پژوهش های مجلس در ماه های گذشته یک دفعه گزارشی ارائه می کند و می گوید از سال های 1399 تا 1401 حدود 66 رتبه سقوط در کیفیت محیط زیست ایران حاصل شده است. یک حکومت گر باید از خود بپرسد ما داریم چه کار می کنیم که برای اولین بار در تاریخ اقتصاد این کشور، اندازه جمعیت فقرا طی سه سال، دو برابر می شود.
به گزارش نبأخبر،فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) با بیان اینکه قرائت های تک ساحتی از هویت می تواند فاجعه ساز باشد، تاکید کرد: ما دچار ستیز بین هویت های تکواره هستیم. گویی کسانی از سر جهل و مزدوری لذت می برند که به جای سخن از وحدت و مهربانی از ستیز و خشونت سخن به میان آورند. باید عدل را در اجزا و مولفه های هویت خود لحاظ کنیم وگرنه نجات پیدا کردنی در کار نیست. مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتی تر است.
نشست تخصصی «جایگاه حکمرانی شایسته در شاهنامه فردوسی» برگزار شد.
فرشاد مومنی اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) در این نشست با بیان اینکه در شرایط بحرانی باید به بنیادهای خود برگردیم تا بدانیم چه چیزی کج نهاده شده است، گفت: همه آنچه که از زبان حکیم طوس شنیده ایم، در ادبیات توسعه امروزی با اشکال جدیدتری مطرح می شود. یکی از بزرگترین حسرت های ما در از دست دادن زودهنگام استاد علی رضا قلی این است که او سی سال قبل از درگذشت خود این مساله را متوجه شد تا جاییکه بین 13 تا 19 هزار فیش از شاهنامه استخراج کرد. او در این کوشش های ژرف کاوانه در احصای چرایی گرفتاری های ایران توانست دریابد که معجزه ادبی شاهنامه، کم بهاترین وجه این اثر تاریخی است. او همچنین دریافته بود که فردوسی و یارانش اسلام را پذیرفته بودند اما سلطه جائرانه اعراب را خیر؛ بنابراین مساله جمعی فردوسی این بود که چرا ایران از دوران مجد و عظمت خود به این دوران گرفتاری، دچار شده است لذا پروژه فردوسی، رمز گشایی از فراز و فرودهای ایران زمین بوده است.
وی افزود: وجوه معرفتی و مطالعاتی منتهی به شاهنامه یک کار گروهی از سوی آزادگانی بوده که همگی با فردوسی هم نظر بوده اند و فردوسی را مسئول تلفیق نهایی کرده اند. وقتی آن تیم، کارهای پژوهشی خود را به اتمام رساندند، این دغدغه را پیدا می کنند که چه کسی این پروژه را نهایی کنند. آنها در آن شرایط اختناقی که سلطنت محمود غزنوی به وجود آورده بود، سراغ فردوسی می روند و به او می گویند این کار صرفا از عهده شما بر می آید. پس از مخالفت فردوسی، آن تیم دانش پژوه، سه گروه استدلال برای قانع کردن فردوسی به کار می برند. استدلال نخست این بود که آنها می گفتند تو به زهد و اخلاق شناخته می شوی پس جاسوسان سلطان محمود در صورت اطلاع از فعالیت های تو، نمی توانند برچسب هایی مانند فسق و فجور به تو بزنند. این معلوم می شود که یکی از ابزارهای آن شاه برای کنار زدن افراد، پرونده سازی بوده است. استدلال دوم آنها این است که به فردوسی می گویند تو دهقان زاده ای یعنی دستت به دهانت می رسد و برای گذران امور، نیازی به چاپلوسی نداری. امروز هم مساله منابع مالی یکی از پاشنه آشیل های کارهای اصیل است. امروزه حکومت گران گرامی برای امور کم اهمیت منابع زیادی ازاد می کنند اما به امور زیربنایی اهمیتی نمی دهند. سومین استدلال برای متقاعد کردن فردوسی این است که به او می گویند تو حکیم و جامع علوم منقول هستی لذا فردوسی در نهایت می پذیرد که طی چند دهه کار را به اتمام برساند.
اداره عادلانه جامعه است که حیات جاودانه را تضمین می کند
اگر در ساخت سیاسی رویه ها متمایل به سفله گزینی، ظلم و نابرابرسازی باشد و انگیزه کاسبی شخصی پیدا شود، سرنگونی حتمی است
این برآیند مطالعه چند هزار ساله فردوسی و یاران او است
مومنی خاطر نشان کرد: دانایی تنهایی نهاده ای است که مستهلک نمی شود و همواره با فراوانی مواجه بوده است. یکی از وجوه اعجاز دانایی این است که هرچقدر بیشتر به کار گرفته می شود، توسعه بیشتری می یابد. هرکس در ساختار قدرت به دانایی پشت می کند، در درجه اول دست به خودزنی و خود تحریم سازی زده است. فردوسی می گوید «اگر بر خرد چیره گردد هوا/ نیاید ز چنگ هوا، کس رها» یعنی گزینه مقابل دانایی برخورد هوس رانه و بی ضابطه است سپس می گوید «خردمند کارَد هوا را به زیر، بود داستانش چو شیر دلیر» «تا چه کاری همان بِدروی، سخن هرچه گویی همان بشنوی»، «تو تا زنده ای سوی نیگی گرای/ مگر کام یابی به دیگر سرای» یعنی در همین 4 بیت یک پیوند میان اداره بدون برنامه، غیرعالمانه و هوس رانه جامعه با هرج و مرج و عدالت گریزی وجود دارد لذا اداره عادلانه جامعه است که حیات جاودانه را تضمین می کند. فردوسی در جای دیگری می گوید «خرد چشم جان است چون بنگری/ تو بی چشم، شادان جهان نسپری» « به گفتار دانندگان راه جوی/ به گیتی بپوی و به هر کس بگوی» «کسی که خرد را ندارد ز پیش/ دلش گردد از کرده خویش، ریش». ببینید چقدر خرد با داد و عدالت پیوند دارد. یکی از معجزه های حیرت انگیز دانایی وجه توزیعی آن است یعنی اگر می خواهیم دانایی مان افزایش پیدا کند باید آن را به دیگری بیاموزیم. مساله بسیار حیاتی دیگر از دیدگاه حکیم فردوسی این است که خرد و عدالت باید در کادر هویت ما عملیاتی شود و چون در مساله عدالت با تقدم امر سیاسی مواجه هستیم، باید توزیع قدرت عادلانه باشد. اگر در ساخت سیاسی رویه ها متمایل به سفله گزینی، ظلم و نابرابرسازی باشد و انگیزه کاسبی شخصی پیدا شود، سرنگونی حتمی است. این برآیند مطالعه چند هزار ساله فردوسی و یاران او است.
قرائت های تک ساحتی از هویت می تواند فاجعه ساز باشد
مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتی تر است
استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) با بیان اینکه قرائت های تک ساحتی از هویت می تواند فاجعه ساز باشد، بیان کرد: ما دچار ستیز بین هویت های تکواره هستیم. گویی کسانی از سر جهل و مزدوری لذت می برند که به جای سخن از وحدت و مهربانی از ستیز و خشونت سخن به میان آورند. باید عدل را در اجزا و مولفه های هویت خود لحاظ کنیم وگرنه نجات پیدا کردنی در کار نیست. مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتی تر است.
ما یک کار تحقیقی در سال های اولیه دهه هشتاد صورت دادیم که در آن تمام کتاب های انتشار یافته در رشته اقتصاد را مورد بررسی قرار گرفت. در آن تحقیق، متوجه شدیم که نحیف ترین موضوع در پردازش این کتب، مساله «عدالت اجتماعی» بود یعنی ساختار قدرت در حد نصاب، متقاضی عدالت نیست. مشابه این نظریات را در کتاب «مقدمه ای بر اقتصاد اسلامی» شهید مطهری هم می بینید. ایشان می گویند در جایی که به عدالت پشت شود، علم، عقل و اخلاق رشد نمی کند.
یک حکومت گر باید از خود بپرسد ما داریم چه کار می کنیم که برای اولین بار در تاریخ اقتصاد این کشور، اندازه جمعیت فقرا طی سه سال، دو برابر می شود
انسان های مشکوکی در مناسبات سفله گزین خود را به تصمیم گیران نزدیک می کنند و می گویند به جای اصلاح سیاست های غیرعادلانه، مردم را سرکوب کنید
این اقتصاددان در پایان گفت: آن ساختار قدرتی که در جست و جوی علم و اخلاق باشد به جای اینکه درباره تعداد مقالات انتشار یافته ی دوپینگی گزارش دهد، درباره رفاه مردم گزارش می دهد. به عدالت پشت کرده اند و روی شان به رانت و ربا باز شده است تا جاییکه جایگاه یگانه ای در جهان پیدا کرده اند. اینطور می شود که مرکز پژوهش های مجلس در ماه های گذشته یک دفعه گزارشی ارائه می کند و می گوید از سال های 1399 تا 1401 حدود 66 رتبه سقوط در کیفیت محیط زیست ایران حاصل شده است. یک حکومت گر باید از خود بپرسد ما داریم چه کار می کنیم که برای اولین بار در تاریخ اقتصاد این کشور، اندازه جمعیت فقرا طی سه سال، دو برابر می شود. آیت الله بهشتی می گوید در جامعه ای که به عدالت پشت شده باشد، استفاده ابزاری از دین به سکه رایج تبدیل می شود. اگر واقعا این نمایندگان مجلس میخواهند حامل حق و عدالت باشند باید تمام لوایح دولت را با شاقول بهبود کیفیت زندگی مردم و وضعیت تولیدکنندگان این سرزمین بسنجند. اگر این کار صورت می گرفت امکان نداشت اسنادی مانند لایحه بودجه 1401 به تصویب برسد و کشور را به بحران و آشوب بکشد. الآن هم این نصیحت وجود دارد چراکه ممکن است خطاهای مورد اشاره در جریان برنامه هفتم توسعه تکرار شود. انسان های مشکوکی هم در این مناسبات سفله گزین خود را به تصمیم گیران نزدیک می کنند و می گویند به جای اصلاح سیاست های غیرعادلانه، مردم را سرکوب کنید. در این شیوه حکمرانی که داغ و درفش نصیب مردم می شود، نمونه های بسیاری در امریکای لاتین و آفریقای دهه 1980 دیده می شود. در آن کشورها حکومت هایی وجود داشتند که در زمینه تعهدات مالی خود به مردم مانند مسکن، تغذیه، آموزش و … کوتاهی می کردند اما بین 6 تا 7 درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف سرکوب می کردند. از این ناحیه حکومتگران گرامی نیازمند این هستند که هم به خود نهیب بزنند و هم از نهیب کارشناسان دلسوز استفاده کنند.
جعفری شهرستانی: شاهنامه فردوسی به مسائل مرتبط با توسعه ایران می پردازد
علی جعفری شهرستانی دیگر سخنران این نشست، در تشریح به زمینه های نگارش شاهنامه و منابع آن، گفت: پس از حمله اعراب به ایران، یک تشکیلات سیاسی در قرن های سوم و چهارم در ایران ظهور و سعی کرد علی رغم پذیرش مرجعیت دینی خلفای بغداد، یک حکومت مستقل سیاسی، فرهنگی و زبانی بنا کنند. در دوره سامانیان تلاش های زیادی شکل گرفت تا زبان و فرهنگ باستانی ایران بازسازی شود. زبان دری(درباری) محصول تلاش های سامانیان بود و شهر بخارا به یک قطب فرهنگی و تبدیل شد. در این دوره بزرگانی مانند رودکی و دقیقی حضور داشتند.
وی افزود: نخستین اثری که به نام شاهنامه منتشر شده، کاری بوده که دو قرن قبل از فردوسی توسط ابوموید بلخی تنظیم شده که امروزه اثری از آن وجود ندارد سپس ابو منصور عبدالرزاق(حاکم طوس) از وزیر خود خواسته بود که داستان های پراکنده از عالم باستان ایران را گرد آوری کند. این شاهنامه بعد از به نظم درآورده شدن توسط فردوسی و استقبال از آن، از بین رفته و تنها مقدمه آن برجای مانده است. شاهنامه فردوسی با سوالاتی نظیر چه شد به این روز افتادیم؟ چه بودیم، چه تحولاتی به وجود آمد و الآن کجا هستیم؟ به مسائل مرتبط با توسعه ایران می پردازد.