تهران رویکرد خود را به همسویی استراتژیک با پکن تا حداقل ۲۵ سال آینده به روشنی اعلام کرده اما پکن روشن نکرده است که آیا به اتحاد استراتژیک با تهران تمایل دارد یا اینکه به شکل مشروط آن را میپذیرد؟
به گزارش صدانیوز،برنامه همکاریهای راهبردی ۲۵ساله ایران و چین درحالی مورد نقد و بررسی موافقان و مخالفان قرار دارد که هنوز دولت چین واکنش روشنی را در اینباره بروز نداده است.
آنچه چینیها به آن اکتفا کردهاند؛ ابراز تمایل به گسترش همکاریهای خود با ایران است. سفر اخیر«محمد جواد ظریف» به پکن و تحویل سند راهبردی به همتای چینی خود نیز اخبار روشنی از پاسخ پکن به برنامه ارائه شده از سوی تهران در پی نداشته است. بنابراین، بهرغم تفاهمهای نخستین در سفر «شیجین پینگ» رئیسجمهوری چین به تهران در سال ۱۳۹۴ و آمادهسازی برنامه همکاری راهبردی میان دو طرف از سوی دولت ایران، پکن هنوز سکوت خود را نشکسته و موضع روشنی در این باره اعلام نکرده است.
چینیها که از سال ۱۹۷۹ رویکرد تجدیدنظرطلبانه «مائوتسهتونگ» در قبال جامعه بینالملل را کنار گذاشته و بهجای آن مشارکت مسالمتآمیز را در خدمت به توسعه اقتصادی خود پیشه کردهاند، همچنان توصیه کلیدی «دنگ شیائو پینگ» رهبر پیشین خود را آویزه گوش دارند. معمار چین نو به کارگزاران عملگرای خود گفت:« قابلیتها و ایدههاتان را پنهان کنید و زمان بخرید.» این توصیه اکنون به خصلت چینیها در تعاملاتشان با جامعه جهانی تبدیل شده است. آنان با سنجیدن همه جوانب یک پدیده و با ارزیابی منافع مستقیم خود در جامعه جهانی عمل میکنند. تعیین اولویتها در سیاستهای اقتصادی، نظامی و فرهنگی چینیها ربط مستقیم با منافع تعریف شده و روشن آنان دارد. از این روست که توانستهاند از سالهای پایانی دهه هفتاد میلادی قرن گذشته تا امروز از کشوری فقیر به ابرقدرت نزدیک شوند.
با اینحال ترجیح مقامهای چینی همچنان این است که کشوری در حال توسعه شناخته شوند تا قدرتی مستعد کسب جایگاه هژمونیک. اظهارات مقامهای چینی در ماههای اخیر مبنی براینکه نمیخواهند پا جای پای ایالات متحده به عنوان ابرقدرت بگذارند، نشان از هشیاری آنان در حفظ موقعیت با ثبات و روبه توسعه خود دارد. چینیها دریافتهاند که سیاست راهبردی واشنگتن، تحریک دیگر قدرتهای جهانی برای متوقف کردن این کشور است. وسواس چینیها در اعلام مواضع سریع به رخدادها نیز ریشه در ملاحظاتی دارد که باید آن را در سیاستهای استراتژیک این کشور سراغ گرفت.
برنامه همکاری راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین نیز در چارچوب تعریف شده در بالا قابل ارزیابی و تحلیل است. اینکه چین علاقهمند به گسترش روابط با ایران است جای تردید ندارد اما نکته ظریف اینجاست که برنامه یادشده در حال حاضر از سوی ایران به دولت این کشور پیشنهاد شده و هنوز پاسخ پکن به این برنامه اعلام نشده و یا در پرده، پنهان است. تهران رویکرد خود را به همسویی استراتژیک با پکن تا حداقل ۲۵ سال آینده به روشنی اعلام کرده اما پکن روشن نکرده است که آیا به اتحاد استراتژیک با تهران تمایل دارد یا اینکه به شکل مشروط آن را میپذیرد؟ در واقع، ابهام در درک نیت چشم بادامیها یکی از اصلیترین تردیدهای منتقدان برنامه همکاری راهبردی ایران و چین است.
منافع چین با نگاه به ملاحظات این کشور در تعامل با جامعه بینالمللی، روابط با قدرتهای غربی و سرانجام، دولتهای دوست پکن در منطقه خاورمیانه تعریف میشود. بنابراین، انتخاب استراتژیک چینیها در قبول و یا تغییر برخی از مواد برنامه پیشنهادی تهران چه خواهد بود؟ آیا پیش از این اعلام، مقامهای ایرانی نباید در اظهارات خود احتیاط های لازم را داشته و به دغدغههای منتقدان و مخالفان این برنامه توجه کنند؟
ایرانیان موافق، منتقد و مخالف برنامه راهبردی درحالی به مناظره با یکدیگر مشغولند که هنوز پاسخ و ملاحظات دولت چین به این برنامه روشن نبوده و یا اعلان عمومی نشده است. ابراز شیفتگیهای زودهنگام و یا مخالفتهای تند تنها در یک سوی توافق احتمالی جریان دارد، در حالی که چشم بادامیها همچنان با وسواس به صحنه مینگرند و از بیان دیدگاه صریح طفره میروند. خصلت چینیهاست که «ایدههاشان را پنهان کنند و برای آن، زمان بخرند».