۱۱ سپتامبر، سرآغاز ۲۰ سال ناآرامی در جهان

به تحلیل سهیل سیدجمالی، روزنامه‌نگار

با گذشت 20 سال از آن روز، صرف هزینه‌های هنگفت نظامی و جانی در افغانستان و عراق، به وجود آمدن بحران‌های مالی در سال‌های 2007 و 2008 میلادی در جهان به علت جنگ‌های خاورمیانه به بهانه مبارزه با تروریسم و کشته شدن صدها هزار نفر از شهروندان افغانستان و عراق، نه‌تنها خاورمیانه امن‌تر از گذشته نشده است، بلکه این منطقه از جهان تا سال‌ها بعد باید تاوان 20 سال حضور نظامی غرب و ویرانی ناشی از آن را پرداخت کند.

به گزارش نباء خبر،درپـی حوادث 11سپتامبر موج تازه‌ای از حرکت‌های اسلام‌ستیزانه در جهان غـرب شـکل گرفت که در مناسبات میان مسلمانان و غربی‌ها تاثیرات قابل‌ملاحظه‌ای داشت. فراخـوان «تری جونز»، کشیش کلیسای کوچکی در ایالت فلوریدا، برای برگزاری مراسم قرآن‌سوزی در 11سپتامبر 2010 به مناسبت نهمین سالگرد 11 سپتامبر یکی از جلوه‌های این پدیـده اسـت.
20 سال پیش در چنین روزی، جهان شاهد حملات تروریستی به نمادهای اقتدار اقتصادی و نظامی در آمریکا بود. این حادثه در جهان به‌عنوان «حملات 11سپتامبر» شناخته می‌شود. این حملات انتحاری توسط گروه تروریستی «القاعده» در خاک ایالات متحده آمریکا صورت گرفت. در این حادثه 19تن از عناصر القاعده، چهار هواپیمای تجاری-مسافربری را ربوده و با فاصله‌ زمانی به برج‌های دوقلو، مرکز تجارت جهانی کوبیدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به‌همراه عده بسیاری در ساختمان‌ها کشته شدند. هر دو ساختمان، پس از دوساعت به‌طور کامل ویران شدند و خسارت فراوانی در ساختمان‌های پیرامونی به بار آورد. گروه هواپیماربایان هواپیمای سوم را به ساختمان وزارت دفاع «پنتاگون»، واقع در «آرلینگتون» در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم نیز در محلی نزدیک به «شنکسویل»، در ایالت پنسیلوانیا سرنگون شد. این درحالی بود که شماری از مسافران و خدمه پرواز پیش از سرنگونی هواپیما، تلاش کرده ‌بودند تا کنترل هواپیما را که هواپیماربایان آن را به‌سمت واشینگتن، دی.سی هدایت می‌کردند، به دست بگیرند. هیچ‌یک از مسافران این پرواز و سه پرواز دیگر زنده نماندند.

آمار تلفات جانی شهروندان

کشته‌شدگان این حملات درمجموع 2هزار و 974 تن بودند، که با در نظر گرفتن ۱۹هواپیماربا در کل شمار کشته‌های این حمله‌ها به 2هزار و 993 تن می‌رسد. بیشتر کشته‌شدگان این حملات مردم عادی و شهروندانی بودند که ملیت ۹۰کشور گوناگون را داشتند. به‌علاوه، مرگ دست‌کم یک تن ناشی از قرار گرفتن در برابر گرد و خاک به وجود آمده از ویرانی دو برج نیز گزارش شد.

خبرگزاری رویترز در گزارشی که سال ۲۰۱۹ منتشر کرد، شمار مجروحان و آسیب‌دیدگان حملات ۱۱سپتامبر را حدود ۲۵هزار نفر اعلام کرد.

خسارات مالی ناشی از حملات

بعضی از بنگاه‌های تجاری در آمریکا، تا آخر هفته فعالیت خود را تعطیل کردند و بعد از بازگشایی، از زیان هنگفتی خبر دادند که به‌خصوص متوجه شرکت‌های هواپیمایی و موسسات بیمه شده بود.

خسارتی که به پنتاگون وارد آمده بود، ظرف مدت یک‌سال جبران و بعدها بنای «یادبود پنتاگون» نیز در محل ایجاد شد. همچنین بازسازی مرکز تجارت جهانی نیز آغاز شد. در سال۲۰۰۶، برج اداری جدیدی در محل به بهره‌برداری رسید. مرکز تجارت جهانی یک نیز اکنون احداث شده ‌است که با ۵۴۱متر ارتفاع، در سال ۲۰۱۱ به بهره‌برداری رسید. این برج به یکی از مرتفع‌ترین برج‌های آمریکای‌شمالی تبدیل شده است. سه برج دیگر نیز بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ در منطقه ساخته شد. حادثه ۱۱سپتامبر سال ۲۰۰۱ تاکنون بزرگ‌ترین عملیات تروریستی تاریخ ایالات متحده آمریکا به‌شمار می‌آید و پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعه جهانی به‌دنبال داشته‌ است. گفته می‌شود حادثه ۱۱سپتامبر همانند حمله ژاپن به بندر «پرل هاربر»، تاریخ آمریکا را تغییر داده ‌است.

