اگر تخریب جنگلهای بلوط با سرعت فعلی ادامه یابد تا 50 سال آینده دیگر جنگل بلوطی باقی نخواهد ماند. در طول 70 سال گذشته، نزدیک به هفت میلیون هکتار از جنگلهای بلوط از بین رفته است و تنها حدود پنج میلیون هکتار باقی مانده است. هر نهال بلوط نیاز به سرمایهگذاری قابل توجهی برای کاشت و نگهداری دارد، در حالی که هزینه حفظ جنگلهای بلوط موجود بسیار کمتر است. از ابتدای قرن بیستم تاکنون 43 درصد از جنگلهای ایران از بین رفته است.
به گزارش نبأخبر،در صورت تخریب جنگلها و منابع طبیعی در ایران، چشمانداز بیابانی شدن ایران بسیار نزدیک است. پروژههای عمرانی و توسعهای نامناسب و تصمیمات مهندسی باعث تخریب چشمگیر جنگلها برای ساخت سازههایی مانند سدها و جادهها شده است.
«تغییرات اقلیمی» و «فعالیتهای انسانی» دو عامل اصلی بیابانزایی در جهان است. حذف پوشش گیاهی و درختی، فعالیتهای کشاورزی در اکوسیستمهای آسیبپذیر مناطق خشک و نیمهخشک، مصرف منابع آب زیرزمینی و عوامل دیگر سبب شده اکوسیستمها دچار تنش شوند و فشار زیادی به این مناطق شکننده وارد شود که در نتیجه بیش از ظرفیت خود تحت فشار قرار میگیرند. ایران به دلیل واقع شدن در عرضهای جغرافیایی خشک و نیمهخشک جهان از بیابانیترین کشورهاست. اکنون برخی از مدیران و کارشناسان بیابان در ایران هشدار دادهاند در صورت ادامه بیابانزایی با سرعت کنونی، ایران طی ۱۶۴ سال آینده به بیابانی کامل تبدیل میشود.
رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور گفته است که سالانه یک میلیون هکتار بیابان در ایران ایجاد میشود و این در شرایطی است که منابع محدود در ایران، کفاف مدیریت تنها ۳۰۰ هزار هکتار را میدهد. خبرگزاری ایرنا در گزارشی نوشته است؛ «با توجه به مساحت یک میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۶ کیلومترمربعی ایران، ایجاد یک میلیون هکتار بیابان در سال بدین معنی است که کشور طی ۱۶۴ سال آینده به «بیابانی کامل» تبدیل میشود. ایران روی یکی از دو کمربند اصلی بیابانی جهان و در حد فاصل میان مدار راسالسرطان و ۳۷ درجه شمالی قرار گرفته است و رشتهکوه زاگرس به عنوان «یک شانس منحصربهفرد» برای ایران در مقایسه با کشورهای همسایه است. اما «تفکر سازهای» و محدود کردن توسعه بر اساس شاخص رشد صنایع بزرگ و افزایش محصولات کشاورزی موجب مشکلاتی همچون افزایش آلایندگی و نیز شتاب گرفتن بیابانزایی شده است. هفت میلیون هکتار از جنگلهای بلوط در ۷۰ سال گذشته تخرب شده است و چنانچه روند تخریب جنگلهای بلوط با سرعت کنونی پیش برود، پنج میلیون هکتار جنگل بلوط باقیمانده طی ۵۰ سال آینده از میان خواهد رفت. باید «تفکر سازهای» را کنار گذاشت و بر اساس روشهای مختلف علمی و بومی، اقلیم طبیعی کشور را حفظ کرد و توسعه داد.»
مراتع و جنگل در ایران در حال نابودی است
بر اساس گزارش تحقیق یک مرکز پژوهش بینالمللی «سالانه بخش بزرگی از مراتع و جنگلهای ایران در حال نابودی است. یک فعال محیط زیست هشدار داده که اگر تخریب جنگلهای بلوط با سرعت فعلی ادامه یابد تا 50 سال آینده دیگر جنگل بلوطی باقی نخواهد ماند. در طول 70 سال گذشته، نزدیک به هفت میلیون هکتار از جنگلهای بلوط از بین رفته است و تنها حدود پنج میلیون هکتار باقی مانده است. هر نهال بلوط نیاز به سرمایهگذاری قابل توجهی برای کاشت و نگهداری دارد، در حالی که هزینه حفظ جنگلهای بلوط موجود بسیار کمتر است. از ابتدای قرن بیستم تاکنون 43 درصد از جنگلهای ایران از بین رفته است. بیشتر مناطق جنگلی باقیمانده در حال حاضر محدود به رشتهکوه البرز در نزدیکی دریای خزر و رشتهکوه زاگرس است. امروزه تقریباً هیچ جنگل بکری در ایران باقی نمانده است. در استانهایی مانند چهارمحال و بختیاری، لرستان و خوزستان، بخشهای وسیعی از اراضی جنگلی برای کشت پاکسازی شد. در گیلان برای تسهیل در تولید چای، برنج و تنباکو، جنگلها قطع شد. از سال 1979، جنگلهای ایران با تخریب فزایندهای روبهرو شده و حدود یک میلیون هکتار از جنگلهای غنی اکولوژیک زاگرس به دلیل تغییرات اقلیمی از بین رفته است. سازمانهای دولتی مسئول اجرای قوانین و مقررات مربوط به حفاظت از جنگلها اغلب منسوخ شدهاند، با مسائل مربوط به بودجه مواجه هستند و با بوروکراسی ناکارآمد مانع آن میشوند. اگر روند کنونی ادامه یابد، ایران در خطر از دست دادن تمام جنگلهای خود در 50 سال آینده و تمام مراتع خود در 80 سال آینده است».
اگر مخاطرات از بین رفتن جنگل در ایران را با ارزشهای اکولوژیک زاگرس و البرز برای زیستپذیر کردن ایران در نظر بگیریم، میتوانیم این ادعا را به درستی باور کنیم که در صورت تخریب جنگلها و منابع طبیعی در ایران، چشمانداز بیابانی شدن ایران بسیار نزدیک است. پروژههای عمرانی و توسعهای نامناسب و تصمیمات مهندسی باعث تخریب چشمگیر جنگلها برای ساخت سازههایی مانند سدها و جادهها شده است. سدسازیهای بیبندوباری که نمونه آن سد چمشیر یا سد خرسان در استان کهگیلویه و بویراحمد است، منابع آبی را در مناطق غنی از جنگلهای بلوط تخلیه میکند. این سدسازیها عامل اصلی خشک شدن دریاچهها و تالابها و از بین رفتن جنگلها و مراتع است.
جلوگیری از تخریب پوشش گیاهی زمین
فرهاد سرداری از مدیران سابق بخش بیابان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری ایران و کارشناس مهار بیابان در تحلیلی که در اختیار «تجارت فردا» قرار داده میگوید؛ مولفههای کلی عوامل بیابانزایی در ایران به دو دسته تقسیم میشوند. یکی مولفههای انسانی و دیگری مولفههای محیطی و طبیعی است. مولفههای محیطی در ایران خیلی تاثیرگذار هستند. چون ما در عرض جغرافیایی واقع شدهایم که از نظر منابع آبی وضعیت خوبی ندارد و بارش خوبی در این عرضهای جغرافیایی انجام نمیشود. اگر دور تا دور کره زمین را نگاه کنیم متوجه میشویم بیابانهای اکثر کشورها در همین عرض جغرافیایی واقع است. بنابراین مسائل محیطی بسیار مهم هستند.
اما آنچه بر مولفههای محیطی تاثیر میگذارد تا بیابانزایی تشدید شود، تغییرات اقلیمی است که اکنون دنیا با آن درگیر است و یکی از مهمترین علل گسترش تشدید بحران بیابانزایی در جهان است. علاوه بر موقعیت مکانی ایران که در عرض جغرافیایی ویژه واقع است، تغییرات اقلیمی نیز ایران را مستعد تشدید بیابانزایی کرده است. تغییرات اقلیمی به نظر میرسد در صورتی که به همین صورت ادامه پیدا کند، میتواند روندهای تغییر در پیکره سرزمینی را تغییر دهد و ایران را بیش از پیش در معرض بیابانیتر شدن قرار دهد. ایران که سرزمینی واقع در خاورمیانه است، در مختصات جغرافیایی ۲۵ تا ۴۰ درجه عرض شمالی ۴۴ تا ۶۳ درجه طول شرقی جای دارد و از شمال به آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان و دریای خزر، از شرق به پاکستان و افغانستان، از جنوب به خلیجفارس و دریای عمان و از غرب به ترکیه و عراق میرسد.
واقعیت این است که ما نمیتوانیم بر عوامل محیطی که روندهای تغییر طبیعی را ایجاد میکنند، اثر زیادی بگذاریم اما مسئلهای که ممکن است بر روند بیابانزایی اثر بگذارد، عوامل انسانی است. عوامل انسانی عوامل متعددی است. بحث برنامهریزیهای کلان کشور از مهمترین مولفههای اثر انسانی بر روند بیابانزایی در ایران است. اهمیتی که دولتها به وضع محیط زیست میدهند بهخودیخود بر روند بهبود یا تخریب طبیعت تاثیر دارد. بعضی از مشکلات اقتصادی که به آب و زمین مربوط است باید به شکلی مدیریت شود که تنشی برای طبیعت ایجاد نکند. اما ما میبینیم که مدیریت مناسبی بر آب و زمین در ایران وجود ندارد. به جای اینکه معیشت مردم و جوامع محلی تامین شود، فشار بر منابع طبیعی گذاشته شده است. این سیاستگذاری را دولتها انجام میدهند.
اما نکته بسیار مهمی که رفتار دولتها را تحت تاثیر قرار میدهد و برای مثال در روند بیابانزایی موثر است، نقش افرادی است که اساساً در کار اجرا نیستند. این افراد عمدتاً دانشگاهی یا افراد دغدغهمند هستند و کارهایی را که دولت میخواهد انجام دهد مرتب نقد میکنند. نقد کردن اساساً کار بدی نیست اما انرژی بسیار زیادی از مدیریت میگیرد. برای فهم بهتر این مسئله به تجربه مسئولیت خودم در بخش بیابان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری اشاره میکنم. زمانی که من در این شغل بودم، به جای اینکه به اصل کار بپردازیم، باید به اقناع افکار افرادی میپرداختیم که داشتند در سطح جامعه تنش ایجاد میکردند. این کار انرژی زیادی از ما میبرد. یکی از راههای مقابله با بیابانزایی که همیشه مورد نقد قرار میگیرد بهخصوص در جاهایی که مردم شدیداً تحت فشار هستند و گردوغبار و طوفانهای ماسهای و فرسایش بادی زندگی آنها را فلج کرده است، بحث مالچپاشی است.
در برخی از جاها مالچپاشی واقعاً موثر است. من اساساً قصدم دفاع از مالچپاشی نیست اما این یکی از راههای پذیرفتهشده و اجرایی در دنیاست. در برخی از مناطق ایران اساساً تنها راهکاری که میتواند بخشی از مشکلات زندگی مردم محلی را مدیریت کند همین مالچپاشی است. مالچ نفتی مشکلات خودش را دارد اما یک جاهایی میتواند به بهبود کیفیت زندگی مردم در مقابله با طوفانهای گردوغبار مفید واقع شود. ما در برخی از مناطق برای اینکه از زنج مردم کاسته شود مجبور بودیم از مالچپاشی نفتی استفاده کنیم. اما یکسری از افراد منتقد که عمدتاً کار اجرا انجام ندادهاند و تجربه و دانشی در این زمینه نداشتند اما قاعدتاً دغدغههای محیط زیستی خود را داشتند، مخالف این روش بودند و ما باید بخش زیادی از وقت خود را صرف اقناع این افراد میکردیم. بحثهای کارشناسی در این موارد بحثهای جاافتادهای است و کاملاً طبیعی است که نگرشهای متفاوتی در این زمینه وجود داشته باشد. اما آنچه اکنون راجع به آن صحبت میکنیم خارج از بحثهای تخصصی و علمی است. بیشتر نوعی نقد کلی و بدون پشتوانه کارشناسی است.
اگر بخواهیم مثال دیگری بزنیم که به این بحث کمک کند، وضعیت خشکی دریاچه ارومیه و توسعه بیابان در اطراف دریاچه ارومیه است. یکی از عوامل اصلی خشکی دریاچه ارومیه حفر چاههای زیاد در اطراف دریاچه است. چاههای غیرمجاز حقآبه دریاچه را برای مصارف کشاورزی و… برداشت میکند. از سویی زندگی بسیاری از مردم به همین چاهها بستگی دارد. یا باید این چاهها تعطیل شود یا باید راهکار بهتری برای مدیریت هر دو به وجود بیاید. این کار راحتی نیست. این ذهنیت بعضاً در برخی از افراد به وجود آمده یا حتی رسانهای شده که دولت قصد دارد اساساً این دریاچه را خشک کند! ممکن است برخی واقعاً باور کنند. این چه تفکر و استدلالی است که کارشناس محیط زیست یا دغدغهمند کشور مطرح کند؟
این نوع انتقادها اساساً بیپایه است و فاقد راهحل هم هست. واقعیت این است که دانش مدیریت دریاچه ارومیه در ایران وجود دارد اما پیچیده است. چرا که راهحل علمی یکباره به معیشت مردم محلی گره میخورد و خود به تنش بیشتر اجتماعی و بعضاً سیاسی و امنیتی منجر میشود. باید این نکات را در نظر گرفت که یکی از دلایلی که کار کند میشود همین مسائل است. روند بیابانزایی در ایران متاسفانه بسیار زیاد است. گاهی اوقات ایدههایی از سوی برخی افراد مطرح میشود که از اساس ایراد دارد. مثلاً بعضاً این پرسش مطرح میشود که چرا از الگوی چین برای مهار بیابان و عملیات بیابانزدایی استفاده نمیشود؟ وقتی همین ایده را مطالعه میکنیم که چینیها چگونه دارند بیابانزدایی میکنند میبینیم، بارندگی در آن مناطق از بارندگی در مناطق پربارش ما بیشتر نباشد کمتر نیست. این عامل مهمی است که ما نمیتوانیم شبیه آن مدلی که مثلاً در چین بیابانزدایی شده آن کار را انجام دهیم. منتقدان اما به این مسئله آگاه نیستند و یکباره انگ بیکفایتی مدیران و کارشناسان مقابله با بیابان در ایران را مطرح میکنند. خوب این روشها مانع میشود راهکاری مناسب برای مدیریت بیابان در ایران به وجود بیاید. حداقل در بخش بیابان ایران میتوان ادعا کرد یکی از بهترین و موفقترین بخشهای دولتی همین بخش مهار بیابان است. چرا که این بخش با وجود اعتبارهای بسیار کم کارهای بسیار مهم و بزرگی انجام داده است.
یکی از مسائلی که در ایران برای مقابله با بیابانزایی مطرح میشود، جلوگیری از تخریب پوشش گیاهی زمین است. اما مطالعات ما نشان میدهد که مهمترین تخریبی که در بحث پوشش گیاهی انجام میشود به معیشت مردم مربوط است. چند سال پیش طرحی آغاز شد که جوامع محلی را درگیر میکرد. ما سعی کردیم این ایده را مطرح کنیم که توانمندی جوامع محلی را در موارد دیگر افزایش دهیم و کاری کنیم که مهارتهای دیگری را به دست بیاورند که از فشار به منابع طبیعی کاسته شود. طرح بسیار موفق بود. این طرح با همکاری سازمان ملل با نام طرح ترسیب کربن اجرا شد. این طرح در بین طرحهای توسعهای که در منطقه آسیا و اقیانوسیه اجرا شد، به عنوان طرح برتر برگزیده شد و در ژورنالهای بینالمللی گزارشی از این طرح منتشر شده است. طرح ترسیب کربن در ایران از گذشته انجام شده و ادامه یافته است. این طرح در خراسان جنوبی و دیگر استانهای ایران گسترش پیدا کرده است.
برخی از سازمانهای دیگر که دنبال مشارکتهای مردم و توانمندسازی جوامع محلی بودند، از همین الگو بهره گرفتند و در استانهایی مانند کرمان و دیگر استانها آن را اجرایی کردند. حتی سازمانهای دولتی ما نیز از این طرح الگو گرفتند. ما باید برگردیم و فرهنگ استفاده از منابع طبیعی را اصلاح کنیم. باید فهمید مردم چه میخواهند. مردم بخشی از معیشت خود را از منابع طبیعی تامین میکنند. بخش کمی نیست. باید این روش به فرهنگ تبدیل شود تا منبعی که معیشت مردم را تامین میکند دچار خسران و آسیب نشود. این را باید مردم یاد بگیرند. دولتها اجازه ندهند کاستیهای سایر بخشها به این بخش منتقل شود. باید مانع این شویم که زمین و آب را برای تامین و ایجاد اشتغال مورد استفاده قرار دهند. کشاورزی برای هر کشوری لازم است. امنیت غذایی بسیار مسئله مهمی است اما باید ظرفیتهای منطقهای و عرصهای را واقعبینانه ارزیابی کرد. اگر بیشتر از این ظرفیت استفاده شود، باعث میشود مشکلات بیشتری برای کشور به وجود بیاید.
فرونشست زمین اکنون محصول برداشت بیرویه از منابع آبی است. اما هیچ کسی اکنون مسئولیت این خسارت به کشور را بر عهده نمیگیرد. در حالی که برداشت آب از سفرههای زیرزمینی و برای تولید کشاورزی و… عامل این فاجعه است. اما کسی مسئولیت آن را قبول نمیکند. اکنون خطر فرونشست زمین مهمترین خطری است که کشور را تهدید میکند. اما اگر مروری بر روند شکلگیری این مسئله صورت گیرد، متوجه میشویم که تذکرات و هشدارها سالها پیش در این مورد داده شده اما کسی توجهی نکرده و بحران را درک نکردهاند و این روند هنوز هم ادامه دارد. این مسائل از عوامل انسانی تشدید بحران طبیعی و محیط زیستی در ایران ناشی میشود. ما در یک منطقهای واقع شدهایم که منطقه کمبارشی است و شرایط اقلیمی طوری است که این روند به سمت بدتر شدن پیش خواهد رفت. بنابراین باید سیاست کشور سازگاری با این شرایط باشد. نمیتوانیم ایران را بهطور کامل از بیابانی شدن نجات دهیم. اما میتوانیم این روند را کند کنیم و البته فرهنگ سازگاری با این شرایط را ایجاد کنیم.
68 درصد از مساحت ایران حساس به بیابانزایی
مطالعات بینالمللی نشان میدهد، بر اساس نقشههای بیابانزایی 68 درصد از مساحت ایران حساسیت زیاد تا بسیار زیاد نسبت به بیابانزایی از خود نشان میدهد که مساحتی معادل 1/1 میلیون کیلومترمربع است. این عدد بدون احتساب 42/0 میلیون کیلومترمربع طبقهبندیشده از خاک ایران است که بهعنوان سرزمین بدون پوشش گیاهی شناخته میشود. وسعت بیابانهای ایران 5/32 میلیون هکتار است اما کل کشور تحت تاثیر بیابانزایی قرار دارد. در دهه گذشته، مناطق تحت تاثیر فرسایش بادی 30 درصد افزایش یافته است. سالانه یک میلیون هکتار بیابان در ایران ایجاد میشود.
بیابانزایی یکی از بحرانیترین مسائل زیستمحیطی ایران است که در سالهای اخیر به دلیل فعالیتهای انسانی و تغییرات آبوهوایی به ابعاد نگرانکنندهای رسیده است. ایران 2/1 درصد از خشکیهای جهان و 08/3 درصد از مناطق بیابانی جهان را به خود اختصاص داده است. وسعت بیابانهای ایران 5/32 میلیون هکتار است اما کل کشور تحت تاثیر بیابانزایی قرار دارد. بیابانزایی که تحت تاثیر عوامل طبیعی و غیرطبیعی است، اکنون با سرعت فزایندهای مناطق وسیعی از ایران را دربر گرفته است. این پدیده به کاهش حاصلخیزی خاک و تخریب زمین در جنگلها، تالابها، بیابانها و زمینهای کشاورزی منجر شده است. در دهه گذشته، مناطق تحت تاثیر فرسایش بادی از 20 به 30 میلیون هکتار افزایش یافته است. مناطق بحرانی از هفت میلیون هکتار به 13 میلیون هکتار افزایش یافته و خسارت قابل توجهی به منابع زیستی، اجتماعی و اقتصادی وارد کرده است.
مجله علمی نیچر در مقالهای که درباره «بیابانزایی ایران در اوایل قرن بیستویکم: ارزیابی با استفاده از شاخصهای اقلیم و پوشش گیاهی» به قلم هادی اسکندری دامنه، حمید غلامی، مت دبلیو تلفر، ژسوس رودریگو کومینو، آدریان آل. کالینز و جان دی یانسن در سال 2021 منتشر کرده، توضیح داده که روند بیابانزایی در ایران را برای دوره 2015-2001 از طریق ترکیبی از سه شاخص پوشش گیاهی (NPP-تولید اولیه خالص، NDVI-شاخص پوشش گیاهی تفاوت نرمالشده، LAI-شاخص سطح برگ) و دو شاخص آبوهوایی دمای سطح زمین و بارش شناسایی و تحلیل کردهاند. از دید این مجله بیابانزایی در واقع تخریب زمین است که به عنوان یکی از فاجعهبارترین مسائل جهانی در زمینه تغییرات اقلیمی معاصر و فعالیتهای انسانی غیرکنترلشده در حال ظهور است. با این حال، بین دانشمندان در مورد چگونگی مبارزه با بیابانزایی و تخریب زمین اتفاق نظر روشنی وجود ندارد و عوامل اصلی محرک این پدیدهها همچنان مورد بحث قرار میگیرند.
برخی بیابانزایی را بهعنوان کاهش یا از دست دادن کل بهرهوری زمین در نظر میگیرند که از طریق ترکیبی از فرسایش خاک، تخریب ویژگیهای خاک و از دست دادن طولانیمدت پوشش گیاهی طبیعی تحمیل میشود. در طول قرن گذشته، تقریباً 70 درصد از زمینهای خشک (یعنی زمینهای نیمهخشک، خشک و بیشخشک) نشانههایی از بیابانزایی را نشان دادهاند و در میان دستههای کاربری مختلف، زمینهای زراعی بیشترین خطر را تجربه میکنند و 70 درصد از منطقه تخریب شده است. امروزه بیش از 250 میلیون نفر در سراسر جهان بهطور مستقیم از بیابانزایی رنج میبرند، در حالی که حدود یک میلیارد نفر در بیش از 100 کشور در حال حاضر در معرض خطر هستند. اکثر مناطق در معرض خطر در مناطق خشک و نیمهخشک متمرکز در جنوب جهانی واقع شدهاند و ایران یکی از مهمترین این مناطق در معرض خطر است.
ایران یکی از بارزترین نمونههای کشوری است که عمیقاً تحت تاثیر فرآیندهای تخریب زمین مانند فرسایش خاک، کاهش بهرهوری خاک و کیفیت آب قرار گرفته است. مطالعات مدلسازی اخیر نشان میدهد که تغییرات عمده در صنایع کشاورزی و جنگلداری مشکلات کلیدی را در کوتاهمدت تا میانمدت حل میکنند. این نشریه بینالمللی تاکید دارد که فقدان دادههای رسمی از سوی ایران، روند بررسی شرایط ایران را مشکل میکند. با این حال این گزارش تاکید دارد که رصد ماهوارهای که اکنون دادههای سری زمانی طولانی پارامترهای مربوطه را با وضوح فضایی نسبتاً بالا ارائه میکند (در نتیجه بر خطر تفسیر نادرست تغییرات طبیعی بین سالانه غلبه میکند)، فرصت جدیدی برای کاوش دادهها در مقیاسهای چنددههای و منطقهای ایجاد میکند.
بنابراین میتوان دریافت که ایران به خاطر واقع شدن در جنوب غربی آسیا، منطقهای از شیبهای توپوگرافی مشخص، از جمله ارتفاعات پنج هزار متر در رشتهکوههای البرز و زاگرس، همراه با مناطق ساحلی در امتداد دریای خزر که زیر سطح دریا هستند، است. بیش از 85 درصد از کل 6/1 میلیون کیلومترمربع مساحت کشور را دیم و استپی تشکیل میدهد. از نظر بارندگی و دما، ایران دارای تنوع اقلیمی قابل توجهی است. میانگین بارندگی در نواحی شمالی و غربی دو هزار میلیمتر در سال و در نواحی مرکزی و شرقی 120 میلیمتر در سال است. حداکثر دما میتواند از 20- تا 50 درجه سانتیگراد به ترتیب در جنوب غربی و در امتداد سواحل شمالی خلیجفارس متغیر باشد. این تغییرات فصلی بیومهای متنوعی از جمله چندین جامعه گیاهی بومی را ایجاد کرده است. با این حال، تنوع زیاد آبوهوا نیز ایران را مستعد بیابانزایی و تخریب زمین میکند. حدود 70 درصد از جمعیت انسانی در 17 استان زندگی میکنند که 20 درصد آنها مستقیماً تحت تاثیر بیابانزایی قرار دارند. پیشنهاد شده است که میزان بارندگی ایران ممکن است تا سال 2050 بین 20 تا 25 درصد کاهش یابد. مهمترین عوامل کنترلکننده بیابانزایی ایران عبارتاند از تغییر کاربری اراضی، تغییرات اقلیمی مانند خطر افزایش دما و کاهش بارندگی، افزایش جمعیت، بهرهبرداری از زمین.
