردهم آوردن کشورها در کنار هم، ارتباطات ازپیشتنظیمشده مبتنی بر دانش و روابط را تضعیف کرده است. پیوندهای تاریخی بین کشورهای اروپایی و بخشهایی از آفریقا، آمریکایجنوبی و آسیا تا حد زیادی از بین رفته زیرا کشورهای مستقل دیگر به کسانی که زمانی آنها را استعمار کرده بودند، اعتماد نمیکنند. کمکهای توسعهای که قبلاً برای رشد اقتصادی بسیاری حیاتی بودند، نسبت به گذشته نقش کمرنگتری ایفا میکنند. از نظر برخی از این کشورها، برخورداری از حمایت چین جذابتر است چراکه حمایتی که چین ارائه میکند با شروط کمتری همراه است. در هر صورت، حمایت از توسعه در برخی از این کشورها به شدت کاهش یافته است. کمکهای خارجی بریتانیا از 1/15میلیارد پوند در سال 2019 به 8/12میلیارد پوند در سال 2022 کاهش یافته و 29 درصد از رقم کمکهای سال 2022 صرف هزینههای میزبانی از پناهندگان در بریتانیا شده است. کمک به یمن که به دلیل حملات حوثیها در صدر اخبار بود، از 260 میلیون پوند به 77 میلیون پوند کاهش یافته است. کمک به سومالی از 232 میلیون پوند به 100 میلیون پوند کاهش یافته است.
روابط جنوب جهانی با روسیه و چین به موازات کاهش تعامل کشورهای این منطقه با اروپا و ایالات متحده قویتر میشود. بسیاری از کشورهای جنوب جهانی پیوندهای اقتصادی قوی با روسیه برقرار کردهاند. برخی از روابط ریشه در روابط قدیمی با اتحاد جماهیر شوروی دارد. در آن زمان حمایت مسکو از مبارزه با استعمار، به شوروی امکان داد در این کشورها نفوذ کند. چین مشارکت خود را در این کشورها افزایش داده است؛ خصوصاً از طریق طرح کمربند راه که شامل حدود 150 کشور است؛ از این کشورها 44 کشور در جنوب صحرای آفریقا و 22 کشور در آمریکای لاتین و کارائیب واقع شدهاند.
با گوش دادن به سخنان یکی از وزیران عالیرتبه آسیایی، از تعبیری که او ارائه داد، متعجب شدم. او میگفت:«ایالات متحده همواره پرده روی چشمانداز ما انداخته بود و هر چه این پرده نازکتر میشود ما تنوع در جهان را بسیار واضحتر میبینیم.» او نهتنها معتقد به کاهش قدرت اقتصادی آمریکا، بلکه معتقد بود توانایی ایالات متحده برای رهبری نظم جهانی رو به ضعف است.
ماهیت عدم همسویی
در مرکز بحث، ماهیت عدمتعهد نهفته است. هند بهعنوان بزرگترین دموکراسی جهان، مسلماً در حال تبدیل شدن به کشوری است که مهمترین روابط دوجانبه را با ایالات متحده دارد. در عین حال هند نیز آمادگی حمایت فعالانه از اوکراین را نداشت. مشاوران ارشد در هند به اهمیت روسیه در تامین تسلیحات اشاره میکنند. آنها میگویند که روسیه هرگز با پاکستان متحد نمیشود و هرگز از دولت هند انتقاد نمیکند. درحالیکه نارندرا مودی، نخستوزیر هند، بهطور خصوصی از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه انتقاد کرده و با ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین صحبت کرده است اما موضع هند این است که به سیاق پایبندی به اصول عدم تعهد، ادامه دهد.
همانطور که یکی از وزیران هندی به من گفت: «هند در آینده هویتهای متفاوتی خواهد داشت.» باید منتظر ماند و دید که چگونه این هویتها ظهور و بروز میکنند. اما در حال حاضر، هند، روسیه را بهطور علنی محکوم نمیکند و استدلالش نیز این است که بهرغم لزوم رعایت حاکمیت و تمامیت ارضی هر کشوری، باید این مسئله را نیز درک کرد که مسائل امنیتی برای روسیه مهم است.