واکنش کشورهای جهان به حملات

پس از این حمله بسیاری از کشورها با آمریکاییان همدردی کردند. روزنامه لوموند یکی از مشهورترین تیترهای خود را منتشر کرد و در صفحه نخست خود جمله«ما همه آمریکایی هستیم» را نوشت. بیشتر رهبران کشورهای خاورمیانه ازجمله دولت وقت افغانستان این حمله را محکوم کردند؛ ولی عراق در این بین یک استثنا بود. دولت وقت عراق بلافاصله پس از این حادثه طی یک بیانیه رسمی اعلام کرد آمریکا میوه «جنایات خود علیه انسانیت» را چید. ایران از نخستین کشورهایی بود که پس از این حادثه پیام همدردی به مردم آمریکا ارسال کرد و عده‌ای از مردم ایران نیز با حضور در محل سفارت سوئیس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران است، با روشن کردن شمع با مردم آمریکا ابراز همدردی کردند.

طراحی حملات توسط «خالد شیخ محمد»

در سال ۱۹۹۸ هیات رهبری القاعده متشکل از «اسامه بن‌لادن»، «ایمن الظواهری»، «احمد رفیع طاها»، «میر حمزه» و «فضل الرحمان» فتوایی را صادر کرد که در آن اعلام شده ‌بود، وظیفه مسلمانان کشتن هر آمریکایی در هر جایی از جهان است.

ایده حملات صورت‌گرفته در 11سپتامبر، نخستین‌بار توسط «خالد شیخ محمد» در سال ۱۹۹۶ به بن‌لادن پیشنهاد شد. در آن زمان بن‌لادن با این اقدام مخالفت کرد. رهبر القاعده در آن زمان اقدامات خود را در سودان و افغانستان متمرکز کرده بود و طرح بمب‌گذاری در سفارت‌های آمریکا را در چند کشور آفریقایی در سال ۱۹۹۸ اجرا کرد. در سال ۱۹۹۹ بن‌لادن از خالد شیخ محمد خواست که طرح حمله خود را بهبود ببخشد. بن‌لادن رهبری و تامین مالی طرح را برعهده گرفت. او اهدافی را که باید مورد حمله قرار گیرد مشخص کرد؛ و هواپیماربایان ازجمله «محمد عطا» رهبر هواپیماربایان را نیز خود انتخاب کرد. بن‌لادن با برخی از طرح‌های شیخ محمد مخالفت کرد؛ ازجمله حمله به برج «بانک آمریکا» در لس‌آنجلس. کمیسیون بررسی‌کننده این حمله در گزارش خود هزینه این حمله را۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار دلار اعلام کرد؛ ولی منبع تامین مالی این حمله هرگز مشخص نشد.

مجریان اصلی عملیات تروریستی

هواپیماربایان درمجموع ۱۹ نفر بودند که شامل ۵ نفر در پرواز شماره «۱۱ آمریکن‌ایرلاینز»، ۵ نفر در پرواز شماره «۱۷۵ یونایتدایرلاینز»، ۵ نفر در پرواز شماره «۷۷ آمریکن‌ایرلاینز» و ۴ نفر در پرواز شماره «۹۳ یونایتدایرلاینز» می‌شدند. «محمد محمد الأمیر عوض السید عطا» معروف به «محمد عطا» یکی از پنج رباینده پرواز شماره۱۱ آمریکن‌ایرلاینز بود که پس از ربودن هواپیما به‌عنوان خلبان کنترل هواپیما را به دست گرفته و آن را به برج شمالی کوبید. او تنها تبعه مصری حاضر در حملات بود. ملیت هواپیماربایان را 15تبعه عربستان‌سعودی، ۲تبعه امارات متحده عربی، یک تبعه مصر و یک تبعه لبنان تشکیل می‌داد. تیم عملیاتی حادثه ۱۱سپتامبر تماما عرب و عضو سازمان القاعده بودند.

تصویب قانون «میهن‌پرستی»، اولین بهره‌برداری از حملات

تصویب طرح «قانون میهن‌پرستی آمریکا» نخستین واکنش داخلی دولت وقت ایالات متحده نسبت به حملات بود. این قانون برای کنترل افراد متهم به دخالت در اعمال تروریستی به تصویب رسید. این قانون به‌شدت مورد انتقاد گروه‌های حامی حقوق شهروندی در آمریکا قرار گرفت زیرا این گروه‌ها معتقد بودند این قوانین به دولت اجازه نقض حریم شخصی افراد را می‌دهد.

در پی این حادثه کشورهای بسیاری قوانین ضدتروریسم خود را تقویت کردند و اجرای آنها را گسترش دادند. کشورهای مختلف جهان قوانین سخت‌گیرانه‌ای را درمورد حساب‌های بانکی وضع کردند تا مانع از استفاده گروه‌های تروریستی از حساب‌های بانکی برای اهداف تروریستی شوند.

آغاز لشکرکشی به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم

واکنش ایالات متحده به این حملات، شروع جنگ با تروریسم با حمله به افغانستان و ساقط کردن «طالبان» بود زیرا آنها به گروه تروریستی القاعده پناه داده بودند. یک‌ماه بعد از حملات تروریستی، آمریکا یک ائتلاف بین‌المللی را برای جنگ با افغانستان رهبری کرد. پاکستان ضمن همکاری با آمریکا، پایگاه‌های هوایی خود را دراختیار این کشور قرار داد و حدود ۶۰۰نفر از مظنونان به شرکت در اقدامات تروریستی را نیز دستگیر کرد. ایالات متحده در کمتر از 3هفته موفق شد افغانستان را اشغال کرده و طالبان را از قدرت خلع کند. اوضاع برای آمریکایی‌ها تا سال 2003 میلادی در افغانستان به‌خوبی پیش رفت. ضربه‌ای که به نیروهای القاعده و طالبان وارد شده بود آنقدر سنگین بود که عمده شبه‌نظامیان آنها به کوهستان‌های شمال افغانستان یا به جنوب در پاکستان پناه بردند. تقریبا آمریکایی‌ها فکر می‌کردند که هر آنچه در ذهن خود برای آینده افغانستان برنامه‌ریزی کرده‌اند، در مسیر درست قرار گرفته است. اما همین خیال و سودای پیاده‌سازی طرح خاورمیانه بزرگ، آنها را به بیراهه کشاند. حمله به عراق یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات تاریخ معاصر در جهان محسوب می‌شود. اشغال عراق باعث شد آمریکایی‌ها در گردابی از جنگ‌های داخلی در عراق گرفتار شوند و تمرکز کافی درمورد افغانستان را از دست بدهند و درنهایت بعد از 20سال هزینه سرسام‌آور مالی و جانی، افغانستان را بدون هیچ‌گونه دستاورد خاصی ترک کرده و این کشور را بار دیگر دراختیار طالبان قرار دهند.

11 سپتامبر دستاویزی برای اشغال عراق

در سال ۱۹۹۸ در پاسخ به ممانعت عراق از حضور بازرسان سازمان‌ملل متحد و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، «بیل کلینتون» رئیس‌جمهور وقت آمریکا، لایحه «آزادسازی عراق» را امضا کرد. این لایحه بر تغییر رژیم عراق به‌منظور «بازگشت عراق به خانواده بین‌المللی» تاکید داشت و طبق آن دولت آمریکا به گروه‌های تبعیدی خارج از عراق کمک مالی می‌کرد. پس از آن به‌زودی عملیات سه‌روزه «روباه صحرا» انجام و طی آن کارخانه‌های تولید سلاح «صدام‌حسین» منهدم شد.

درحالی که استراتژیست‌های پنتاگون نقشه حمله ‌زمینی به عراق را می‌کشیدند برخی تحلیلگران آمریکایی بر این باور بودند که فشار خارجی برای ایجاد یک شورش به‌منظور عزل صدام‌حسین کافی به‌نظر می‌رسد. این دو نظر باعث بروز شکاف در تصمیم‌گیری‌های ضدصدام بین دولتمردان واشنگتن شد. اما پس از حملات ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ توازن سیاسی داخلی آمریکا تغییر کرد و باعث شد نومحافظه‌کاران بتوانند در مدیریت کشور آمریکا در واشنگتن تاثیر به‌سزایی داشته باشند. «جرج دبلیو بوش» رئیس‌جمهور وقت آمریکا در بیانیه «اتحاد» خود به کنگره در سال ۲۰۰۲ از «محور شرارت» که به‌زعم وی از کشورهای ایران، عراق و کره‌شمالی تشکیل شده‌ بود سخن به میان آورد. همچنین او احتمال داد برای براندازی دولت عراق از زور استفاده خواهد کرد. او اعلام کرد: «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاه‌زخم و سلاح‌های اتمی را به مدت یک‌دهه دنبال کرده ‌است.» رئیس‌جمهور آمریکا می‌گفت: «عراق همچنان درصدد است دشمنی خود را به آمریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند.»

دو توجیه عمده برای آغاز این جنگ توسط جرج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آنها رابطه صدام‌حسین با گروه القاعده و همکاری با آنها در حملات 11سپتامبر به خاک آمریکا و دیگری نابودکردن سلاح‌های کشتارجمعی عراق بنابر توافقنامه ۱۹۹۱ بود. پس از پذیرش حکم حمله به عراق، دستور عملیات به نیروهای مسلح ائتلاف صادر شد. این جنگ درنهایت در 20مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده و بریتانیا به عراق آغاز شد. نیروهای اصلی حمله‌کننده به عراق شامل ارتش‌های ایالات متحده آمریکا، پادشاهی متحد بریتانیا و لهستان بودند ولی ۲۹کشور دیگر ازجمله ژاپن، کره‌جنوبی، ایتالیا و اسپانیا بودند. ولی کشورهای دیگر نیز با فرستادن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خود به‌همراهی با نیروهای ائتلاف، در اشغال عراق نقش داشتند. همچنین برخی شرکت‌های پیمانکار تامین نیروی نظامی و امنیتی، با فرستادن ده‌ها هزار نفر از نیروهای خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف بودند، مسئولیت تامین امنیت بخش‌های وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق ازجمله چاه‌ها و مراکز پالایش نفت را برعهده داشتند. دولت و ارتش عراق درطول سه‌هفته پس از حمله آمریکا و هم‌پیمانانش در سال ۲۰۰۳ نابود شد. ایالات متحده دست‌کم دوبار کوشید با حملات هوایی، صدام را به قتل برساند ولی هر دوبار ناموفق بود. با شروع ماه آوریل نیروهای ائتلاف بخش زیادی از عراق را اشغال کرده بودند. مقاومت‌های بسیار ضعیف ارتش عراق یا به‌راحتی درهم می‌شکستند یا تبدیل به تاکتیک‌های پارتیزانی می‌شدند. این وضعیت، نشان‌دهنده خروج کنترل از دستان صدام‌حسین بود. درنهایت عراق به کنترل کامل نیروهای ائلاف به رهبری آمریکا درآمد. اما حاصل این اشغالگری چیزی جز مرگ برای سربازان آمریکایی در پی نداشت. آمریکایی‌ها در سال 2011 میلادی به دستور «باراک اوباما» رئیس‌جمهور دموکرات وقت آمریکا رسما از این کشور خارج شدند تا به 8سال نابود کردن پول مالیات‌دهندگان آمریکایی و کشته شدن سربازان غربی پایان دهند. با خروج آمریکا و نیروهای ائلاف از این کشور و همزمان شدن با انقلاب‌های مردمی در شمال آفریقا و خاورمیانه موسوم به «بهار عربی»، جنگ‌های قومی در عراق به بالاترین میزان خود رسید. این کشمکش‌ها باعث به‌وجود آمدن گروه تروریستی داعش در عراق و سرازیر شدن آنها به سوریه و نابود کردن این کشور شد.

تمام این وقایع وحشتناک در خاورمیانه را می‌توان ثمره تصمیمات و ماجراجویی‌های دولتمردان غربی درپی حملات 11سپتامبر دانست اما حملات تروریستی و عواقب بعد از آن تنها متوجه منطقه خاورمیانه نشد، بلکه تاثیرات بسیار عمیقی روی جامعه آمریکایی و اروپایی داشت؛ ازجمله خلق تئوری‌های توطئه، بی‌اعتمادی شهروندان کشورهای غربی نسبت به تصمیمات حاکمان‌شان، ایجاد بحران‌های مالی و اقتصادی در بین کشورهای اروپایی و آمریکا، رشد بیگانه هراسی، رشد افراط‌‌گرایی قومی و مذهبی و قدرت گرفتن گروه‌های نئونازیسم و فاشیسم در اروپا و آمریکا. این موارد تنها بخش‌هایی از معضلات به‌وجودآمده در جهان غرب است.

اسلام‌هراسی بعد از 11سپتامبر

پدیده اسلام‌هراسی حاکی از نوعی تصور بدبینانه و نفـرت از اسـلام و مسلمانان است که به بروز رفتارهای تبعیض‌آمیز و آزاردهنده علیه آنها منجر می‌شود. اگرچه این پدیده در گذشته‌های دور ریشه دارد، بـا گذشـت زمـان و به‌خصوص طی سده‌های اخیر با مسائل و موضوعات تازه‌ای همراه شده است. طی سال‌های پس از 11سپتامبر 2001 مصادیق اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی در جهان غرب افزایش محسوسی داشته است. بسیاری از فعالان سیاسی و رسانه‌هـای غربـی از حمـلات 11سپتامبر به‌مثابه ابزاری برای ترویج اسلام‌هراسی استفاده کرده‌اند. مسیحیان راست‌گرای آمریکا یکی از گروه‌های فعال در این زمینه هستند و به‌رغم اینکه جریان‌های مختلف اسلام‌گرا غالبا مخالف حملات القاعده بوده‌اند، مداخلات مکرر دولت‌های غربی‌تر امور جوامع اسلامی را عامل واکنش‌های رادیکال القاعده می‌دانند.

درپـی حوادث 11سپتامبر موج تازه‌ای از حرکت‌های اسلام‌ستیزانه در جهان غـرب شـکل گرفت که در مناسبات میان مسلمانان و غربی‌ها تاثیرات قابل‌ملاحظه‌ای داشت. فراخـوان «تری جونز»، کشیش کلیسای کوچکی در ایالت فلوریدا، برای برگزاری مراسم قرآن‌سوزی در 11سپتامبر 2010 به مناسبت نهمین سالگرد 11 سپتامبر یکی از جلوه‌های این پدیـده اسـت. این کشیش که انگیزه خود را از این اقدام و اقدامات مشابه فرصت دادن به مسـلمانان برای بازگشت از دین خود اعلام کرده بود، نهایتا در 20 مارس 2011 به تهدید خود جامه عمل پوشاند که به‌تبع آن، اعتراض‌های وسیعی در جهان اسلام صـورت گرفـت و نتیجه این اعتراضات به آتش کشیده‌ شدن مقر سازمان ملل در مزار شریف افغانستان و قتل 12 نفر از کارکنان آن بود.

اقدام کلیسای فلوریدا نمونه‌‌ای از جریان فکری قابل‌ملاحظه‌ای است که به ابراز تنفـر و تحقیر اسلام و مسلمانان تمایل دارند. جریان اسلام‌هراسی اگرچه ریشه‌های عمیقی در تاریخ دارد، برآیند عینی آن عمدتا در دهه‌های اخیر محسوس بوده است، به‌ویژه پس از 11 سپتامبر 2001 تلاش‌های گسترده‌ای صـورت گرفـت تـا خاطره ایـن حـوادث بـه‌منظـور تعمیق گرایش‌های اسلام‌هراسانه و اسلام گریزانه زنده نگه‌داشته شود.

اسلام‌هراسی در سطح کلی‌تر، زمینه‌ساز نوعی شکاف، رویـارویی و برخـورد بـین مسـلمانان و غیرمسـلمانان است. در دهه‌های اخیر خیزش جریان‌های اسلام‌گرا و طـرح تئوری‌هایی چـون «برخـورد تمدن‌های اسلام و غرب» در گسترش مباحث مربوط به‌ اسلام‌هراسی نقش مؤثری داشته‌اند. البته مساله اسلام‌هراسی محدود به جهان اسلام نیست و امروزه نمودهـای آن در سایر مناطق ازجمله آسیا نیز قابل‌مشاهده است. برخی گروه‌های فعـال در جهـان غـرب اصولا گرایش‌های بیگانه‌هراسانه دارند و به‌طورکلی از بابت رشد جمعیت ساکنان غیربومی اروپا و آمریکا ابراز نگرانی می‌کنند اما به‌طور خاص‌تر، جهـت‌گیـری‌هـای ضداسـلامی آنها ملموس‌تر و آشکارتر است. چنین نگرانی‌هایی طی دهه‌های اخیر از دایـره اروپـا و آمریکـا فراتر رفته است و در کشورهایی نظیر استرالیا و حتی چین و هند نیز جریان دارد. بیشتر نگرانی‌ها از احتمال قدرت یافتن گروه‌های اسلام‌گرا و گرایش‌های رادیکـال آنـان ناشی می‌شود. اسلام‌گرایی سیاسی باعث شده است دولت‌ها نیز با حساسیت بـیشتـری فعالیـت مسلمانان را زیر نظر بگیرند و دربرابر فعالیت‌های آنها اعمال محدودیت کنند. پدیده اسلام‌هراسی معمولا در اروپا از آمریکا پررنگ‌تر بـوده، امـا در سال‌های اخیـر موجی از گرایش‌های اسلام‌ستیزانه در آمریکا رشد کرده اسـت. این موضوع درکنار دخالت‌ها و تهاجمات نظامی آمریکا به برخی کشورهای اسلامی بـه نام جنگ با تروریسم بر دامنه بدبینی‌های متقابل افزوده است. چنین تعارض‌هـایی از یکسو، ریشه فکری و عقیدتی دارد؛ چراکه اصولا نگاه بخش زیادی از مسلمانان به زندگی بیشتر سنتی است، درحالی‌که غربی‌ها عمدتا مدرن هستند. از سوی دیگر، موضوعاتی چون رژیم‌صهیونیستی حاکی از تعارض‌های عینی در میان مسلمانان و غربی‌هاست. این‌گونه ذهنیت‌ها بستر مناسبی برای رشد پدیده اسلام‌هراسی در جهان غرب است.

در پژوهشی روی مسلمانان بریتانیا این نتیجه حاصل شد که مسلمانان و اعضـای سایر گروه‌های آسیب‌پذیر پس از 11سپتامبر با افزایش چشمگیر رفتارهای خصومت‌آمیز مواجه بوده‌اند. مطالعه‌ای که روی 222 مسلمان بریتانیایی به عمل آمد، حاکی اسـت که احساس تبعیض غیرمستقیم و ضمنی آنها به 82.6 درصد و احساس تبعیض آشکار آنهـا به 76.3 درصد رسیده است. نتایج مطالعه روی این گـروه 222 نفره کـه درواقـع نماینـده مسلمانان بریتانیا تلقی می‌شوند، نشان می‌دهد تفاوت مذهبی بیشتر از تفاوت‌های نژادی یا قومی در بروز رفتارهای متعصبانه و تبعیض‌آمیز نقش دارد.

«کریست آلن» و «نیلسنیورگن»، دو تن از محققان مسائل اسلام‌هراسی، طی گزارشـی که در می 2002 منتشر کردند درمورد واقعیت نگران‌کننده تشدید خشونت و تبعیض و تحقیر علیه مسلمانان هشدار دادند. بنـابر گـزارش آنهـا، میـزان رفتارهـای سـوءکلامـی، ایجـاد مزاحمت و حرمت‌شکنی بسیار بیشتر از خشونت‌های مستقیم و علنی بوده است. در این چارچوب، از روش‌هایی نظیر ایمیل‌های توهین‌آمیـز، مزاحمـت‌هـای تلفنـی، و نامـه‌هـا و پیام‌های موهن و تهدیدآمیز به مقصد خانه‌ها، مساجد و امـاکن فرهنگـی اسـلامی استفاده می‌شود. در فعالیت گروه‌های دست راستی مثل «نئونازی‌ها» نیـز افـزایش چشمگیری مشاهده شده است. البته با توجه به اینکه درمورد این‌گونه رفتارها پیش از 11سپتامبر منبع آماری دقیق و جامعی وجود ندارد، نمی‌توان مقایسه دقیقی بین شـرایط قبـل و پـس از 11سپتامبر به عمل آورد، اما افزایش آنها کاملا محسوس بوده است.

رشد افراط‌گرایی بعد از 11 سپتامبر در آمریکا

11سپتامبر و سیاست‌های دولت‌های جورج دبلیو بوش و باراک اوباما درخصوص جنگ با تروریسم در عراق و افغانستان موجب شد فشار اقتصادی زیادی بر پیکر جامعه آمریکا وارد شود. بعد از جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم، جهان غرب بر پایه تفکرات لیبرالیسم و نئولیبرالیسم بنا شد. در جامعه غرب هنگامی که مشکلات اقتصادی و مدیریت اجتماعی بیشتر نمایان شود، گروه‌های راست افراطی و فاشیسم از زیر خاکستر سر بیرون آورده و معمولا فضای مساعدی برای فعالیت اجتماعی و سیاسی پیدا می‌کنند. به‌عبارتی شکاف‌های اقتصادی در بین شهروندان در جامعه آمریکا و اروپا یکی از عوامل اصلی رشد و تحرکات بیشتر گروهای ملی‌گرا و دست‌راستی است. 11سپتامبر و در ادامه این حوادث، لشکرکشی به افغانستان و عراق و مشکلات اقتصادی حاصل از این تصمیمات دقیقا یکی از مولفه‌های اصلی خلق ترامپ و ترامپیسم در غرب بوده است. دونالد ترامپ در کارزارهای انتخاباتی خود برای سال 2016 مکررا سیاستمداران سنتی آمریکا را مورد انتقاد و حمله قرار می‌داد. وی از چندین تریلیون دلار هزینه در افغانستان و عراق به‌عنوان یک برگ برنده برای ایجاد نفرت در بین رای‌دهندگان نسبت به کاندیداهای حزب جمهوری‌خواه استفاده می‌کرد. حوادث 11سپتامبر و سیاست‌های ماجراجویانه حاکمان آمریکا در خاورمیانه، بستر پیروزی ترامپ را فراهم ساختند. او سوار بر موج نارضایتی‌ها از این موارد سرانجام توانست در انتخابات پیروز شود. با ورود ترامپ به کاخ سفید و طرفداری‌های عینی و ضمنی او از گروه‌های راست افراطی، این تشکل‌های ملی‌گرا را جسورتر شدند. معروف‌ترین گروه‌های افراطی در آمریکا عبارتند از:

کوکلوکس کلان‌ها

این گروه اولین‌بار در سال ۱۸۶۵ میلادی و در واکنش به جنبش سیاهان آمریکا برای برخورداری از حقوق شهروندی شکل گرفت. در سال ۱۹۶۰ این گروه مجددا خود را سازماندهی کرد. در کارنامه این گروه اعمال جنایتکارانه و قتل‌های بسیاری نوشته شده است. امروز تخمین زده می‌شود که کوکلوکس کلان حدود ۵ تا ۸ هزار عضو داشته باشد.

برتری سفیدها

برتری سفیدها گروهی است که به نژاد سفید اعتقاد دارد و این واژه را به‌عنوان معادلی برای حقوق ویژه رنگ پوست و یا تعلق نژادی خاص استفاده می‌کنند، مثلا معتقدند میان انسان‌ها برتری‌های بیولوژیکی وجود دارد و انسان‌هایی با ریشه اروپایی برترند. آنها اطمینان دارند که سفیدها در جامعه رنگارنگی مانند آمریکا در راس هرم قرار دارند.

راست آلترناتیو

جنبش راست آلترناتیو تقریبا جدید و جوان است. این گروه با افکار به‌شدت راست‌گرایانه و با تکیه‌بر «هویت نژاد سفید» و حفظ «تمدن سنتی غرب» جریانی علیه اقلیت‌ها، مهاجران، چپ‌ها و حتی محافظه‌کاران سنتی به‌شمار می‌رود و گروهی زن‌ستیز و ضدیهود است.

رهبر این گروه «ریچارد اسپنسر» است که اتاق فکر بسیار افراطی «انستیتوی سیاست ملی» را مدیریت می‌کند. او در سال ۲۰۱۰ مجله اینترنتی «برایت‌بارت» را راه‌اندازی کرد. این گروه ارتباط نزدیکی با «برتری سفیدها» دارد اما کمی محتاطانه‌تر رفتار می‌کند. «استیو بنن»، مدیر تیم تبلیغاتی ترامپ در دوران انتخابات و مشاور وی یکی از مدیران برایت‌بارت بوده است. برایت‌بارت سهم عمده‌ای در جریان‌سازی تفکرات ترامپیسم و افراط‌گرایانه مخصوصا بعد از حوادث تروریستی 11 سپتامبر در جامعه آمریکا دارد.

ملی‌گرایان

این گروه نیز به برتری سفیدها بسیار نزدیک است ولی با آنها یک تفاوت مهم دارد و آن اینکه یک جامعه چندملیتی را به‌شدت رد می‌کند و هدفش وجود یک آمریکای کاملا سفید است.

نئونازی‌ها

این گروه الگوی عقاید و سمبل‌های خود را از نازیسم آلمان گرفته است. آدولف هیتلر سرمشق و قهرمان آنهاست. آنها دشمن یهودیان، هم‌جنسگرایان، غیرسفید‌پوستان و ناتوان‌های جسمی هستند. این گروه در سال ۱۹۶۰ و در یک حزب نئونازی آمریکایی پایه‌گذاری شد اما موفقیتی کسب نکرد. در حال حاضر «جنبش ناسیونال سوسیالیست‌ها» بزرگ‌ترین جنبش نئونازی در آمریکاست. کارشناسان می‌‌گویند آنها ارتباط نزدیکی با نئونازی‌های آلمان دارند. برخلاف آلمان استفاده از علامت‌ صلیب شکسته، دادن سلام هیتلری و دیگر سمبل‌های نئونازیسم در آمریکا ممنوع نیست.

ائتلاف جنوب یا نئوکنفدراسیون

این گروه به‌دنبال بازگشت به ارزش‌های ایالت‌های جنوبی ‌آمریکا در دوران پیش از جنگ داخلی این کشور است. آنها خود را قربانیان شمالی‌ها می‌دانند که به برده‌داری خاتمه داد. این گروه، نژادپرست، ضددموکراسی و ضدهم‌جنسگرایان است.

