تحقیقات نشان داده است که افکار و احساسات ما می توانند تأثیر مستقیمی بر سیستم ایمنی و سطح هورمون ها انسان داشته باشند و با استفاده از قدرت ضمیر ناخودآگاه خود، ممکن است بتوانیم سلامت و رفاه خود را بهبود بخشیم.
به گزارش نبأخبر،برخلاف ادعاهایی که این روزها بسیار مرسوم شده تسلط بر ضمیر ناخود آگاه انسان أصلا کار ساده و آسانی نیست، بلکه نیازمند خودشناسی بسیار عمیق از سوی فرد است.
یکی از جذاب ترین جنبه های ضمیر ناخودآگاه توانایی آن در شکل دادن به باورها و ادراکات ما است. ضمیر ناخودآگاه به طور مداوم در حال دریافت اطلاعات از محیط اطراف ما و استفاده از آن برای شکل دادن به درک ما از جهان است.
ضمیر ناخودآگاه نیروی قدرتمندی است که بر افکار، احساسات و رفتارهای ما تأثیر می گذارد بدون اینکه خودمان متوجه شویم. این بخشی از ذهن ما است که آگاهانه عمل می کند و مسئول ذخیره خاطرات، پردازش احساسات و تنظیم عملکردهای بدن است. گفته می شود هنگامی که ما عمیقاً روی یک کار یا مشکل متمرکز هستیم، ضمیر ناخودآگاه ما در پسزمینه به کار روی آن ادامه میدهد و اغلب راهحلها یا بینشهایی را ارائه میهد که ممکن است ضمیر خودآگاه ما در نظر نگرفته باشد. از سویی، اعتقاد بر این است که ضمیر ناخودآگاه تأثیر قدرتمندی بر سلامت جسمانی انسان دارد.
تحقیقات نشان داده است که افکار و احساسات ما می توانند تأثیر مستقیمی بر سیستم ایمنی و سطح هورمون ها انسان داشته باشند و با استفاده از قدرت ضمیر ناخودآگاه خود، ممکن است بتوانیم سلامت و رفاه خود را بهبود بخشیم.
تکنیک ها و شیوه های مختلفی وجود دارد که می تواند به استفاده از قدرت ضمیر ناخودآگاه کمک کند، مانند مدیتیشن، تجسم و هیپنوتیزم. با درگیر شدن با این شیوهها، میتوانیم به لایههای عمیقتر ذهن خود دسترسی پیدا کنیم و از پتانسیل آن برای تغییر زندگیمان برای بهتر شدن استفاده کنیم.
راضیه مخبریان نژاد، روانشناس و رواندرمانگر درباره توانایی و قدرت نهفته در ضمیر ناخود آگاه انسان به اسپوتنیک گفت: میتوانیم بگوییم یکی از بزرگترین خدماتی که فروید در علم روانشناسی انجام داده ارائه مفاهیم هشیار (conscious)و ناهشیار (unconscious)یا خودآگاه و ناخودآگاه است که برای آگاهی از رفتار و مشکلات شخصیتی انسان بسیار حائز اهمیت است. بررسی مستقیم ناهشیار انسان تقریبا غیر ممکن است و ناهشیار چیزی نیست که قابل مشاهده باشد و فقط میتوانیم از طریق رفتار آن را استنباط کنیم.
در علم روانشناسی شواهدی بالینی برای اینکه بتوانیم ناهشیار را بهتر ادراک کنیم، وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: رویاها که جلوه های نمادی از نیازها، امیال و تعارض های ناهشیار انسان هستند. رویاها ادراک، افکار یا احساساتی هستند که یک فرد در طول روز یا شب آنها را تجربه می کند، به این ترتیب که معمولا چیزهایی را که دلمان می خواهد داشته باشیم، اما نمی توانیم آنها را بهدست بیاریم؛ معمولا در رویا می توانیم برای خودمان تصور کنیم. تعریف نشانههای رویای شبانه (خواب دیدن) در مذهب و ادبیات امری عادی محسوب میشود اما در علم، خیر، بنابراین بحث تفسیر و تعبیر خواب که نزد ما ایرانی ها هم بسیار مرسوم است به این معنا وجود ندارد.
مخبریان نژاد گفت: زیگموند فروید کتابی دارد تحت عنوان تفسیر خواب و رویا. در این کتاب فروید بیان کرده آنچه ما به عنوان خواب و رویا می بینیم نتیجه تمام اعمال و اتفاقاتی است که ما در طی روز و در زمان بیداری انجام می دهیم مثلا کارهایی که دوست داریم در بیداری انجام بدهیم و مقدور نیست را در خواب میبینیم.
دومین شاهد بالینی لغزشهای زبان و فراموشی است. لغزشهای کلامی را به سادگی میتوان جزو موارد ناهشیار در انسان تلقی کنیم. مثلا موقع صحبت کردن ناخودآگاه کلمهای را اشتباه بیان می کنیم. یا به عنوان مثال گاهی اسم افراد را فراموش می کنیم، آدم هایی که حتی ممکن است برای ما مهم و عزیز باشند و این فراموش کردن اسامی آشنا خودش میتواند معانی متفاوتی داشته باشد مثل اضطراب و یا خشم از آن فرد و ….
وی در ادامه افزود: رویکردهای درمانی متفاوتی در روانشناسی داریم، یکی از این رویکردها روانکاوی است، یکی از مباحثی که روانکاو روی آن تمرکز می کند، مبحث خواب های مراجع هست، در این رویکرد تمام خواب ها معنادار است، چون در بعضی مواقع قدرت کلام ناخودآگاه و یا خوابهای انسان خیلی واضح تر از واقعیت است و می تواند معانی واضح تری را به روان درمانگر برساند. در اینجا روی تمام لغزش های کلامی کار می شود و با بررسی آنها می شود به نفع درمان خود فرد استفاده شود.
سومین شاهد بالینی تلقین های پس هیپنوتیزمی است. وقتی فردی تحت درمان هیپنوتیزم قرار می گیرد از طریق تلقین یکسری موضوعات به فرد القاء می شود و در فرد نهادینه می شود. شاهد بالینی بعدی فنونی است که از تداعی آزاد با روش تستهای عینی و تستهای فرافکن بدست می آید و در اینجا فرد برداشتهایی که از ناخودآگاهش ریشه گرفته را بیان می کند. مورد پنجم ثبت اطلاعاتی است که از طریق فرافکنی بدست می آید و محتوای نمادین نشانه های روان پریشی است که آن نیز نشات گرفته از درون و ریشه های ناخودآگاه انسان است.
به بیان این روانشناس، از نظر فروید هشیاری لایه نازک یا قسمت خیلی کوچکی از ذهن ما است، مثل قسمت بزرگتر قطعه یخی که زیر سطح آب قرار دارد (ناخودآگاه) و آن چیزی که روی آب هست مثل بخش خودآگاه انسان است. ما قسمت هشیار فرد را میتوانیم در رفتار ظاهری مشاهده کنیم و قسمت اعظم یخ که زیر آب هست و ما به آن دسترسی نداریم و غیر قابل مشاهده است.
قسمت ناهشیار ما تمام تجربیات، خاطرات و موضوعاتی که سرکوب می کنیم را ذخیره می کند. یکسری از نیازهای و انگیزههای انسان کاملا دست یافتنی نیستند و یا آنقدر موضوعات شرم آوری هستند که اگر بخواهیم در سطح آگاهی به آنها فکر کنیم مطمئنا احساس خوبی به فرد دست نمی دهد. ما این موضوعات شرم آور را از طریق ناخودآگاه سرکوب می کنیم.
ضمیر ناخود آگاه صرفا یک عامل روحی است و عنصر فیزیولوژیکی نیست که ما راحت به آن دسترسی داشته باشیم و همانطور که نامگذاری شده عاملی صددرصد ناخودآگاه است، یعنی اصلا به این معنی نیست که در مغز انسان قسمت جداگانه ای داشته باشد.
مخبریان نژاد در ادامه گفت، در اینکه ضمیر ناخودآگاه انسان چطور مثبت یا منفی عمل می کند، باید گفت کاملا بستگی به نوع شخصیت و افکار فرد دارد. حتما تا حالا با افرادی مواجه بودید که کاملا منفی باف هستند، یا برخی واقع بین هستند و برخی از افراد هم بیش از اندازه خوش بین هستند، اگرچه ما هیچ کدام از اینها را به عنوان معیار درست نمی توانیم طبقه بندی کنیم و وضعیتی مانند مثبت اندیشی بیش از اندازه و مفاهیمی مثل اینکه به هر چیزی فکر کنیم آن را جذب می کنیم درست نیست.
زیرا افکار انسان با حالات روحی آن در ارتباط است، اگر مضطرب باشیم تمام افکارمان منفی است و وقتی فکر ما منفی است ذهن هدایت می شود به سمتی که هیچ نقطه مثبتی را نمیخواهد ببیند. به عنوان نمونه، فردی را تصور کنید که دائما میگوید من همیشه بدشانس هستم و هیچ وقت و هیچ جا در زندگی شانس نیاوردم و … . وقتی انسان به طور مرتب کلماتی را تکرار می کند ناخودآگاه بر روی رفتار بیرونی فرد تاثیر می گذارد، برای آن ایجاد اضطراب میکند و همین اضطراب مانع فعالیت و تلاش انسان میشود و در نهایت نتیجهای حاصل میشود که ذهن به آن فرمان داده است.
من در میان یکی از مراجعه کنندگانم فردی را می شناختم که معتقد بود همیشه جای پارک خوب پیدا می کند، همین طرز فکر باعث میشد هنگام پارک کردن تمام حواس خود را جمع کند تا بهترین جای پارک را پیدا کند. پس به عبارتی چیزی تحت عنوان قانون جذب نداریم، در واقع اگر انسان مثبت فکر کند اضطراب کمتری خواهد داشت و حواس فرد بیشتر جمع میشود در نتیجه عملکرد بهتر و مثبتی خواهد داشت.
مخبریان نژاد در زمینه چگونگی هدایت ضمیر ناخودآگاه گفت، در واقع باید بگویم که خیلی کار سخت و دشواری است. این کار از پیچیدگی زیادی برخوردار است و فرد باید به خودشناسی دست پیدا کرده باشد، تحت تعلیم اساتید خودشناسی و یا روانشناس این حوزه قرار بگیرد، مطالعات عمیقی در این موضوع داشته باشد و اتفاقا یکی از این کتابها نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد است که انسان را با قسمت پنهان یا نیمه تاریک وجود خود آشنا می کند.