به نقل از صدا نیوز ؛ این تبلیغات روی برخی دیوارها، باجههای تلفن و پیادهروهای تهران چسبانده شده است؛ «کلیه برای فروش» . این جمله به همراه شماره تلفن و گروه خونی، تنها نوشتهای است که روی آنها وجود دارد. تقریبا هر روز تبلیغات جدیدتری هم اضافه میشود، تبلیغاتی که پشت هر یکی از آنها روایتی […]
به نقل از صدا نیوز ؛ این تبلیغات روی برخی دیوارها، باجههای تلفن و پیادهروهای تهران چسبانده شده است؛ «کلیه برای فروش» . این جمله به همراه شماره تلفن و گروه خونی، تنها نوشتهای است که روی آنها وجود دارد. تقریبا هر روز تبلیغات جدیدتری هم اضافه میشود، تبلیغاتی که پشت هر یکی از آنها روایتی وحشتناک وجود دارد. داستانهایی از بیکاری، بدهی و … در کشوری که ناامیدی اقتصادی آن را احاطه کرده است.
در سایه درختی در نزدیکی یکی از بیمارستانهای پیوند تهران، علی رضایی یک نصب کننده سیستم تهویه هوا ایستاده است، او میگوید: اگر بتوانم کلیهام را بفروشم میتوانم بدهیام را پرداخت کنم، حاضرم کبدم را هم بفروشم.
ایران تنها کشوری است که به شهروندانش اجازه میدهد به طور قانونی کلیههای خود را بفرشوند، از سال ۱۹۹۳ میلادی تاکنون ۳۰ هزار عمل پیوند کلیه در این کشور انجام شده است؛ یک سازمان دولتی خریداران و فروشندگان را ثبت نام میکند و برای خرید هر کلیه بیش از ۱۵ میلیون تومان پول به اهدا کننده میدهد.
اما این سیستم به شکل درستی کار نمیکند، فروشندگان فهمیدهاند که میتوانند به طور جانبی از کسانی که نمیخواهند چندسال منتظر بمانند، پول بگیرند. حتی خارجیهایی هم که از حضور آنها در برنامه ملی ایرانی ممنوع است به شکل غیرقانونی از آن استفاده میکنند، از سالهای گذشته افراد زیادی از عربستان سعودی با شناسنامه جعلی در ایران عمل پیوند انجام دادهاند. البته ایرانیها هم از این سیستم خود دفاع میکنند، آنها میگویند این سیستم به افراد فقیر کمک میکند تا در کنار اینکه به شکلی امنی پول درمیآورند جان برخی از مردم را هم نجات بدهند. ناصر سیمفروش، مدیر بخش ارولوژی و پیوند کلیه بیمارستان شهید لبافینژاد از موافقان عمل پیوند کلیه به این شکل است، او در این رابطه میگوید: «بله، مردم اعضای بدنشان را اهدا میکنند چون پول لازم دارند ولی این یک واقعیت در کل جهان است.»
او ادامه داد: «به جای اینکه آنها کار غیرقانونی انجام دهند تا بدهیهای خود را پرداخت کنند، آنها جان افراد را نجات میدهد. این کار هم به نفع خریدار است هم به نفع فروشنده.»
از سویی برخی کارشناسان بینالمللی میگویند وجود تبلیغات در خیابانها نشان میدهد که اهدای عضو به یک تجارت برای افراد نیازمند تبدیل شده است، دقیقا همین موضوع باعث شده در کشورهای زیادی مثل ایالت متحده فروش اعضای بدن ممنوع شود. گابریل دانوویچ مدیر برنامه پیوند کلیه در دانشگاه «یو سی ال ای» و از مخالفان فروش کلیه در این رابطه میگوید: «وضعیت اهدا کنندهها در پایان بدتر میشود، وقتی شما در اوج ناامیدی هستید اینکه پولی به بهای از دست دادن عزت نفس به دست آورید کمکی به شما نمیکند، در واقع این عمل از روی ناامیدی است نه عشق.»
در واقع شایعاتی که در بازار سیاه پیوند کلیه در ایران وجود دارد، به قربانیان مسائل اقتصادی ایران امید میدهد. علی رضایی یکی از این قربانیان است، او زمانی میتوانست هزنیه خانواده خود را تامین کند و از طبقه متوسط جامعه بود، اما بعد از اینکه برای کار در ساخت مسکن مهر استخدام شد شرایطش کاملا تغییر کرد، او الان ۷ هزار دلار به بانک بدهکار است و چندین بار بازداشت شده است. او میگوید: « اگر دوباره به زندان برگردم، چه اتفاقی برای کودکانم میافتد؟»
برای فرار از این وضعیت یک روز او روی یک کاغذ آبی نوشت: «فروش فوری کلیه، قیمت قابل مذاکره، گروه خونی «آ ب» مثبت» و آن را به دیوار یک ساختمان پزشکی چسباند، او برای این کار ۹ هزار دلار میخواست.
فردای آن روز علی رفت تا ببیند تبلیغش سر جایش است یا نه و متوجه شد یک نفر دیگر هم تبلیغ خودش را اضافه کرده است. با تماس آن شماره بایک داستان غم انگیز دیگر معلوم شد.
مهدی، یک دانشجو ۲۴ ساله زیست شناسی ۱۵ هزار دلار نیاز دارد تا یک مسئله خانوادگی خود را حل کند، امین یک راننده کامیون ۳۶ ساله هم نیمی از این پول را برای شروع دوباره تجارت خود نیاز دارد.
رضا کرد، یکی از آشنایان علی هم در همان خیابان کاغذی چسبانده است. او ۴۲ ساله است و دهها هزار دلار بدهی دارد. رضا خودرو و دو خانه خود را فروخت ولی هنوز نتوانسته بدهیهای خود را پرداخت کند. او میگوید: «این مسائل من را میکشد. سر من را کلاه گذاشتند و الان دوباره ممکن چنین اتفاقی بیافتد، فقط به تعداد تبلیغات اینجا نگاه کنید.»
بیشتر آدمها میتوانند بدون یکی از دو کلیه خود زندگی کنند، ولی سازمان جهانی بهداشت هشدار داده است که به شدت مخالف تجارت در اعضای بدن است چون منجر به انجام جراحیهای خطرناکی میشود.
ولی طرفداران چنین سیستمی در ایران، ترجیح میدهند به جای کلمه فروش اعضای بدن از کلمه کمکهای مالی استفاده کنند، روحانیان ایران هم موافق چنین عملی هستند، البته تا وقتی که به کسی آسیب نرسد.
چند سال پیش رسانههای داخلی در ایران گزارش دادند که سالانه صدها عمل غیرقانونی برای اهالی ثروتمند اطراف خلیج فارس در کلینیکها و بیمارستانهای خصوصی انجام میشود. البته مسئولان ایرانی میگویند قوانین خود را سختگیرانهتر کردهاند تا چنین اتفاقی نیافتد.
از سویی در ایران اقداماتی هم انجام میشود تا پول غیرقانونی برای عمل پیوند کلیه هزینه نشود، بر اساس قوانین انجمن کلیه ایران فرد دریافت کننده در ابتدا پول را به طور کامل پرداخت میکند و این پول بعد از اتمام جراحی به اهدا کننده داده میشود. نوشین بیدریغ، هماهنگ کننده امور پیوند این بنیاد در این رابطه میگوید: «هیچکس نمیتواند به شکل خصوصی کلیهاش را بفروشد، تبلیغاتی که مردم در خیابان میگذارند از روی نادانی است.»
چندی پیش یک مرد ایرانی آمریکایی ۷۸ ساله در لسآنجلس دچار بیمار کلیوی شد، اگر قرار بود در امریکا منتظر بماند تا کلیه کسی که جان خود را از دست داده به او اهدا شود، باید به طور میانگین ۳٫۵ سال منتظر میماند، در این کشور سالانه ۱۲ نفر به همین علت جان خود را از دست میدهند. به همین دلیل او به تهران آمد و ۶ ماه بعد از ثبتنام در کلینیک ناصر سیمفروش جراحی شد، گفته میشود این مرد برای چنین دریافت کلیه به جای ۱۵ میلیون تومان ۲۸ میلیون تومان هزینه کرده است، البته سیمفروش میگوید او در جریان چنین اتفاقی نیست.
سیمفروش در این رابطه میگوید: «اگر چنین پولی را به طور داوطلبانه پرداخت کرده کار بدی نکرده است، رهبران مذهبی ما میگویند این کار مشکلی ندارد چون جان افرادی نجات داده میشود.»
اما پزشکان مخالف خرید و فروش کلیه در ایران میگویند چنین کارهای غیرقانونی فقط تبلیغات فروش کلیه را افزایش میدهد. بهروز برومند یک نفرولوژیست در این رابطه میگوید: «قیمتها بیشتر و بیشتر میشود، تجارت پیوند یک مسابقه است و تا زمانی که فقر وجود دارد نمیشود آن را متوقف کرد.»
اما برای کسانی که از روش قانونی کلیه خود را میفروشند هم همیشه اتفاقاتی که میخواهد رخ نمیدهد، برای مثال یک زن ۳۵ ساله به نام سارا که به علت مشکلات مالی کلیه خود را اهدا کرد، الان ۶ ماه است که ثبت نام کرده ولی هنوز جراحی نشده است. او در این باره میگوید: «من نا امید هستم، باید پولی برای زندگی داشته باشم.»
علی رضایی هم از این وضعیت بسیار نگران بود، او میگفت: «من فقط ۵ روز وقت دارم، بعد از آن ممکن است بانک خانه یکی از آشناهای من را مصادره کند و دوباره به زندان برگردم.»
آن ۵ روز گذشت، تبلیغ او روی دیوار باقی مانده است ولی تلفن علی را هیچکس جواب نمیدهد.