پروژه ترسیب کربن برای مهار بیابان
پروژه ترسیب کربن (GSP) با مشارکت سازمان ملل در ایران با سه هدف در سطح محلی «بهبود شرایط اجتماعی-اقتصادی»، در سطح ملی «احیای مراتع» و در سطح جهانی «ترسیب کربن» در اوایل سال ۱۳۸۰ در کشور اجرایی شد. کارشناسان و محققانی که در امر توسعه و بیابانزدایی فعالیت کرده و به موضوع توسعه پایدار میپردازند، معتقدند که «اساساً مبارزه علیه فقر، مبارزه با بیابانزایی» است. پروژه ترسیب کربن (Carbon Sequestration Projection) سال ۲۰۰۰، یکی از پروژههای طراحیشده توسط دفتر عمران ملل متحد (UNDP) و صندوق جهانی محیط زیست (GEF) است.
اولینبار در سال ۱۳۷۸ دفتر عمران ملل متحد با همکاری سازمان برنامه و بودجه کشورمان افرادی را برای آشنایی با طرح ترسیب کربن به کشورهایی که طرح در آنها اجرا شده بود فرستاد و در سال ۱۳۸۰ این طرح در شیرآباد زاهدان کلید خورد ولی بعد از مدت کوتاهی متوقف شد. پس از آن در سال ۱۳۸۳ از سوی دفتر عمران ملل متحد (UNDP) سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور به عنوان مجری طرح، انتخاب شد تا آن را در کشور اجرایی کند. ترسیب کربن به جذب دیاکسیدکربن اضافی جو توسط اندامهای هوایی و زیرزمینی گیاهان مرتعی به منظور کاهش اثرات سوء پدیده گرمایش زمین گفته میشود. حدود ۶۰ درصد گرمای زمین به خاطر دیاکسیدکربن است و اگر این گاز کنترل یا کم شود تا ۷۰ درصد اثر گازهای گلخانهای بر کره زمین کاهش پیدا میکند. استراتژی پروژه «احیای مراتع تخریب یافته برای مردم و با مردم (یعنی از نهالکاری صرف به بهرهگیری مردم از منافع نهالکاری)، اتخاذ رویکردی یکپارچه و همهجانبهنگر و استفاده از همکاری توام زنان، مردان و جوانان، در مدیریت مراتع (از طریق تعقیب اهداف توسط همه مردم و استفاده از نظرات آنها)»ست. اجزای این پروژه نیز به چهار بخش «محرومیتزدایی»، «مشارکت و کار گروهی»، «مشارکت و توانمندسازی جوامع محلی» و «احیای مراتع و ارائه مدلسازی ترسیب کربن» تقسیم میشود.
در کشور این پروژه در ۱۹ استان آذربایجان غربی، اصفهان، البرز، بوشهر، تهران، جنوب کرمان، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، سمنان، مرکزی، یزد، کرمان، گلستان، قم، ایلام، فارس، سیستان و بلوجستان و مازندران در حال اجراست. حدود ۴۵۰ میلیارد تومان از اعتبار ۱۰۰ میلیونیورویی برای مقابله با بیابانزایی به سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری اختصاص یافته که با این میزان اعتبار قرار است در سطح ۳۵۴ هزار هکتار عملیات نهالکاری، مدیریت روانآبها و مدیریت جنگلهای دست کاشت انجام شود.
نکاتی درباره بیابانزایی
بیابانزایی نوعی تخریب زمین است که در پی آن منطقه به زمینی خشک و لمیزرع تبدیل میشود. معمولاً چنین منطقهای آب، پوشش گیاهی و حیات وحش خود را از دست میدهد. اگر مناطق دارای جریانات سطحی مانند تالابها و دریاچهها بهدلیل استفاده از منابع آبی دچار کاهش سطح آبی شوند، تبدیل به مناطق بیابانی خواهند شد. براساس اطلس مناطق بیابانی نیز بیش از ۸۸ درصد از کشور میتواند تحت تاثیر بیابانزایی قرار گیرد. طی دهه اخیر حدود یک میلیون هکتار کانون گردوغبار فعال به آمار بیابانهای کشور افزوده شده است. اعمال سیاستهای نادرست در زمینه مدیریت منابع آب و کشاورزی و تغییر اقلیم و دخالتهای انسانی از اصلیترین علل بیابانزایی هستند.
در سالهایی که با خشکسالی مواجه هستیم، وسعت بیابانهای کشور بهدلیل عدم رویش کافی پوشش گیاهی افزایش مییابد. اگر گسترش سدسازیها، افزایش سطح زیر کشت و عدم مدیریت آب در کشور ادامه پیدا کند، در آیندهای نزدیک دشتهای بزرگ و تولیدی کشور به علت بیابانزایی از چرخه خارج خواهند شد. وابستگی شدید دامداران به مرتع و سدسازی بدون توجه به مدیریت آب از دیگر عوامل بیابانزایی است. بیابانزایی و کاهش مساحت بافت جنگلی بهطور مستقیم سبب تولید ریزگرد میشود. روز جهانی مبارزه با بیابانزایی و خشکسالی هر سال هفدهم ژوئن، به منظور ارتقای آگاهی عمومی از تلاشهای بینالمللی برای مبارزه با بیابانزایی برگزار میشود. مدیریت مبتنی بر مشارکت جوامع محلی با کاربریهای متجانس مانند اکوتوریسم بیابانی، پرورش شتر، نیروگاههای بادی و خورشیدی میتوانند از راهکارهای مدیریت بیابانزایی باشند. کاهش چرای دام در مراتع حساس و کمپوشش و فرهنگسازی در جهت کاهش فشار بر اراضی حساس و کمبارش و دارای اقلیم خشک و شکننده در میان آحاد جامعه نیز از دیگر راهکارهای مقابله با پدیده بیابانزایی است. استفاده از ظرفیت اشتغالزایی در بیابانها میتواند از بهرهبرداریهای بیش از حد -که به بیابانزایی منجر میشود- جلوگیری کند.
افزایش بیسابقه دما، کاهش بارش، خشکسالیهای طولانی و خشک شدن رودخانهها و دریاچهها سالانه هزاران ایرانی را آواره میکند. بسیاری از مهاجران اقلیمی کشاورزان، کارگران و ماهیگیرانی هستند که با خانوادههای خود از روستاها به مناطق اصلی شهری ایران در جستوجوی معیشت جایگزین میروند. بدتر شدن کمبود آب و افزایش بیابانزایی از عوامل تغییر اقلیم است اما کارشناسان میگویند که این بحران به دلیل سوءمدیریت دولت و رشد سریع جمعیت تشدید شده است. در حالی که تعداد دقیق مهاجران اقلیمی مشخص نیست، رسانهها تخمین زدهاند که در سال ۲۰۲۲ حدود ۴۲ هزار نفر به دلیل اثرات تغییرات آبوهوایی از جمله خشکسالی، طوفانهای شن و گردوغبار، سیل و بلایای طبیعی مجبور به مهاجرت شدهاند. هرساله به دلیل روند شتابناک بیابانزایی ناشی از خشکی سرزمین، تعداد فزایندهای از ایرانیان مناطق روستایی را ترک میکنند، زیرا مناطق بیشتری از ایران -که بیشتر زمینهای آن خشک یا نیمهخشک است- هرساله غیرقابل سکونت میشود. البته بیابانزایی ناشی از تغییر اقلیم و فعالیتهای انسانی فقط مختص به ایران نیست اما ایران از جمله کشورهایی است که بیشترین آسیب را از این وضعیت دیده و خواهد دید.
بیابانزایی در ایران یک معضل شدید و رو به افزایش است که هم ناشی از پدیدههای طبیعی و هم فعالیتهای انسانی است. اقدامات فوری و موثر برای مدیریت و کاهش تاثیر بیابانزایی بر مناظر و منابع متنوع کشور ضروری است. بدون مداخله قابل توجه، ایران با چشمانداز وخیم تخریب گسترده زمین و فروپاشی اکولوژیک مواجه است. در نهایت اکوسیستمها در سراسر جهان در معرض تهدید هستند. جنگلها، زمینهای خشک، و زمینهای کشاورزی و گونههایی که در آنجا زندگی میکنند نیز در معرض تهدید هستند. بر اساس دادههای کنوانسیون سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیابانزایی، تا 40 درصد از زمینهای کره زمین تخریب شدهاند که مستقیماً نیمی از جمعیت جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. تعداد و طول مدت خشکسالیها از سال 2000 تا 29 درصد افزایش یافته است -بدون اقدام فوری، خشکسالی و بیابانزایی ممکن است تا سال 2050 بر سهچهارم جمعیت جهان تاثیر بگذارد.