چین و روسیه مانند بهترین معلمان و بهترین نمونههای آموزشی پیش چشم ما بودند و ما نکتۀ اصلی را از آنها یاد نگرفتیم ــ نخواستیم که یاد بگیریم. بیایید تعارف را کنار بگذاریم و اذعان کنیم اگر ما این درس اصلی را از آنها یاد نگرفتیم، به خودمان ربط دارد، نه آنها!
نه! ما از چین و روسیه هیچچیز یاد نگرفتهایم. چین و روسیه مانند بهترین معلمان و بهترین نمونههای آموزشی پیش چشم ما بودند و ما نکتۀ اصلی را از آنها یاد نگرفتیم ــ نخواستیم که یاد بگیریم. بیایید تعارف را کنار بگذاریم و اذعان کنیم اگر ما این درس اصلی را از آنها یاد نگرفتیم، به خودمان ربط دارد، نه آنها! گناهش را نباید پای آنها بنویسیم. چین و روسیه میتوانند بهترین آموزگاران ما باشند، اما ما به جای اینکه از امروزشان نکتۀ اصلی را یاد بگیریم، رفتهایم و شاگرد گذشتههای دورشان شدهایم! گذشتهای که خود آنها به آن پشت کردهاند. بگذارید توضیح دهم…
بیایید بزرگترین دشمنیها یا رقابتهای جهان امروز را مرور کنیم:
یک: آیا غیر از این است که بزرگترین رقابت اقتصادی جهان بین آمریکا و چین جریان دارد؟ و آیا غیر از این است که بخش دومِ این رقابت نیز در عین حال بین اروپا و چین در جریان است؟ علاوه بر بحث اقتصادی، آیا غیر از این است که بزرگترین تهدید بینالمللی (سیاسی و نظامی) برای آمریکا و سپس اروپا – و در یک کلام برای غرب – در وهلۀ نخست چین است؟ بر کسی پوشیده نیست که ظرفیتهای تهدیدزای چین از روسیه بیشتر است.
دو: آیا غیر از این است که روسیه بزرگترین تهدید جهانی از بعد نظامی و امنیتی برای آمریکا و بیش از آن برای اروپاست؟ اعداد و ارقام اقتصادی به خوبی نشان میدهد روسیه ــ برخلاف چین ــ هیچگاه از جهت اقتصادی به رقیبی جدی برای اروپا و آمریکا تبدیل نخواهد شد، اما روسیه از جهت امنیتی، نظامی، هژمونیک و منابع انرژی تهدیدی بسیار جدی برای غرب است و رقابت تندی نیز میان آنها وجود دارد. روسیه دو قرن است که غرب را تهدید میکند! غربستیزی از ماندگارترین سنتهای فرهنگی و سیاسی روسیه است؛ فرقی هم نمیکند تزار، استالین یا پوتین صاحبخانۀ کرملین باشد.
بعید است که کسی در جهان این دو ادعا و پیشفرض را رد کند. حال بیایید روابط اقتصادی چین و غرب را بررسی کنیم:
یک: در سال ۱۹۷۹ تبادیل تجاری چین با آمریکا روی هم (صادرات و واردات) چهار میلیارد دلار بود. پس از برقراری روابط دیپلماتیک و عقد معاهدات تجاری دوجانبه با رشدی شتابان امروز به بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار رسیده است و حتماً میدانید طرف صادرات چین به آمریکا بسیار میچربد. وضع تجاری چین و اتحادیۀ اروپا هم همین است. در ۲۰۲۰ چین بزرگترین صادرکننده به اتحادیۀ اروپا بود (با بیش از ۲۲ درصد) و در مقابل، سومین مقصد اصلی واردات کالاهای اروپایی بود (۱۰.۵ درصد واردات چین از اروپا بود).
دو: اتحادیۀ اروپا بزرگترین شریک تجاری روسیه است. در سال ۲۰۲۰ حدود ۳۸ درصد کل صادرات روسیه روانۀ اروپا شده و در مقابل، ۳۶.۵ درصد از واردات روسیه از اتحاد اروپا آمده است. روسیه ۲۶ درصد نفت و ۴۰ درصد گاز اتحادیۀ اروپا را تأمین میکند. این تجارت بالا در مورد آمریکا نیز وجود دارد. روسیه و آمریکا در سال ۲۰۱۹ تجارتی ۲۸ میلیارد دلاری داشتهاند و جالب اینکه از این رقم ۱۶.۵ میلیارد سهم صادرات روسیه به آمریکا، و ۵.۸ میلیارد سهم صادرات آمریکا به روسیه بوده است. یعنی صادرات روسیه به آمریکا سه برابر صادرات آمریکا به روسیه است. البته روسیه شریک تجاری بزرگی برای آمریکا نیست و دلیل این امر را باید در کوچکی اقتصاد روسیه در برابر آمریکا جست (یعنی دلیل سیاسی ندارد).
نتیجهگیری: بیایید اعداد و ارقام را باور کنیم. اعداد هیچگاه دروغ نمیگویند. اگر یک سینی با ده سیب روی میز باشد، هیچ معلم، دانشمند، روحانی، استاد و شعبدهبازی نمیتواند شما را مجاب کند تعداد سیبها دهتا نیست و هفتتاست. اعداد را همه باور داریم. حقیقت در اینجا نهفته است. این همان درس اصلی است که ما باید از چین و روسیه میآموختیم و نیاموختیم! و اگر نیاموختیم گناهش را گردن چین و روسیه نباید بیندازیم. البته اگر چین و روسیه روزی به این جمعبندی رسیدند که تجارت را از سیطرۀ سیاست ــ تا حد امکان ــ مستثنا کنند، چیزی نبود که یکشبه آموخته باشند. روسیه هفت دهه لجوجانه کاپیتالیسمستیزی پیشه کرد تا سرانجام روزی سرش به سنگ خورد. چین نیز پس از سه دهه تجربۀ کمونیستی مطلق فهمید باید راهش را عوض کند. و البته هر دو کشور نیز پاداش این تغییر سیاست را گرفتند. کیست که منکر این باشد که چین بلای جان آمریکا، اروپا و حتی جهان شده است و روسیه نیز دیگر آن لاشۀ گندیدۀ ۱۹۹۰ نیست!
چین و روسیه با یک قرن تجربه پیش چشم ما فریاد میزنند: اقتصاد را فدای سیاست نکنید! ما نمیشنویم! گناه آنها چیست؟