تفسيري كه ناتمام ماند

به نقل از منابع فرهنگی

آنچه ملاصدرا خود اظهار مي‌دارد، تنها اشراقات ملكوتي است كه برجان و دل او تابيده و بر اثر مجاهدات نفساني و درون‌نگري، برايش حاصل شده است و خواسته تا مشتاقان راه حقيقت را از آن چشمه زلال سيراب سازد و به سر منزل مقصود برساند.

به گزارش نباء خبر،چاپ نخست كتاب «تفسير القرآن الكريم: تفسير سوره واقعه والجمعه والطارق، الاعلي والزلزله» (جلد هشتم) تاليف صدرالدين محمد شيرازي (ملاصدرا)، به تصحيح، تحقيق و مقدمه آيت‌الله محمدهادي معرفت و دكتر سيدصدرالدين طاهري و به اشراف آيت‌الله سيدمحمد خامنه‌اي از سوي بنياد حكمت اسلامي صدرا منتشر و روانه بازار نشر شد.*
اين اثر كه هشتمين و آخرين مجلد از مجموعه آثار تفسيري ملاصدراست، سوره‌هاي واقعه، جمعه، طارق، اعلي و زلزله را شرح و تفسير كرده است.

تفسير سوره‌هاي واقعه، جمعه و طارق
سوالي كه در آغاز مطرح مي‌شود اين است كه تفسير گران‌بهاي ملاصدرا ـ‌‌به عنوان گنجينه‌اي از انديشه‌هاي تابناك اين حكيم فرزانه‌ـ‌ بر كدامين روش استوار است و چه شيوه‌اي را در تفسير و تبيين معاني عاليه قرآني پيش گرفته است؟

آنچه ملاصدرا خود اظهار مي‌دارد، تنها اشراقات ملكوتي است كه برجان و دل او تابيده و بر اثر مجاهدات نفساني و درون‌نگري، برايش حاصل شده است و خواسته تا مشتاقان راه حقيقت را از آن چشمه زلال سيراب سازد و به سر منزل مقصود برساند.

ملاصدرا در مقدمه تفسير سوره اعلي چنين مي‌گويد: «آنچه در پيش‌رو داريد، مطالبي است گرفته شده از نكات قرآني، كه براساس ذوق و شوق عرفاني استوار مي‌باشد و ديدگاه‌هاي باريك و ظريفي است، كه بر پايه كشف و شهود روحاني، بنا نهاده شده. براثر ذوق و شوق سرشاري است كه سالكين راه حقيقت و قاصدين صعود بر ملكوت اعلا را دست مي‌دهد، افاضاتي است كه بر دل اين كمترين بندگان درگاه احديت، تابش يافته و سرشار از فيوضات پروردگار صاحب جود و كرم گرديده است.
آن را براي كساني بنگارش مي‌آورم كه واجد حيات عقلاني، و داراي شنوايي باطني و صفاي دروني بوده، و ديد معنوي داشته باشند، و آن را از مرده دلان و “اصحاب‌القبور” دريغ داشته، ناشنوايان و كوردلان را، كه همچون چهارپايان و “بهائم” در وادي حيرت سرگردانند، و در زندگي زوال‌پذير غوطه‌ورند، محروم ساختم.»

اين مطالب كنايه از آن است كه اين تفسير، فيوضات ملكوتي است كه از ملا اعلي بر او افاضه شده، زنده‌دلان را از آن بهره و مرده‌دلان بي‌بهره‌اند.

اين بيان به‌ خوبي مي‌رساند كه ملاصدرا تفسير خود را بر پايه تابش دل بنا نهاده و از اشراقات رباني كسب فيض كرده است. بنابراين، جنبه «خاص الخاصي» داشته، درك آن ويژه سالكان راه حقيقت است و اغيار را از آن بهره‌اي نيست.

عرفان يا برهان
آنچه در گفتار وي آمد، حاكي از استفاده‌هاي سرشاري است كه از ذوق عرفاني و شوق باطني ايشان نشات گرفته، از راه اشراقات ملكوتي به وي افاضه شده است. گرچه با مراجعه به تفسير، آميخته‌اي از عرفان و برهان و بهره‌گيري از استدلال و ذوق، هر دو مشاهده مي‌شود، شيوه ذوق عرفاني مجرد را به كار نگرفته، همان ملاصدراي صاحب اسفار، دگرباره در تفسيرش جلوه‌گر مي‌شود. از اين‌رو، آنچه برازنده اين تفسير است، همان عنوان «تفسير فلسفي» است، كه به مطالب عرفاني مي‌پردازد.

از جمله در تفسير سوره طارق، ذيل آيه (والسماء والطارق) درباره علت اين‌كه خداوند به اين دو پديده طبيعي قسم ياد كرده، چنين مي‌گويد: «زيرا شواهد و دلائل آشكار و پنهان اين دو پديده، بر اثبات ذات واجب‌الوجود، بسيار است». آنگاه مساله جسميت و تركيب و حدوث و تغيير و حركت آنها را مطرح كرده و از اين راه، دلالت آنها را بر ذات حق و صفات جلال و جمال، به اثبات رسانيده و به تفصيل سخن رانده است.

منابع تفسيري صدرالمتالهين
ملاصدرا منابع تفسيري فراواني در اختيار نداشته و بيشتر از تفسير كبير امام فخر رازي استفاده كرده و تقريبا شيفته گفتارهاي وي به ويژه در مسائل فلسفي و كلامي و عرفاني بوده و احيانا از تفسير «غرائب‌القرآن و رغائب‌الفرقان» نظام‌الدين قمي نيشابوري، به‌ويژه در بخش عرفان، آنجا كه بر تفسير كبير اضافه دارد، بهره گرفته است. البته تفسير نيشابوري، خود تلخيصي از تفسير كبير فخر رازي با كمي اضافات مسائل عرفاني است. همچنين ملاصدرا از تفسير كشاف جارالله زمخشري، به ويژه در نكات ادبي و بلاغي، استفاده فراوان برده و نوعا نام مي‌برد. ولي از دو تفسير پيش، يادي نمي‌كند.

او همچنين در قسمت نقل اقوال مفسرين و برخي روايات، از تفسير شريف «مجمع‌البيان» ابي‌علي فضل‌بن الحسن طبرسي، كمال بهره را مي‌برد.

اين تفاسير چهارگانه، يگانه مرجع تفسيري مرحوم صدرالدين شيرازي بوده‌اند كه در اختيار داشته و تا آنجا كه دقت شده، از تفاسير ديگري بهره نبرده يا در اختيار نداشته، مگر برخي نوشته‌هاي عرفاني و فلسفي شايع آن روز.

روايات مورد استناد در اين تفسير، بيشتر قريب به اتفاق، روايات عامه است آن هم نه از منابع اصل، بلكه دست دوم و از تفاسير ياد شده كه آورده‌اند، گرفته و بنابراين، دقت زيادي در مراجعه به روايات مربوطه، از نظر سند و متن انجام نشده و اين روايات اغلب ضعيف يا داراي متن غريب‌اند.

تفسير سوره اعلي و زلزله
تاليفات تفسيري صدرالمتالهين و آثار فلسفي او در مقايسه با يكديگر، برحسب عنوان و طبق روال معمول در كتابخانه در دو طبقه مختلف جاي مي‌گيرند، اما با ملاحظه عميق و گسترده اين دو نوع اثر، مي‌توان دريافت كه تفسير و فلسفه براي اين مولف، به منزله كالبدهاي دوگانه‌اي‌اند كه روح واحدي در هر دو جريان دارد و هر دو را در كمال پويايي به مقصود يگانه‌اي رهبري مي‌كند و آن روح واحد، «عرفان» است.

عرفان به موجب هدف اصطلاحي و شناخته شده‌اش، «وصول به حق» را طلب مي‌كند، اما به مقتضاي ريشه لغوي، خواهان «شناخت دقيق» و طرفدار «معرفت حق» است و اين، يكي از ويژگي‌هاي عرفان صدرايي است كه لذت «وصل» و همت «قرب» را از طريق بافندگي و روياپروري طلب نمي‌كند، بكله طريق دقيق تفكر عقلاني و موشكافي و باريك‌بيني نظري را مقدمه ضروري اين مقصود قرار مي‌دهد.

نگاهي به محتواي تفسير سوره اعلي
آثار قلمي صدرالمتالهين معمولا منسجم‌اند. وي در تفسير سوره اعلي همان انسجام و حسن سليقه‌اي را كه در ديگر تاليفات تفسيري و غيرتفسيري او مشهود است، به كار مي‌برد و البته، اين خود پرتوي از انوار معجزه جاويد الهي است كه بر آيينه شفاف انديشه حكيم تابيده و از قلم شيواي او تراويده است. سخن پروردگار از جهت فصاحت و بلاغت مانند ذاتش نامتناهي است و در محدوده تفكر بشر نمي‌گنجد؛ اما اگر گفته شود صدرالمتالهين نيز بعد از معصومان(ع) با توجه به مقياس‌ها و محدوديت‌هاي بشري، از برترين ظرفيت يك انسان معمولي براي ادراك فيض و قبول تابش نور حق برخوردار بوده، در اين سخن مبالغه‌اي نيست و هرگونه وسوسه‌انگاري با يك نگاه سراسري به تفسير وي از سوره اعلي زدوده مي‌شود.

مشخصات سوره اعلي
سوره اعلي با اين خطاب آغاز مي‌شود كه «نام پروردگارت را كه والاتر است، به پاكي بستاي». سپس، چنين مي‌نمايد كه ادامه سوره تا آخرين آيه، تفسير جامع و بيان رساي همين نكته است كه «برترين» بودن پروردگار از چه جهت و مظاهر اعلاي آن كدام است.

صدرالمتالهين با الهام از اين آغاز مبارك و دل‌انگيز، تفسير خود از سوره مباركه اعلي را بعد از پيشگفتاري كوتاه در هفت تسبيح متشكل ساخته و در هر تسبيح شمه‌اي از وجوه برتري خداوند را همگام با آيات اين سوره بيان داشته است.

تسبيح نخست؛ در استدلال به آفرينش حيوان بر تقدس و تجرد ذات خداوند، تسبيح دوم؛ در استدلال به هستي نبات برعنايت و حكمت خداوند، تسبيح سوم؛ در استدلال بر عظمت خداوند و پاكي او از كمبودهاي امكاني از طريق برقراري نبوات، تسبيح چهارم؛ در چگونگي راهيابي به علم و قدرت پروردگار از طريق ملاحظه گوناگوني مردم از جهت سعادت و شقاوت ناشي از عمل، تسبيح پنجم؛ در گوناگوني مردم از جهت سعادت و شقاوت عملي در روز بازپسين، تسبيح ششم؛ درباره معاد و گوناگوني مردم در آن از جهت تفاوت همت‌هايشان در طلب ذات و تسبيح هفتم، در جمع‌بندي معارف اين سوره و اشاره به وحدت اين معارف در تمام اديان است.

مولف اين تفسير در آغاز تسبيح هفتم، اين مجموعه هفتگانه را در سه محور عمده گردآوري و طبقه‌بندي كرده، مي‌گويد: «معارف مذكور در اين سوره، كه بنيادهاي حقايق و ستون‌هاي مطالب ـ‌يعني معرفت الهيات در مرحله نخست، و معرفت نبوات در مرحله دوم، و معرفت معاد در نهايت است‌ـ، همان دين الهي و صراط مستقيم اوست كه اهل توحيد همگي برآنند و انبيا و فرستادگان حضرت حق، عموما بر آن اتفاق‌نظر دارند؛ و با جايگزيني دوران‌ها و در پي هم آمدن مكتب‌ها جايگزين نمي‌گيرد و با دگرگوني اديان و ملت‌ها دگرگون نمي‌شود.»

بنابراين، معلوم مي‌شود كه اين سوره كوچك با 20 آيه كوتاه و آهنگين خود كه در مجموع فراتر از 100 كلمه نيست، اصول سه‌گانه توحيد، نبوت و معاد را كه تمامي اديان الهي بر آن استوارند و هر نوع ديدگاه فلسفي نيز ناچار است درباره آن تصميم بگيرد، دربردارد و اين سه اصل را ضمن چند فرع اساسي كه به اعتقاد صدرالمتالهين از هفت فرع در نمي‌گذرند، بيان كرده است.

مشخصات سوره زلزال و روش تفسيري آن
سوره زلزال يا زلزله، سوره 99 از قرآن كريم و داراي هشت آيه كوتاه است. درباره مكي يا مدني بودن آن اختلاف نظر وجود دارد، ولي در مقايسه با ديگر سوره‌هاي كوچك، از جهت متن و محتوا، به نظر مي‌رسد مكي بودن آن رجحان مي‌يابد. زمخشري بعد از اشاره به اين اختلاف گفته است اين سوره بعد از سوره نساء نازل شده است.

محتواي سوره زلزال يك‌جا درباره قيامت است و با همه كوتاهي، براستي آيتي بزرگ از اعجاز لفظي و معنوي و حاوي نكات بسيار و اصول متين و استوار است. در اين سوره، نخست مقدمات ظهور قيامت با اشاره به زلزله شديد زمين بيان شده، سپس به وحشت مردم از آن حال اشارت رفته، آنگاه به زنده شدن مردگان تصريح مي‌شود و سرانجام هدف از اين معركه عظمي، در دو آيه پاياني مطرح شده كه آن، ملاحظه مستقيم اعمال و رفتار نيكو و نكوهيده مردم در اين دنيا توسط خودشان در آخرت است.

شيوه تفسيري صدرالمتالهين در تفسير سوره زلزال همانند ديگر سوره‌هاست؛ به طوري كه با مقايسه متن و محتواي تفسير اين سوره با ديگر سوره‌ها، به راحتي مي‌توان دريافت كه همگي از يك مولف است. تكيه مولف در تفسير اين سوره ـ‌و ديگر سوره‌ها‌ـ ‌بر نكات عرفاني و اخلاقي است و مي‌كوشد تا اين نكات را با استفاده از دقائق فلسفي ثابت كند و عنايتي تام دارد‌ ـ‌با تفصيل و تكرار‌ـ‌ چنان كند كه نكات مزبور آويزه گوش مخاطب شود و در مركز ذهن او قرار گيرد و در نهايت در شيوه عمل، او در زندگي عادي و علمي نمودار شود. وي در تقرير اين مقصود، به فراواني از آيات مشابه كمك مي‌گيرد و به تعبير ديگر از تفسير قرآن به قرآن استفاده مي‌كند و به نسبتي كمتر، از روايات نيز غافل نيست؛ هرچند در ارايه سند آنها غالبا كوتاهي و مسامحه مي‌كند.

ملاصدرا در تفسير اين سوره نيز مانند تفاسير سوره‌هاي «اعلي» و «يس» در بيان وجوه قرائات و ظرائف ادبي و جنبه‌هاي لغوي، بي‌محابا از تفسير كشاف استفاده كرده و اغلب نيز از نسبت دادن مطلب به منبع مورد نظر و مولف آن خودداري كرده است.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید