روز گذشته آیتالله احمد جنتی در پی طرح برخی مطالب پیرامون نقش مردم در حکومت اسلامی از سوی رئیسجمهوری، بیانیهای را از سوی مجلس خبرگان رهبری منتشر کرد. آیتالله خامنهای در آن سال رأی مردم را در انتخاب حاکم مورد قبول و پذیرش دانستند. تعریف ایشان از رهبر کسی است که اکثریت قاطع […]
روز گذشته آیتالله احمد جنتی در پی طرح برخی مطالب پیرامون نقش مردم در حکومت اسلامی از سوی رئیسجمهوری، بیانیهای را از سوی مجلس خبرگان رهبری منتشر کرد.
آیتالله خامنهای در آن سال رأی مردم را در انتخاب حاکم مورد قبول و پذیرش دانستند. تعریف ایشان از رهبر کسی است که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کنند. مقام معظم رهبری در این سخنرانی همچنین مثالی از انتخاب آیتالله خمینی توسط اکثریت قاطع مردم مطرح کردند و رهبری ایشان را پیروی از سبک اسلامی دانستند.
موضوع مشروعیت حاکمیت با رأی مردم، از زمانی مطرح شد که رئیسجمهوری یک هفته قبل در دیدار و ضیافت افطار با استادان و پزشکان با اشاره به اینکه اهتمام به خواست مردم، متن اسلام است، گفت: «مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی(ع) انتخاب و نظر مردم بود.» بعد از انتشار سخنان رئیسجمهوری مصباحیزدی انتقاداتی را مطرح کرد و گفت: «برخی میگویند وقتی مردم با کسی بیعت کردند علی(ع) وظیفه خود دانست از آن شخص اطاعت کند و حق نداشت که مخالفت کند چون مردم رأی داده بودند، اگر یک مسلمان ایرانی اینگونه فکر کند پذیرفته است؟»
علی مطهری نیز طی یادداشتی واکنشی در همراهی با سخنان رئیسجمهوری نشان داد. نایبرئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به این اظهارات رئیسجمهوری گفت: «مشروعیت امامت به معنی مورد نظر شیعه، از ناحیه خدا و رسول خداست اما شرط تحقق یک شاخه آن یعنی زعامت سیاسی و رهبری جامعه، رأی و نظر مردم و به عبارت دیگر مقبولیت شخص امام نزد مردم است.»
نامه آیتالله جنتی بهعنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری در حالی روز گذشته و در واکنش به سخنان حسن روحانی منتشر شد که وی خود بهواسطه رأی مردم بهعنوان منتخب مجلس خبرگان رهبری است.
بیعت با پیامبر(ص) و ائمه را نباید با رأی مردم مقایسه کرد
آیتالله جنتی در بیانیهاش بدون اینکه نامی از رئیسجمهوری ذکر کند یا مردم را مخاطب قرار دهد؛ اظهاراتش را بعد از ذکر نام خدا با این مضمون آغاز کرده است: «در روزهای اخیر مطالبی پیرامون «مشروعیت» و «مقبولیت» حکومت اسلامی و تصدی ولایت و حاکمیت مبتنیبر آرای مردم با استناد به کلمات امیرالمؤمنین(ع) در جامعه مطرح شد که با برخی مبانی دینی اعم از مبانی دینی اهل سنت و تشیع که در فقه سیاسی اسلام مورد بحث قرار گرفته، متعارض و ناسازگار است؛ طرح اینگونه مطالب هر چند تازگی ندارد و در طول تاریخ اسلام چه در عصر حضور و چه در دوران غیبت و بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده و همواره از سوی علمای بیدار پاسخ داده شده است.»
رئیس مجلس شورای خبرگان رهبری به منظور «پاسداری از جایگاه رفیع ولایت و امامت الهی توسط همه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی»، لازم دانسته متذکر شود: «ولایت و امامت الهی به همه شئون آن اهم از تبیین و حفظ دین و هدایت مردم و زعامت سیاسی- اجتماعی از احکام الهی است، همانند ولایت پیامبر(ص) و متوقف بر خواست و نظر و رأی مردم نیست بلکه باید گفت ولایت، روح اسلام است و احکام بدون پشتوانه و قدرت اجرایی خود را از دست میدهد «و ما نودی احد بشئ کما نودی بالولایه». همانگونه که آیات الهی قبل از نهجالبلاغه بر آن تأکید دارند و میفرماید «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» که مقام ولایت را همانند مقام نبوت الهی میداند.» او اضافه میکند: «بیعت با پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) به معنای مشروعیتبخشی به حکومت پیامبر(ص) یا امام توسط مردم و بیعتکنندگان نمیباشد، بلکه تأکیدی بر اعلام وفاداری و پیروی و فرمانبری از رهبران الهی است؛ بنابراین، نباید آن را با رأی مردم و انتخابات در دوران معاصر مقایسه کرد.»
جنتی در ادامه بیانیهاش آورده است: «بعد از قرآن باید به مسئله غدیر و نصب حضرت علی (علیهالسلام) در آن جمع کثیر بیسابقه توجه کرد، بعد هم خطبههای متعدد نهجالبلاغه و نامهها که همه صریح و گویا است. باید به این گوینده گفت «حفظت شیئا و غابت عنک الاشیاء». خود امیرالمؤمنین(ع) در بعد از ارتحال پیامبر(ص) حق حکومت خود را مطالبه کرده است. احادیثی مانند «ناشد تکمالله اما کنتم فی حجه الوداع اما سمعتم رسولالله یقول من کنت مولاء فهذا علی مولاء» دال بر این امر است. حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه ولایت خود را فریاد زد «انه لیعلم آن محلی منها محل القطب من الرحی» تا آنکه فرمود (اری ترانی نهبا من) مینگرم که میراث ولایت و حکومتم ربوده شده است، درحالیکه سخنی از رأی و خواست و نظر مردم در میان نمیآید و البته اگر مردم با فردی غیر از ولی بیعت کنند مشروعیت نمییابد؛ لذا در نهایت حضرت فرمودند: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه به وجود الناصر و ما اخذالله علی العلماء آن لا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم لقیت حبلها علی غاربها» که اگر حضور مردم حاضر در صحنه و وجود یاورانی که حجت به وسیله آنان تمام میشود و نیز مسئولیت الهی علما که نباید بر شکمبارگی ستمکاران و گرسنگی مظلومان آرام بگیرند معنایی برای پذیرش حکومت از منظر علی(ع) نبود. خلاصه آنکه اگر حضرت در ابتدا بیعت را نپذیرفت بهخاطر شناخت جامعه و نقضکنندگان و فتنههای آینده بود؛ لذا شرط میکند که اگر بیعت آنان را بپذیرد به نظر خودش عمل خواهد کرد.»
در پایان بیانیه جنتی آمده است: «مجلس خبرگان رهبری، با اذعان به نقش و جایگاه مردم در استقرار و استمرار حکومت اسلامی، بر اهمیت منحصربهفرد جایگاه رفیع امامت، ولایت و رهبری امت اسلامی که منشأ مشروعیت نظام اسلامی بوده و مردمسالاری دینی را به ارمغان آورده است و امروز در ولایت فقیه تجلی یافته، اصرار داشته و بر ضرورت حفظ وحدت داخلی و انسجام ملی و اجتناب از بحث و جدلهای تفرقهانگیز تأکید مینماید.» این نامه با امضای آیتالله جنتی به پایان میرسد.
این روزها بحث بر سر نقش مردم در حکومت دینی زیاد مطرح میشود و هر کدام از صاحبنظران در علوم دینی نیز به نوعی سعی دارند تا نظرات خود را در اینباره در اختیار رسانهها قرار دهند. بهطور حتم کنکاش در امور دینی را باید به اهل فن واگذار کرد اما شکی نیست که سخنان رهبری میتواند دراینباره فصلالخطاب باشد. دو روز پیش خبرآنلاین بخشهایی از سخنان رهبری را در سال ۱۳۶۶ منتشر کرد که بازخوانی آن خالی از لطف نیست.
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه در سال ۶۶ تأکید میکنند: «در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده است. رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد مورد قبول و پذیرش قرار گرفته است؛ لذا شما میبینید که امیرالمؤمنین(ع) با اینکه خود را از لحاظ واقع منصوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری میداند آن وقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم میکشد روی نظر مردم و رأی مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامداری زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند یعنی آن را قبول نکردند آن زمامدار خانهنشین خواهد شد.» ایشان تصریح میکنند: «مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوییم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است.»
رئیسجمهوری وقت در سال ۶۶ اما مثالی از زمان امامت حضرت علی(ع) میآورند و میفرمایند: «وقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانه امیرالمؤمنین را گرفتند امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کارهاید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود دعونی و التمسوا غیری. وقتی میخواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری به مردم گفت من را رها کنید به سراغ دیگری بروید. یعنی اراده شما، خواست شما و انتخاب شما است که تعیینکننده است. پس از من منصرف شوید به سراغ دیگری بروید. پس آزادی در انتخاب رهبر و امام و خلیفه در نظام اسلامی یک چیز روشن و واضحی بوده و همه آن را میفهمیدند و قبول میکردند. همین مطلب در قانون اساسی جمهوریاسلامی منعکس است.»
حضرت آیتالله خامنهای درباره جایگاه رفیع رهبری معتقدند: «شما ببینید در [در قانون اساسی جمهوری اسلامی] در مورد رهبر بعد از اینکه شرایط رهبر را ذکر میکند دو راه برای انتخاب رهبر مشخص میکند. یکی اینکه اکثریت قاطع مردم نه نصف بهعلاوه، یک (۵۱ درصد) [بلکه] اکثریت قاطع [است]، یعنی آنکه اقلیت در مقابل او چیز ناچیزی باشد. آن کسی که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کنند او رهبر است. تشبیه هم شده در قانون اساسی به رهبری امام بزرگوار ما و رهبر عظیم عزیز تاریخی این ملت که اکثریت قاطع مردم او را به رهبری انتخاب کردند و امام[ت] او را پذیرفتند که رهبر و پیشوای جامعه باشد. (تکبیر نمازگزاران) طلب عمده است آزادیهای سیاسی، حق رأیدادن، حق انتخابکردن، حق فعالیت سیاسیکردن، حق تلاشهای سیاسیکردن، چیزی است که در جوامع سیاسی از قدیم معمول بوده و اسلام این را آورده؛ البته تسلط دستگاههای مرتجع مانع شده بود که این احکام اسلامی در کشورهای اسلامی عمل شود. همچنانکه امروز در خیلی از کشورهای اسلامی متأسفانه عمل نمیشود. در بعضی از کشورهای اسلامی هم که این مسائل وجود دارد؛ به تقلید اروپا و به سبک آنهاست؛ به سبک اسلامی نیست که خیلی از سبک اروپایی و غربی بهتر است. لاکن در جمهوریاسلامی برگشتیم به همان سبک اسلامی که دیدیم روشنتر، مترقیتر و قابل دفاعتر و قویتر است.»
منبع : وقایع اتفاقیه