موضع لولا داسیلوا، رئیسجمهور برزیل با وضوح بیشتری بیان شده است. وی در سفرش از پکن تصریح کرد که واشنگتن نمیتواند به او بگوید که در مورد چین چه کاری انجام دهد. او گفت:«هیچکس نمیتواند برزیل را از ادامه توسعه روابط خود با چین باز دارد.» در عین حال، چین ارتباطات تجاری خود را در جنوب جهانی از 2 درصد صادرات به برزیل به 32 درصد در 20 سال گذشته افزایش داده است. سخنان لولا منعکسکننده یک تفکر مستقل در سیاست خارجی است که از دیرباز در رویکرد او و کشورش بوده است. در سال 2011، آنتونیو پاتریوتا، وزیر امور خارجه وقت برزیل، توضیح داد که برزیل از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد منطقه پروازممنوع در لیبی حمایت نخواهد کرد هرچند که حفاظت از مردم بنغازی در برابر ارتش معمر قذافی ضروری است. این تصمیم در اوج رخدادهای بهار عربی اتخاذ شد. رای ممتنع برزیل آنقدرها هم ضدغربی نبود، بلکه یک قضاوت سنجیده در این خصوص بود که غرب باید در مورد اقدامات نظامی در کشورهای دیگر، محتاط باشد. پاتریوتا گفت: «تاکنون یک پرچم اروپا یا آمریکا در جریان اعتراضات بهار سوزانده نشده است. مهم این است که ما وضعیت را همینطور نگه داریم.» برخی استدلال میکنند که از دست رفتن نفوذ ایالات متحده در آمریکای لاتین به دلیل تمرکز واشنگتن بر افغانستان و عراق بوده است. واقعیت هرچه که باشد، رهبران جدید در طول سالهای اخیر بدون دریافت پاسخ معنادار، پیوندهای سنتی با ایالات متحده را زیر سوال بردهاند.
اگرچه تفاوتهای زیادی در جغرافیا، اقتصاد و سیاست در میان 75 کشور جنبش عدم تعهد به اضافه کشورهای جنوب جهانی وجود دارد، اما باز هم تلاشهایی در جریان است تا اقتصادهای بزرگ این بلوک در گروهی که با نام بریکس مشهور است، گردهم آورده شود. برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی اشتراکات کمی با هم دارند به جز اینکه بخش عمدهای از اقتصاد جهانی را نمایندگی میکنند. چین و هند حتی در جنوب جهانی قرار ندارند و کاملاً در نیمکره شمالی مستقر هستند. روسیه نقش کلیدیای در تأسیس بریکس ایفا کرد و بدون شک برای برگزاری آخرین نشست برای دعوت از مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی، آرژانتین و امارات متحده عربی برای پیوستن به بریکس، تلاش کرد. تنها آرژانتین دعوت بریکس را رد کرده است. بریکس بهتازگی تقریباً 30 درصد از اقتصاد جهان را در خود جای داده است.
فشار برای ایجاد نظم جهانی جدید
روسیه همچنان به فشار برای ایجاد نظم جهانی جدید ادامه میدهد و این هدف در سخنرانی ولادیمیر پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2007 مشهود بود. از آن زمان به بعد، او بهطور مداوم در سخنرانیهای خود به غرب حمله کرده و استدلال میکند که بحرانی در دل نظم جهانی فعلی وجود دارد، بنابراین یک نظم جدید باید راهاندازی شود. روسیه به تلاش برای تحقق این هدف ادامه میدهد و برای فهم ماجرا کافی است که مقصد پروازهای خارجی سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه را رصد کنید.
با این حال، سالهاست که پیوندها با کشورهای جنوب جهانی در حال توسعه است. ده سال پیش، هنگامی که به جزیره کوچک پالائو سفر کردم تا در جلسه مجمعالجزایر اقیانوس آرام، شرکت کنم، از تلاش روسیه برای حضور در آنجا در قالب یک هیئت دیپلماتیک بزرگ و تلاش اعضای هیئت روسیه برای جلب توجه رهبران و کشورها و ارائه پیشنهادات اقتصادی شگفتزده شدم. همین امر در بخشهایی از بسیاری از کشورهای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین صادق بود. با این حال، روسیه هم درست مانند ایالات متحده و کشورهای اروپایی درخواهد یافت کشورهای جنوب جهانی در نحوه اتخاذ موضع، بیشتر به سیاق غیرمتعهد بودن در قرن بیستویکم علاقه دارند. توانایی فاصله گرفتن از تصمیمات دیگران و در عین حال حفظ آمادگی برای محکوم کردن اقدامات و یا نصیحت کشورهای خاطی، موضعی جذاب است. این سیاق، نشاندهنده استقلال است. کشورهای غیرمتعهد از همه دعوت میکنند که به این سیاق احترام بگذارند. این رویه همچنین پیوندهای مهم اقتصادی یا سیاسی را به خطر نمیاندازد.
کاری که غرب باید انجام دهد
حالا سوال این است که ما چه باید بکنیم؟ قبل از هر چیز، کشورهای اروپایی و ایالات متحده باید درک کنند و بپذیرند که ماهیت روابط تغییر کرده است. با تقویت تلاشهای دیپلماتیک برای گفتوگو درباره موضوعات مورد نگرانی، باید رویکرد ویژه و متمایزی نسبت به هر کشور ایجاد شود. این به معنای به خدمت گرفتن دیپلماتهای توانمند در کشورهای کلیدی است؛ کشورهایی که برای غرب مهم هستند و غرب باید راههایی برای تعمیق و تقویت روابط و درک انتظارات دولتهای آنها، بیابد. این کار آسان نخواهد بود. برخی کشورها خواهان انتظار دشوار و غیرممکنی هستند. تسهیل مسیر جریان مهاجرت به اروپا یک درخواست رایج است که اغلب به تجارت بدون تعرفه مرتبط است. جیکوب زوما، رئیسجمهوری آفریقای جنوبی بلافاصله بعد از مراسم تحلیف خود به من گفت: «شما یک انتخاب دارید؛ میتوانید کالاهای ما را بردارید یا میتوانید مردم ما را ببرید. کدام را میخواهید؟»
همانطور که اوکراین در مناقشه خود با کشاورزان لهستانی دریافته، حتی همراهترین کشورها نیز با اجازه دادن به ورود کالاهایی که مستقیماً بر کشاورزی یا صنعت آنها تأثیر میگذارد، مشکل دارند. باز شدن درهای بازارهای جدید در اقتصادهای رو به رشد در سراسر جنوب جهانی برای بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه بسیار جذابتر از دست و پنجه نرم کردن با پیچ و خمهای مربوط به مقررات و سهمیههای غرب است. دیپلماسی تلاشی «قطرهچکانی» است که گاهی چندین دهه طول میکشد تا نتایج واقعیاش را نشان دهد. اغلب وزرای امور خارجه و رهبران کشورها تنها زمانی دست به کار میشوند که بحرانی وجود داشته باشد.
این تعامل طولانیمدت باید دوطرفه باشد. نگرانیها و اولویتهای دیگر کشورها باید در نظر گرفته شود. این امر بهویژه در مورد اثرات تغییرات آب و هوایی صادق است. دیپلماسی، پس از برگزاری COP28 (نشست تغییرات اقلیم) میتواند تفاوت واقعی ایجاد کند. کاهش بودجههای توسعهای بر پروژهها تأثیر میگذارد و میتواند کشورها را وادار کند به دنبال حامیان مالی دیگر بروند. رابطه زمانی شکل میگیرد که حمایت ارائه شود. جایی که کاهش حمایت ضروری است، بهتر است به دنبال کمک به این کشورها برای تامین منابع جدید باشیم تا اینکه آنها را به کاهش یکباره بودجه از لبه صخره به پایین پرت کنیم.
برخی کشورها خواهان نقش بیشتر در نهادهایی مانند سازمان ملل هستند. چندین دهه است که استدلالهایی مطرح شده است مبنی بر اینکه عضویت دائم شورای امنیت سازمان ملل باید فراتر از پنج عضو کنونی باشد. هند، ژاپن، آلمان و برزیل کشورهایی هستند که مدام این ایده را تکرار کردهاند. اما درحالیکه ایده افزایش تعداد اعضای دائم با تایید عمومی روبهرو میشود، پیشرفت کمی برای تبدیل آن به واقعیت صورت گرفته است. برای بسیاری از کشورها این مسئله اولویت نیست اما در چارچوب یک مبارزه طولانیمدت برای نظمی جهانی که بهتر عمل کند، این موضوعی است که نباید نادیده گرفته شود. اساساً غرب نیاز به ایجاد روابط بلندمدت جدید دارد. تعامل با کشورهای جنوب جهانی در مورد طیف وسیعی از موضوعات باید در دستور کار قرار گیرد. یافتن مکانیسمهای رسمی و غیررسمی برای انجام این کار مهم است. ارتباط برقرار کردن با کشورهای جنوب جهانی بهعنوان کشورهایی متمایز، هم حیاتی و هم فوری است. افزایش تعامل دیپلماتیک با این کشورها اگر امروز انجام شود، در آینده نتیجه خواهد داد.