تمامی این گروه‌های افراطی در یک مورد با یکدیگر مشترک هستند، آنها در خلق تئوری‌های «توطئه جهانی» درمورد حوادث 11سپتامبر زبان مشترک دارند. اجتماعات ملی‌گرا و افراطی در غرب به‌ویژه ایالات‌متحده، بر این باورند که دولت‌ آمریکا با اطلاع از حوادث تروریستی در آن روز به دنبال بهانه‌ای برای حضور نظامی در دیگر کشورها بوده است. آنها معتقدند دولت و ثروتمندان آمریکایی مانند صاحبان کمپانی‌های نفت- گاز و کارخانه‌های اسلحه‌سازی از حملات تروریستی به خاک آمریکا برای کسب ثروت بیشتر و کنترل زندگی شخصی مردم آمریکا استفاده کرده‌اند. دونالد ترامپ و اعضای این جریان‌های راست‌گرا با خلق نظریات توطئه مانند موارد فوق توانسته‌اند در سال‌های اخیر توجه جمعیت کثیری از شهروندان آمریکایی را به سمت خود جلب کنند.

11سپتامبر، قوت گرفتن نظریه «توطئه جهانی»

تئوری‌های توطئه به بخشی از فرهنگ‌عامه در حوادث ۱۱سپتامبر تبدیل شده‌اند. چندین تئوری توطئه مربوط به این حادثه تاکنون تدوین شده است که مهم‌ترین آنها به شرح زیر است:
1 «ویلیام رودریگز» نظافتچی برج‌های دوقلو و قهرمان ملی 11سپتامبر در مستند ما آنجا بودیم، گفت: «قبل از برخورد یک انفجار از طبقه زیرزمین همه ما را به بالا پرتاب کرد. برخی می‌گویند این حرف‌ها نظریه توطئه است اما من آنجا بودم و به‌عنوان یک شاهد شناخته‌شده هستم.»
2 «الکس جونز» مجری تلویزیونی و مستندساز محلی در آمریکا معتقد است 11سپتامبر را یک عملیات دروغین و مظلوم‌نمایی دولت آمریکاست. به گفته خود او براساس اسنادی که در دست داشت واقعه 11سپتامبر را دوماه قبل از وقوع پیش‌بینی کرده بود.
3 یکی از فرضیه‌ها دست داشتن دولت آمریکا یا رژیم‌صهیونیستی در این حملات یا جلوگیری نکردن تعمدی آنها از وقوع حملات، به‌منظور بهره‌گیری‌های بعدی است، ازجمله می‌توان به استدلال‌هایی اشاره کرد که خرابی‌های ساختمان پنتاگون را ناشی از برخورد یک هواپیمای تجاری نمی‌داند و می‌گوید حفره ایجادشده در پنتاگون به‌اندازه یک هواپیمای بوئینگ۷۵۷ نیست، بلکه مربوط به یک سامانه کروز است که از پایگاه شکاری «اندروز» در ایالت مریلند در مجاورت پایتخت آمریکا شلیک شده است.
4 درباره برج‌های مرکز تجارت جهانی، بخصوص برج شماره۷، نیز برخی معتقدند فروریختن برج‌ها در اثر انفجار کنترل‌شده صورت گرفته است و نه آتش‌سوزی داخل ساختمان. (برج شماره ۷ ساختمانی تماما فولادی بوده است.) این افراد که در بین آنها تعدادی از خانواده‌های قربانیان نیز حضور دارند، ادعا می‌کنند که دولت آمریکا برای اتهام طراحی و اجرای عملیات توسط افرادی عرب، مدارک معتبر ارائه نکرده ‌است. برای مثال با ذکر دلایلی ویدئویی را که در آن «اسامه بن‌لادن» مسئولیت حملات را بر عهده می‌گیرد، جعلی می‌دانند. این افراد پایگاه‌های اینترنتی مختلفی را به‌وجود آورده‌اند که تمامی مدارک موجود خود را در آن به نمایش گذاشته‌اند.

20 سال بعد از 11 سپتامبر

با گذشت 20 سال از آن روز، صرف هزینه‌های هنگفت نظامی و جانی در افغانستان و عراق، به وجود آمدن بحران‌های مالی در سال‌های 2007 و 2008 میلادی در جهان به علت جنگ‌های خاورمیانه به بهانه مبارزه با تروریسم و کشته شدن صدها هزار نفر از شهروندان افغانستان و عراق، نه‌تنها خاورمیانه امن‌تر از گذشته نشده است، بلکه این منطقه از جهان تا سال‌ها بعد باید تاوان 20 سال حضور نظامی غرب و ویرانی ناشی از آن را پرداخت کند. بعد از خروج مفتضحانه آمریکایی‌ها در هفته‌های گذشته از افغانستان بدون هیچ‌گونه دستاورد خاصی و بازگشت گروه طالبان به قدرت و شرایط جنگ‌های داخلی این روزهای عراق و سوریه، به‌نظر می‌رسد حوادث 11 سپتامبر و انتقام‌جویی غرب یک دور باطل برای مردم جهان و منطقه را در بر داشته است.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید