انحلال سلطنت قاجاریه صدساله شد

به نقل از منابع تاریخی

پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضاخان میرپنج عملاً قدرت از دست احمدشاه خارج شده بود بنابراین رهسپار اروپا شد. رضاخان که «سردار سپه» و نخست‌وزیر بود از آن پس، زمام امور کشور را به دست گرفت و مرحله به مرحله، زمینه خلع او را از قدرت فراهم کرد‌. احمدشاه شهریور ۱۳۰۴ حدود دو ماه پیش از طرح ماده واحده در مجلس شورای ملی برای آمدن به ایران ابراز تمایل کرد اما رضاخان سعی کرد، مانع آن شود و در ادامه ناآرامی‌های تهران و بلوای نان باعث ترس احمدشاه و انصراف او از آمدن به ایران شد. او که از‌‌ همان ابتدا علاقه‌ای به شاهی نشان نداده بود، آخرین پادشاه سلسله قاجاریه لقب گرفت و از سال ۱۳۰۲ زندگی در اروپا را برگزید.

به گزارش نبأخبر،مجلس شورای ملی ایران، نهم آبان ۱۳۰۴ ماده واحده‌ای را تصویب کرد که براساس آن سلسله قاجار رسماً منحل شد؛ مجلسی که در آن زمان با استعفای موتمن‌الملک، مقام ریاست را در رأس نداشت و توسط نایب‌رئیس اداره می‌شد. این ماده واحده با تلاش‌های سیدمحمد تدین، نایب‌رئیس مجلس شورای ملی از هواداران رضاخان به مجلس ارائه شده بود و در ادامه خواستار انتقال قدرت از قاجار به پهلوی بود. به دنبال تصویب این ماده واحده رضاخان که از زمان کودتا در اسفند ۱۲۹۹ به مدت ۴ سال تحت عنوان سردار سپه و رئیس‌الوزرا شناخته می‌شد حالا دیگر آماده بود تا با شعار استقرار جمهوری،‌ پادشاه ایران خطاب شود. رسیدن به این رویا کمتر از دو ماه زمان برد و در روزهای پایانی آذر همان سال، مجلس پس از یک هفته بحث او را به پادشاهی ایران برگزید و سلطنت را در خانواده او موروثی کرد.

مخالفان انحلال قاجار
در روز بررسی ماده واحده، گروهی در مدرسه نظام با توزیع شب‌نامه خواهان خلع قاجاریه شدند و پیش از آن هم امرای ارتش در ایالا‌ت از مردم می‌خواستند تا با فرستادن تلگراف به نمایندگان مجلس خواستار خلع قاجار شوند. اما آنچه در مجلس گذشت روایت سخنان چندین مخالف است که البته هیچ‌کدام موثر نیفتاد. آیت‌الله مدرس یکی از مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی بود که در جریان تصویب این ماده واحده، اعتراض نظام‌نامه‌ای را مطرح کرد و گفت؛ این کار برخلاف قانون اساسی است، همین که سلطنت را عوض کنند این برخلاف قانون اساسی است. اصلاً نباید صحبتش شود. آن‌طور که سیدحسن تقی‌زاده، زندگی توفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده نوشت است به دلیل برخورد تدین، نایب‌رئیس مجلس شورای ملی، مدرس هم قهر کرد و رفت. تقی‌زاده، دومین سخنگوی مخالفان بود که به جای مصدق پشت تریبون رفت چراکه او هم معتقد بود که این اقدام، مغایر با قانون اساسی کشور است اما در نهایت پیشنهاد ارجاع این موضوع را به یک کمیسیون مطرح کرد تا راه‌حل بهتر و منطقی‌تری پیدا شود، اگرچه این پیشنهاد مورد موافقت قرار نگرفت. او خود درباره آن روز آورده است: «بین خودشان ترتیبی داده بودند که هر مخالفی که صحبت می‌کرد از موافقین به آن مخالف جواب می‌داد». مصدق که دقایقی پیش در تلاش بود که آیت‌الله مدرس را از قهر منصرف کند و به صحن برگرداند، وقتی دید تلاشش ناموفق است به صحن برگشت و نطق خود را با فریاد آغاز کرد: «اگر سرم را ببرند و اندام‌های بدنم را قطعه‌قطعه از هم جدا سازند، هرگز با چنان امری موافقت نخواهم کرد». او که حقوق خوانده بود و چندان امیدی هم به سلطنت قاجار نداشت اما از سوی دیگر اقدام اخیر را زمینه‌ساز دیکتاتوری می‌دانست. مصدق هم پس از اعلام موضع نسبت به ماده واحده، مجلس را ترک کرد و بعد از آن علی‌اکبر داور به‌ عنوان موافق به او گفت: «من خدا را شاهد می‌گیرم که تغییر این مواد موافق مصالح مملکت است و به ایرادات مصدق پاسخ گفت» مخالفان دیگر یحیی دولت‌آبادی و حسین علأ بودند و البته مشیرالدوله که آن روز به مجلس نیامد. در نهایت هم ماده واحده انقراض قاجار با ۸۰ رای موافق در برابر ۵ رأی مخالف مدرس، مصدق، تقی‌زاده، دولت‌آبادی و علأ به تصویب رسید و رضاشاه شاه ایران شد. در متن طرح قانونی انقراض قاجاریه آمده بود: «مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلسله قاجاریه را اعلام کرده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار می‌نماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس موسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل می‌شود».

زمینه‌های کودتا و انحلال

درباره رسیدن ایران به این نقطه، کودتای ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن رضاخان بحث زیاد است و دیدگاه‌های متفاوتی هم درباره آن وجود دارد؛ اینکه نتیجه برنامه‌ریزی انگلیس بود یا نه و اینکه شاید انگلیسی‌ها تنها زمینه‌ساز این شرایط بودند. آنچه مسلم است در اواخر دوران حکومت احمدشاه، قیام‌های متعددی در مناطق مختلف ایران ازجمله گیلان (میرزا کوچک‌خان‌)، تبریز (شیخ‌محمد خیابانی‌) و خراسان (کلنل محمدتقی‌خان پسیان‌) انجام و سرکوب شد. از سوی دیگر با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه، دولت این کشور نیروهای خود را از ایران فراخواند و در نتیجه نیروهای انگلیسی حاضر در ایران تقریباً تمام خاک ایران را تحت نفوذ خود درآوردند. اگرچه نمی‌توان با صراحت گفت که انگلیسی‌ها موافق سرنگونی قاجار بودند اما واضح است که به‌ عنوان یکه‌تاز میدان به دنبال تغییر بودند ضمن اینکه در آن زمان با وجود احمدشاه، سلطنت قاجار دیگر قدرت لازم را نداشت. پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضاخان میرپنج عملاً قدرت از دست احمدشاه خارج شده بود بنابراین رهسپار اروپا شد. رضاخان که «سردار سپه» و نخست‌وزیر بود از آن پس، زمام امور کشور را به دست گرفت و مرحله به مرحله، زمینه خلع او را از قدرت فراهم کرد‌. احمدشاه شهریور ۱۳۰۴ حدود دو ماه پیش از طرح ماده واحده در مجلس شورای ملی برای آمدن به ایران ابراز تمایل کرد اما رضاخان سعی کرد، مانع آن شود و در ادامه ناآرامی‌های تهران و بلوای نان باعث ترس احمدشاه و انصراف او از آمدن به ایران شد. او که از‌‌ همان ابتدا علاقه‌ای به شاهی نشان نداده بود، آخرین پادشاه سلسله قاجاریه لقب گرفت و از سال ۱۳۰۲ زندگی در اروپا را برگزید.

 


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید