چرا اسرائیل برای غرب خیلی مهم تر از اوکراین است!؟

به نقل از منابع کارشناسی

اکنون قریب چهار هفته هست که دنیای غرب، اوکراین را به فراموشی سپرده است. روزهاست که دیگر هیچکس از آن ضدحمله ویرانگری که قرار بود روسیه را به زانو درآورد صحبتی نمی کند. اسرائیل همه قلب و ذهن و زبان سردمداران غربی را تسخیر کرده است. محموله های تسلیحاتی که پیش از این قرار بود به اوکراین سرازیر شود مقصد مهمتری یافته است.

به  گزارش نبأخبر،چرا اسرائیل برای غرب خیلی مهمتر از اوکراین است!؟ حقایق بزرگی در پشت پاسخ این سوال نهفته است. اگر بگوییم اهمیت اسرائیل برای غرب قابل قیاس با اوکراین نیست، سخن به گزافه نگفته ایم. طوفان الاقصی به روشنی این موضوع را نشان داده است.

اکنون قریب چهار هفته هست که دنیای غرب، اوکراین را به فراموشی سپرده است. روزهاست که دیگر هیچکس از آن ضدحمله ویرانگری که قرار بود روسیه را به زانو درآورد صحبتی نمی کند. اسرائیل همه قلب و ذهن و زبان سردمداران غربی را تسخیر کرده است. محموله های تسلیحاتی که پیش از این قرار بود به اوکراین سرازیر شود مقصد مهمتری یافته است. اوضاع برای این کشور آنقدر تراژیک شده که فرمانده ارتش اوکراین ناامیدانه بگوید: “جنگ با روسیه به حالت سکون رسیده است” و روس‌ها با خیال آسوده به تثبیت مواضع خود مشغول هستند.

به راستی چه شد که طوفان الاقصی توانست اینگونه اولویت ها را تغییر داده و موضوع اوکراین را به حاشیه ببرد!؟ مگر جز این است که اسرائیل فقط با یک تک محدود از یک گروه شبه نظامی مواجه شده ولی از آنطرف یک پنجم خاک اوکراین توسط بزرگترین رقیب نظامی غرب به اشغال درآمده است. مگر از منظر ژئوپلتیک، اهمیت اسرائیل و اوکراین برای غرب اصلا قابل مقایسه است!؟ یکی دور از مرکز اروپا و در قلب سرزمین های اسلامی واقع شده ولی دیگری همسایه دیوار به دیوار اروپا و ناتو است که اشغال آن توسط روسیه، امنیت اروپا و هژمونی غرب را با بزرگترین تهدید پس از پایان جنگ سرد مواجه ساخته است.

از منظر مشروعیت و حفظ قدرت نرم نیز این معادله توجیه ناپذیر است. حمایت دولت های غربی از اوکراین، چالش داخلی و بین المللی چندانی برای آن ها ایجاد نمی کند. جوامع غربی به راحتی حول این شعار تبلیغاتی که یک کشور دموکراتیک و آزاد مورد تجاوز و اشغالگری یک دولت مستبد و توسعه طلب قرار گرفته است، متحد می شوند. شاید اندک نخبگانی پیدا شوند که با فهم نقشه های توسعه طلبانه و تمامیت خواهانه ایالات متحده و ناتو، بخش هایی از این داستان را زیر سوال ببرند ولی برای اکثر افکار عمومی در غرب، تکلیف خوب و بد یا ظالم و مظلوم ماجرا مشخص است. بقیه دنیا هم گرچه به زیاده خواهی طرف غربی پی برده و به کارزار تحریم روسیه نپیوسته اند ولی می توانند حمایت دولت های غربی از متحد اوکراینی خود را درک کنند.

اما در مورد اسرائیل این وضعیت کاملا برعکس است. این بار غرب، طرف مظلوم داستان نایستاده و آشکارا از نسل کشی و جنایات جنگی حمایت می کند. توحش عریان اسرائیل جای هیچگونه شک و شبهه ای را باقی نگذاشته است. رسانه های غربی دیگر نمی توانند همان تصویر همیشگی از “سوپرمن غربی” را که برای آزادی ملت ها و حراست از حقوق بشر مجاهدت می‌کند به خورد مخاطبان خود بدهند.

غرب بخش مهمی از مشروعیت بین المللی و قدرت نرم امروز خود را مدیون شعارهای لیبرالی همچون حقوق بشر، آزادی و حقوق بین الملل است و از این منظر همواره خود را نسبت به سایر دولت ها، در جایگاه طلبکار یا قاضی دیده است. اینگونه پشت پا زدن عریان به این شعارها و نهادهایی که خود غرب آن ها را بنیان نهاده، تا حدی شبیه خودکشی است. اعتراضاتی که این روزها جهان و حتی جوامع غربی را دوپاره کرده، تصویری از این موقعیت را نشان می دهد.

اکنون دوباره این سوال خودنمایی می کند: چرا غرب حاضر است برای اسرائیل هزینه بسیار سنگین تری از اوکراین بپردازد درحالیکه اوکراین برخلاف اسرائیل در حوزه منافع حیاتی غرب قرار دارد!؟

رسانه های فارسی زبان بیگانه سعی میکنند مسئله فلسطین و اسرائیل را برای مردم ما در حد یک دعوا بر سر ملک و زمین و فوقش یک دعوای مذهبی پایین بیاورند. ولی رفتار غرب در برابر اسرائیل نشان می دهد موضوع بسیار فراتر از این حرفهاست. چرا اروپایی ها باید بخاطر یک دعوای سرزمینی یا مذهبی در غرب آسیا، اینقدر هزینه بدهند!؟

به نظر می رسد بتوان در دو سطح متفاوت به سوال طلیعه این متن پاسخ داد: اول آنکه اسرائیل مهمترین پایگاه نظامی و سیاسی غرب در قلب جوامع اسلامی است. تخصص اسرائیل توطئه پراکنی و جنگ افروزی است. صهیونیست ها از این طریق، عدم شکل گیری یک امپراتوری یا تمدن اسلامی را که تاریخ نشان داده می تواند رقیبی خطرناک برای تمدن غربی باشد تضمین می‌کنند. طبعا جلوگیری از متحد شدن و هویت یابی مسلمان، دسترسی به منابع غنی انرژی ایشان و چپاول کشورهای اسلامی را نیز برای غربی ها تسهیل می کند.

اما اهمیت اسرائیل برای غرب، حتی مهمتر از این مسئله است. مبالغه نیست اگر بگوییم رفتار غرب در قبال اسرائیل، چنان است که گویی از شیشه عمر خود محافظت می کند. پس باید وابستگی این دو به یکدیگر، بیش از این حرفها باشد. در حقیقت، صهیونیسم دست پشت پرده نظام سرمایه داری است. در پشت چهره بزک شده نظام سرمایه داری، هیولای شیطانی صهیونیسم خفته است. اینکه بخش مهمی از نظام اقتصادی، فرهنگی و رسانه ای جهان را صهیونیست ها اداره می‌کنند تنها گوشه ای از این داستان است. یک روح تاریخی نژادپرست، استعمارگر، شرک آلود و طغیانگر وجه اشتراک این دو بدن است.

سردمداران اروپایی و آمریکایی این روزها برای نجات اسرائیل خیلی تقلا و فداکاری می کنند. شگفتی از این اتفاقات، برای آن ها که گرفتار سحر رسانه ای و عادت های خبری شده اند قدری مشکل است. اگر پرده عادت ها را بدریم و با چشمانی حقیقت یاب به صحنه بنگریم، حقایق بسیاری را درخواهیم یافت. بزودی دنیا درخواهد یافت که آنچه امروز در غزه می‌گذرد، نه جنگ بین اسرائیل و فلسطینیان، که نبردی بزرگ بین حق و باطل است.

 


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید