کیسینجر علیه کیسینجر!

حنیف غفاری تحلیلگر سیاسی

در ماه‌های پایانی عمر کیسینجر، وی دیگر سخنی از قدرت مطلق و برتر آمریکا در نظام بین‌الملل به میان نمی‌آورد. شاید دغدغه غیر اعلامی کیسینجر، بازتعریف جایگاه واشنگتن در دوران نظم نوین جهانی و نظام چندقطبی بود که البته به آن نیز دست پیدا نکرد.

به گزارش نبأخبر،این روزها سیاستمداران و رسانه‌های غرب اصرار دارند هنری کیسینجر را به عنوان خالق دکترین دوستونی در زمان نیکسون و یک استراتژیست بی‌همتا با استعدادی غیرقابل تصور و دست‌نیافتنی معرفی کنند! این تصویرسازی از کیسینجر، سال‌هاست در عرصه سیاست خارجی آمریکا شکل می‌گیرد. حتی زمانی که زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت کارتر نیز زنده بود، رسانه‌های غرب مدعی بودند جهان حول تفکر این ۲ سیاستمدار می‌گردد و نگاه سومی در این معادله قابل ترسیم نیست.

با همه این اوصاف، نگرانی‌های کیسینجر در ماه‌های واپسین حیات پر از جنایت و نسل‌کشی وی، قابل کتمان نبود. هنری کیسینجر، یکی از اصلی‌ترین طرفداران رئالیسم تهاجمی در حوزه سیاست خارجی آمریکا بود. پیش‌فرض ذهنی او، چه در دوران نیکسون و چه بعد از آن، قدرت کنشگری مطلق واشنگتن در نظام بین‌الملل بود. به عبارت بهتر، کیسینجر هژمونی مطلق آمریکا در جهان سیاست را پدیده‌ای قطعی قلمداد می‌کرد و متعاقبا، قدرت هرگونه اقدام و ابتکار عمل در حوزه روابط بین‌الملل را محصور و محدود به اراده و خواست کاخ سفید می‌دانست. در این نگاه کلان، متحدان آمریکا به این واسطه دارای جایگاه و قدرت هستند که متغیری وابسته به کاخ سفید محسوب شوند!

کیسینجر ۱۰۰ سال زندگی کرد اما هرگز پاسخگوی مثال‌های نقض و گزاره‌هایی که پیش‌فرض‌های هژمونی ادعایی آمریکا را به چالش می‌کشید، نبود. به عنوان مثال، او هرگز نتوانست چرایی شکست و خفت آمریکا در ۲ کشور افغانستان و عراق را در دوران ریاست‌جمهوری جرج واکر بوش و پس از آن تئوریزه کند. اگر جهان می‌خواست مبانی ذهنی کیسینجر را پیش‌فرض تحلیل خود از وقایع جهان قرار دهد، سال 2023 میلادی باید عراق و افغانستان را یکی از ایالات جدید آمریکا قلمداد می‌کرد! فراتر از آن، کیسینجر که از اصلی‌ترین طرفداران ایجاد داعش و دیگر گروه‌های تروریست در منطقه غرب آسیا بود، هرگز به این سوال پاسخ نداد که چرا نقشه راه غیراعلامی اما محسوس واشنگتن مبنی بر نابودی حکومت‌های سوریه و عراق تا سال 2014 میلادی و جایگزینی آنها با خلافت داعش، راه به جایی نبرد؟!

به نظر می‌رسد اصلی‌ترین پاشنه آشیل کیسینجر – که منجر به تشدید نگرانی‌های وی از وقایع جنگ سوم جهانی در سال‌های پایانی حیات وی شد – مربوط به تصلب و تعصب وی به هژمونی آمریکا بود. او در ذهن خود، هژمونی آمریکا را خط قرمز خود تلقی می‌کرده، حال آنکه در عمل اساسا چنین قدرتی (آن هم به گونه‌ای که کیسینجر تصور و ادعا می‌کرد) وجود خارجی نداشت.

در ماه‌های پایانی عمر کیسینجر، وی دیگر سخنی از قدرت مطلق و برتر آمریکا در نظام بین‌الملل به میان نمی‌آورد. شاید دغدغه غیر اعلامی کیسینجر، بازتعریف جایگاه واشنگتن در دوران نظم نوین جهانی و نظام چندقطبی بود که البته به آن نیز دست پیدا نکرد. کیسینجر، صراحتا به بایدن درباره وقوع جنگ سوم جهانی با چین هشدار داد. ماجرا به این نقطه ختم نشد و استراتژیست پیر آمریکایی، از زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین هم خواست در راستای جلوگیری از تشدید بحران ناشی از جنگ، پای میز مذاکره با مسکو برود و بخشی از خاک کشورش را به روس‌ها بدهد. این تغییر مواضع، ناشی از تغییر خلقیات کیسینجر در سال‌های پایانی عمر وی نبود، بلکه ناشی از ابطال پیش‌فرض‌ها و ذهنیت‌هایی بود که وی به واسطه آنها ده‌ها جنگ و بحران را در نقاط گوناگون دنیا خلق کرد و میلیون‌ها انسان بی‌گناه را به دیار عدم فرستاد. کیسینجر در ماه‌های پایانی عمر خود ناچار شد در مقابل خود بایستد و بدون آنکه دیگران متوجه خودانتقادی وی شوند، خطوط کلان سیاست خارجی کشورش را به چالش بکشد.

کیسینجر که تبحر زیادی در خلق بحران در نظام بین‌الملل داشت، بسیار دیرهنگام و پس از یک قرن متوجه خطای‌ شناختی خود در خلق تئوری‌های بحران‌محور شد. کیسینجر همواره قائل به خلق بحران‌هایی در حوزه سیاست خارجی آمریکا بود که کارگردانی و تقسیم نقش‌ها در آن بر عهده واشنگتن باشد اما جنس بحران‌هایی مانند جنگ غزه، جنگ اوکراین و مناقشه تایوان از این دست نیست. آمریکا در اکثر این موارد بحران را خلق کرده است، بدون آنکه قدرت مدیریت و کنترل آن را داشته باشد. در چنین شرایطی کیسینجر نگران افزایش ضریب مهارناپذیری بحران‌های جاری و تبدیل آنها به یک گره کور راهبردی علیه منافع آمریکا و متحدانش بود. وی بخوبی می‌دانست سران ۲ حزب دموکرات و جمهوری‌خواه، قدرت تحلیل و حتی توصیف بحران‌های خودساخته جاری در نظام بین‌الملل را از دست داده‌اند. قطعا در اینجا آمریکا صرفا در حکم ایجاد‌کننده بحران‌های جدید ظاهر شده اما سرنوشت این بحران‌ها در کاخ سفید و پنتاگون تعیین نمی‌شود. با این حال، کیسینجر در تمام شکست‌های حوزه سیاست خارجی آمریکا قطعا سهیم خواهد بود.

 


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید