تولد «صهیونیسم» در زایشگاه «لندن»!

به نقل از منابع تاریخی

در سال 1920م / 1299ش، حدود سه سال بعد از اشغال فلسطین و اعطای رسمی قیمومت این سرزمین به انگلیس، «هربرت ساموئل»، یک یهودی بریتانیایی و مورد علاقه صهیونیست‌های انگلیسی، فرماندار فلسطین شد. همزمان شورای عالی متفقین که سند قیمومت انگلیس بر فلسطین را صادر کرده‌بود، از لندن خواست که سیاست یهودی‌سازی این سرزمین را در دستور کار قرار دهد. بی‌تردید، لابی‌های صهیونیستی در اروپا و آمریکا، نقش مهمی در ارائه این درخواست داشتند.

به گزارش نبأخبر،106 سال پیش در چنین روزی، 9 دسامبر 1917، سرزمین فلسطین توسط نیروهای انگلیسی اشغال شد. این اقدام که در واپسین ماه‌های جنگ جهانی اول صورت گرفت، نخستین گام عملی بریتانیا برای تأسیس رژیم جعلی صهیونیستی بود. به همین بهانه در نوشتار پیشِ رو، به نقش فراموش شده انگلیسی‌ها در یهودی‌سازی فلسطین پرداخته‌ایم

از میانه قرن بیستم به این سو، انگلیس به دلیل از دست دادن موقعیت و قدرت استعماری خود، در پی وقوع جنگ جهانی دوم و شکل‌گیری گسترده جنبش‌های ضداستعماری در سراسر جهان، به تدریج جایگاهش را به آمریکا واگذار کرد؛ به این ترتیب که در معادلات بین‌المللی به عنوان شریک یا حامی ایالات متحده وارد بازی ‌شد و از این رهگذر سعی در حفظ بخش‌هایی از حوزه نفوذ خود در سراسر جهان داشت. به عنوان نمونه، انگلیسی‌ها با کمک مستقیم آمریکا، موفق به براندازی دولت ملی دکتر مصدق در ایران شدند و با این اقدام، بخش مهمی از منافع خود را در منابع نفتی کشور ما، با حضور در قرارداد «کنسرسیوم» دوباره به دست آوردند؛ هرچند که در حجم و اندازه غارتگری آن‎ها نقصانی جدی به وجود آمد، اما این وضعیت برای لندن، بهتر از حذف کامل از گردونه کسب قدرت و منافع مالی محسوب می‌شد. به حاشیه رفتن انگلیس در عرصه سیاست جهانی، البته اسباب تغییرات و اتفاقات دیگری نیز شد. حافظه تاریخی بشر، صرف‌نظر از ملیت و نژاد، هیچ‌وقت خوب نیست و گرفتاری‌های متعدد، همیشه مانع از به یادآوردن کامل و به موقع تجربیات پیشین می‌شود. دقیقاً همین ضعف مهم و تأثیرگذار، باعث شد که دنیا، به ویژه مردم کشورهای توسعه‌نیافته و استعمارزده، از یاد ببرند که سیاست‌های استعماری انگلیس چه بر سر ملت‌ها آورده‌است؛ آن‏ها فراموش کرده‌اند که روزی روزگاری، آفتاب در قلمرو امپراتوری انگلیس غروب نمی‌کرد و لندن‌نشین‌ها بودند که نسخه بسیاری از ملل شرق را می‌پیچیدند، آن‎ها بودند که در ایران قحطی به راه انداختند و باعث از بین رفتن هشت میلیون انسان بی‌گناه شدند، آن‎ها بودند که طی ده‌ها سال استعمار هند، تقریباً هر آن‌چه را توانستند دزدیدند و غارت کردند، انگلیسی‌ها بودند که در آسیای غربی، با ایجاد و دامن‌زدن به عداوت‌های فرقه‌ای، شرایطی مناسب برای غارتگری خودشان به وجود آوردند و البته، این انگلیس بود که گام نخست و اصلی را برای ایجاد رژیم جعلی صهیونیستی برداشت و در حمایت از آن، حتی از آمریکایی‌ها هم بیشتر تلاش کرد. شاید خیلی از مخاطبان این نوشتار ندانند که تأسیس رژیم صهیونیستی، اساساً با سیاست‌های منطقه‌ای انگلیس پیوند داشت؛ پیوندی که بسیار فراتر از یک تعهدنامه خُشک و خالی، موسوم به «قرار بالفور» بود.

ریشه‌های انگلیسی «صهیونیسم»
رژیم صهیونیستی و اصولاً تفکر صهیونیسم، بیش از آن‌که برخاسته از تفکرات آیین یهود باشد، ناشی از تفکرات سرمایه‌داری و امپریالیستی جماعتی از یهودیان است که می‌خواستند بر ساختار کریه تفکرات اومانیستی و مادی‎گرایانه خود، لعابی از دیانت بپوشانند. نکته قابل مطالعه این است که نسخه آن‎ها از آیین یهود، پیوندی ناگسستنی با اندیشه‌های برخی جریان‌های پروتستان در اروپا داشت. به ویژه در انگلیس، فعالیت فرقه پروتستان «پیوریتان» (به معنای پرهیزگار!) باعث شد که پیوندهای عمیقی میان این دسته از یهودیان و ساختار سیاسی بریتانیا برقرار شود. پیوریتن‌ها به عهد عتیق یا متن تورات که در کنار عهد جدید (انجیل) کتاب مقدس مسیحیان را تشکیل می‌داد، بیشتر بها می‌دادند و حتی به دنبال جانمایی برخی آیین‌های یهودی در آداب و رسوم دینی مسیحیان بودند. چنین وضعیتی، شاخص حضور یهودیان را که تا پیش از آن در سرزمین‌های مختلف اروپایی گرفتار یهودستیزی شدیدی بودند، در انگلیس بالا برد؛ اما تنها یهودیان ثروتمند از منافع آن بهره بردند. پیوریتن‌ها معتقد بودند که مردم انگلیس، جای قوم برگزیده را در تورات گرفته‌اند و با این رویکرد، هر جنایت و کشتاری را توجیه می‌کردند؛ به عنوان نمونه، وقتی نخستین مستعمره‌نشین‌های انگلیسی در قاره آمریکا تأسیس شد، بومیان آمریکایی «قوم کنعان» فرض شدند که باید توسط «قوم برگزیده» و مطابق با «کتاب مقدس» قتل‌عام شوند و جالب این‌جاست که چنین تفکری، سخت مطابق با نیازهای توسعه امپریالیستی بریتانیا در مناطق مختلف دنیا بود! طولی نکشید که نیاز انگلیس به ثروت یهودیان متمول، پای آن‎ها را به بدنه ساختار قدرت در بریتانیا باز کرد. آن‎ها نه تنها به مقامات اجرایی بالا دست پیدا کردند، بلکه از طریق ازدواج با خانواده لُردهای سنّتی بریتانیا، به مقام‌های اشرافی و سنتی انگلیس نیز، رسیدند. بر اساس یک گزارش، در سال 1922م / 1301ش در انگلیس 26 لُرد، شش «سِر»، شش مشاور رسمی پادشاه و شش عضو شورای شهر لندن یهودی و یهودی‌زاده بودند. نفوذ این یهودیان متمول در بدنه اقتصاد انگلیس حیرت‌آور است. خاندان روچیلد که اصالتاً آلمانی بودند، شعبه قدرتمندی از طایفه خود را در لندن مستقر کردند که از زمان جنگ‌های بریتانیا با ناپلئون بناپارت، توانست با استفاده از سفته‌بازی و در هم ریختن ساختار بازار، اساس اقتصادی پولی انگلیس را در اختیار بگیرد. این افراد، همان‌طور که اشاره کردیم، سخت به دنبال کشیدن لعاب دیانت بر تفکرات مادی‎گرایانه خود بودند. در واقع اندیشه و تفکرات صهیونیستی، زاده و پرداخته ذهن تئودور هرتصل، روزنامه‌نگار یهودی و مجارستانی‌الاصل نبود؛ رد پای این تفکر را می‌توان در میان جامعه سرمایه‌دار یهودی قرن 18 و 19 میلادی یافت که توانسته‌بودند در بدنه ساختار سیاسی و اقتصادی انگلیس، به شدت نفوذ کنند؛ افرادی مانند «موسی مونته‌فیوره» (درگذشته 1884م / نخستین شهردار یهودی لندن)، «بنجامین دیزرائیلی» (درگذشته 1881م / نخست‌وزیر انگلیس در دو دوره و از بنیان‎گذاران حزب محافظه‌کار مُدرن) و … . وجود این افراد باعث شد که تفکرات صهیونیستی، یعنی تلاش برای ایجاد یک کشور جعلی در خاک فلسطین، به عنوان یک دکترین سیاسی مورد توجه باشد؛ آن‌قدر که وقتی بریتانیا توانست از دولت عثمانی، در نیمه نخست قرن نوزدهم، اجازه تأسیس کنسولگری در بیت‌المقدس را بگیرد، مأموریت نخست کنسول این کشور، حمایت از یهودیان عنوان شد، حتی یهودیانی که تبعه دولت بریتانیا نبودند! موقعیت جغرافیایی فلسطین که آن را «لولای سه‌قاره» می‌نامند، باعث شد که سیاستمداران انگلیس، رویکرد صهیونیستی را جدی بگیرند و در سایه توقعات آیینی سرمایه‌داران یهودی، به دنبال توسعه قدرت امپراتوری با استفاده از تسلط بر فلسطین باشند. این رویکرد، در 9 دسامبر سال 1917، دقیقاً 106 سال قبل در چنین روزی، وارد مرحله جدید و جدی‌تری شد؛ انگلیسی‌ها در واپسین ماه‌های جنگ جهانی اول، سرزمین فلسطین را اشغال کردند. این اشغال، البته با مساعدت یهودی‌های صهیونیست و اعضای فرقه ضاله بهائیت که به سرکردگی عباس افندی – که بخش عمده‌ای از طرفداران آن یهودی‌های بهائی شده بودند – در عکا استقرار داشتند، به انجام رسید. تسلط انگلیس بر فلسطین، برای این دولت استعماری بسیار حیاتی و مهم بود و می‌توانست علاوه بر حلقه اتصال میان مستعمرات آفریقایی و آسیایی بریتانیا، نفوذ سیاسی و اقتصادی انگلیس را در غرب آسیا به شکلی فزاینده گسترش دهد. به علاوه، موقعیت ژئوپولیتیک فلسطین و جایگاه مورد توجه آن نزد جامعه ادیان ابراهیمی، قادر بود بخشی از نیازهای تبلیغاتی لندن را هم در عرصه‌های گوناگون تأمین کند. این نیاز استعماری، پیوندی پایدار با خواست صهیونیست‌های انگلیسی، اعم از سیاستمداران مسیحی پروتستان و یهودیان سرمایه‌دار داشت. ایجاد یک کشور جعلی در قلب غرب آسیا، همچنین می‌توانست بخشی از سیاست‌های درازمدت انگلیس را برای جلوگیری از توجه شرق اسلامی به ایستادگی در برابر فزون‌خواهی اروپایی‌ها تأمین و به عنوان یک مزاحم همیشگی، پتانسیل مقاومت و ایستادگی مسلمانان را مصروف خود کند. به این ترتیب، بریتانیا با ادعای عمل به وعده بالفور، فضا را برای مهاجرت گسترده صهیونیست‌ها به سرزمین فلسطین فراهم کرد.

رسوایی سند قیمومت
در سال 1920م / 1299ش، حدود سه سال بعد از اشغال فلسطین و اعطای رسمی قیمومت این سرزمین به انگلیس، «هربرت ساموئل»، یک یهودی بریتانیایی و مورد علاقه صهیونیست‌های انگلیسی، فرماندار فلسطین شد. همزمان شورای عالی متفقین که سند قیمومت انگلیس بر فلسطین را صادر کرده‌بود، از لندن خواست که سیاست یهودی‌سازی این سرزمین را در دستور کار قرار دهد. بی‌تردید، لابی‌های صهیونیستی در اروپا و آمریکا، نقش مهمی در ارائه این درخواست داشتند. در ادامه این اقدامات و در سال 1930م / 1309ش، «آرتور واکهوب»، یک افسر یهودی انگلیسی فرماندار فلسطین شد تا کار یهودی‌سازی را وارد مرحله جدیدتری کند. این اقدام خشم عمومی مسلمانان و مسیحیان فلسطینی را برانگیخت. آن‎ها کوشیدند تا انگلیس را برای دادن استقلال به ملت فلسطین تحت فشار بگذارند، اما لندن ابداً حاضر به پذیرش این استقلال نبود. «وینستون چرچیل»، وزیر وقت مستعمرات انگلیس درباره اعطای استقلال به مردم فلسطین گفته‌بود: «حکومت بریتانیا نمی‌تواند با تأسیس حکومت ملی [فلسطین] موافقت کند، چون تأسیس چنین حکومتی اجرای برنامه تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را به تعویق می‌اندازد.» مسلمانان فلسطینی کوشیدند تا با قیام و مبارزه مسلحانه در برابر اقدام انگلیس برای یهودی‌سازی فلسطین ایستادگی کنند. هر چند که این اقدامات نهایتاً به جایی نرسید، اما باعث به تعویق افتادن اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی شد. «حییم وایزمن»، نخستین رئیس دولت جعلی صهیونیستی – که از قضا خود یک یهودی انگلیسی بود – در خاطراتش می‌نویسد: «مقاومت شدید فلسطینی‌ها، ایستادگی مفتی امین‌الحسینی و شورش‌ها بود که اجرای برنامه‌ها را در فلسطین تا سال 1948م به تعویق انداخت، در حالی که مقرر شده بود حداکثر تا سال 1934پروژه [ایجاد کشور یهودی] به طور کامل به اجرا درآید.»
انگلیس فقط در ایجاد دولت جعلی صهیونیستی نقش نداشت. دولت لندن طی سال‌های بعد از تأسیس این رژیم – از جمله در حوادث اخیر غزه – بارها و بارها از جنایات و تجاوزات صهیونیست‌ها علیه مردم فلسطین و همسایگان این سرزمین حمایت کرده‌است. در واقع انگلیس، بعد از آمریکا، به عنوان اصلی‌ترین متحد سنتی رژیم صهیونیستی عمل می‌کند. درباره تغییر جایگاه انگلیس، بعد از جنگ جهانی دوم و واگذاری موقعیت نخست حمایت از صهیونیست‌ها به ایالات متحده، در ابتدای نوشتار صحبت کردیم.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید