در دنیای معاصر استفاده از “واسطه ها” برای قدرتها بسیار ارزانتر از شرکت در درگیری ها با نیروهای خودی است. علاوه بر این، اگر تندروهای اسلامی، کردهای داوطلب، حوثی ها یا مبارزان ائتلاف ضدحوثی، داوطلبانی از سراسر جهان و حتی مزدوران شرکت های خصوصی نظامی در سوریه یا یمن جان خود را از دست بدهند، نارضایتی عمومی در بین قدرت ها به وجود نمی آید.
به نقل ازصدانیوز، واشنگتن و مسکو برای جلوگیری از برخورد مستقیم قدرت ها، از توانایی های خود برای هماهنگی اقدامات دولت ها و نیروهای تحت کنترل استفاده می کنند. این اتفاق در سوریه، اوکراین، یمن، لیبی و بسیاری از کشورهای جهان رخ می دهد و این به روندی تعیین کننده در مرحله ای جدید از رقابت جهانی مبدل شده است.
جنگ جهانی دوم یک فاجعه واقعی برای بشریت بود. پس از اتمام آن و به ویژه پس از دستیابی چندین قدرت پیشرو به سلاح هسته ای، قدرتمندترین کشورهای جهان اقدام به ممانعت از درگیری مستقیم کردند. اما این بدان معنا نیست که رقابت بین آنها به شکل درگیری مسلحانه متوقف شده است. برعکس، کل نیمه دوم قرن بیستم به جنگ های متعددی که غرب و بلوک سوسیالیستی در قلمرو کشورهای جهان سوم با یکدیگر انجام دادند شناخته شده است.
اما پس از آن، هر دو ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی ، اگرچه از درگیری مستقیم جلوگیری کردند، اما نیروهای خود را وارد کشورهایی کردند که در آنها منافعی داشتند. ارتش آمریکا در هندوچین می جنگید و سربازان شوروی در افغانستان، و مربیان و متخصصان نظامی هر دو قدرت بزرگ در ارتش و جنبش های پارتیزان و تقریباً در هرجایی که جنگ بود حضور داشتند – در آفریقا، آسیای جنوب شرقی، خاور نزدیک و خاورمیانه. هر دو ارتش آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی درحالیکه برای منافع ژئوپلیتیک کشورشان می جنگیدند در کشورهای دوردست کشته می شدند. بسیاری از عملیات نظامی تاکنون پنهان مانده اند، چون که اعتراف به آنها به معنای تحمیل موجی از خشم عمومی به خود و خراب کردن روابط در حال حاضر متزلزل قدرت های رقیب است.
در دنیای معاصر اوضاع تغییر کرده است. خسارات عظیمی که ایالات متحده در طول جنگ ویتنام متحمل شد، رهبری آمریکا را وادار کرد که به تدریج از اقدامات جنگی در مقیاس بزرگ در سایر مناطق جهان چشم پوشی کند. و اگرچه سربازان آمریکایی در عراق، افغانستان و سومالی هنوز با “روش قدیمی” می جنگیدند، اما در سوریه و به ویژه در یمن تغییر در استراتژی ارتش امریکا قابل توجه است.
اما درمورد چین، این کشور پیش از این از گروه های شورشی مائوئیستی برای تثبیت منافع خود در کشورهای همسایه جنوب و جنوب شرق آسیا، در درجه اول در هند، نپال، بوتان، میانمار و به نوبه خود همچنین در فیلیپین، مالزی، کامبوج، تایلند، اندونزی و بنگلادش بهره گرفته است.
سوریه، یمن، لیبی و دیگر “مناطق مناقشه”
ایالات متحده امریکا در سوریه روی گروه های افراطی – مذهبی که اصلی ترین نیروی مقاومت ضد اسد در مرحله اولیه جنگ بودند، حساب باز کرد. مقامات پنتاگون امیدوار بودند گروه های رادیکال بتوانند با استفاده از پشتیبانی بخش قابل توجهی از جمعیت عرب و سنی سوریه، بشار اسد را سرنگون کنند. همانطور که معلوم شد، آنها نتوانستند. از جمله به این دلیل که روسیه با ارسال نیروهای هوافضا، پلیس نظامی و نیروهای ویژه خود به سوریه به کمک دمشق آمد.
اما نه تنها مشارکت روسیه در جنگ سوریه به عامل اصلی شکست افراطیون تبدیل شد. آنها در مقابل با مخالفت بسیاری از کردهایی که جامعه اروپا همدرد آنهاست روبه رو شدند. و سپس آمریکایی ها به سرعت ” تغییر جهت دادند” و شروع به حمایت از مقاومت کرد کردند که علیه نیروهای دولتی بشار اسد و علیه رادیکال های اسلامی می جنگیدند.
در واقع با کمک مستقیم ایالات متحده بود که نیروهای دفاع خلق کُرد در استان روژوا مجدداً مجهز و مدرن شدند. اینکار به هر حال باعث نارضایتی شدید مقامات کشورهمسایه – ترکیه، متحد دیرینه سیاسی نظامی آمریکا در بلوک ناتو شد. اما برای واشنگتن بازی سوریه حتی مهمتر از حفظ رابطه قابل قبول با آنکارا بود، بنابراین مقامات آمریکایی همچنان به ارائه کمک های نظامی به مقاومت کردها ادامه می دهند.
در یمن، ما یک “نسخه سبک” از سوریه را مشاهده می کنیم، فقط عربستان سعودی و امارات متحده عربی در اینجا به جای آمریکا و ایران به جای روسیه عمل می کنند. تهران در یمن منافع خاصی دارد که با حمایت از حوثی ها که قرابت مذهبی با شیعیان ایرانی دارند مرتبطند. اما در وهله نخست، رهبری ایران به تضعیف مواضع عربستان سعودی و امارات در خاورمیانه علاقه دارد و یمن از جمله کشورهایی است که ایران می تواند به راحتی به شیعیان محلی که نسبت به ریاض ذهنیت منفی دارند تکیه کند.
در عین حال ، ایران از مشارکت مستقیم در درگیری یمن خودداری می کند. اگرچه، احتمالاً مستشاران و مربیان نظامی ایرانی در یمن حضور دارند، اما رسما هیچ سرباز ایرانی در این کشور نیست، و تشکل های حوثی علیه ائتلاف به رهبری ریاض، در حال جنگ هستند.
اما کشورهای عربی ائتلاف ضدحوثی هم ترجیح می دهند در وهله نخست به دست مبارزان شورای انتقالی جنوب که از آن پشتیبانی همه جانبه می کنند وارد عمل شوند. البته نیروهای ائتلاف هم در یمن می جنگند، اما ضربه اصلی حوثی ها توسط نیروهای مسلح یمن انجام می شود.
درست است، آنها بودجه و اسلحه را از حامیان خود در دبی و ریاض دریافت می کنند و از پشتیباتی اطلاعاتی منابع تحت کنترل سعودی ها بهره می برند. با توجه به اینکه عربستان سعودی و امارات کانال های بسیار محبوب پخش به زبان عربی را در کنترل دارند و می توانند بر روحیات مشترک توده های مردم در همه کشورهایی که به زبان عربی صحبت می کنند تأثیر بگذارند، اتفاقاً این نیز یک عامل بسیار مهم است.
علاوه بر این، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به طور فعال در یمن از کمک های نظامی کشورهای عربی کمتر مرفه مثل سودان که نیروهای خود را برای نبرد با حوثی ها می فرستد بهره می برند. با توجه به محدودیت های شدید توان نظامی امارات و عربستان سعودی، این امر تعجب آور نیست. سودان دارای ارتش نسبتاً بزرگی است که خارطوم از آن به نفع عربستان سعودی استفاده خواهد کرد، ضمن اینکه به نوبه خود ضمانت های پشتیبانی از رژیم نظامی را از ریاض دریافت می کند.
نه ایالات متحده و نه روسیه نمی خواهند مبتلا به درگیری در یمن شوند، اما از منافع خود در آنجا دفاع می کنند، حتی با استفاده از میانجیگری غیرمستقیم و بلکه مضاعف – عربستان سعودی و ایران در درجه اول، کشورهای ائتلاف عربی، گروه های طرفدار عربستان و حوثی ها – در درجه دوم.
در لیبی شاهد رویارویی بین طوایف اصلی لیبی هستیم که از طرف کشورهای غربی، روسیه، ترکیه و عربستان سعودی نیز پشتیبانی می شوند. اما در جنگ لیبی برخلاف منازعه سوریه، قدرت های بزرگ همچنان ترجیح می دهند که مستقیماً مداخله نکنند، اگرچه نظامیان آمریکایی و اروپایی هنوز در خاک لیبی هستند.
در اینجا، هر دو ایالات متحده و روسیه در حمایت از یک یا طرف دیگر درگیری لیبی عمل می کنند. هر از گاهی نمایندگان گروه های لیبی با سیاستمداران و مقامات روسی، اروپایی و آمریکایی ملاقات و سعی می کنند از همه کمک های مالی یا نظامی جدید و سایر تضمین های پشتیبانی از سوی قدرت ها دست بکشند.
ما عین همین قضیه را در سودان می بینیم، جایی که ایالات متحده صریحاً از مخالفان سودان حمایت می کند، اما روسیه به وضوح از رژیم نظامی در خارطوم حمایت می کند. البته شایعات مربوط به حضور مزدوران روسی یک شرکت نظامی خصوصی در سودان را دشوار می شود با واقعیت ها تطبیق داد، اما تزریق خود این اخبار به پهنه اطلاعات جهانی حاکی از یک روند کلی است: هم روسیه و هم مخالفانش به دنبال فرصت هایی برای جنگ های نیابتی در خارج از مرزهای کشورشان هستند.
جنگ های سایبری هم نیابتی انجام می شوند
قدرت های بزرگ علاوه بر درگیری های مسلحانه، در تقابل ایدئولوژیک و اطلاعات غوطه ور هستند. در این خصوص، از تعداد زیادی “مبارزان جبهه اطلاعات” – هکرها، برنامه نویسان، ترول های استخدام شده و منابع اطلاعاتی تحت کنترل به عنوان “واسطه” استفاده می شود. امروزه همه کشورهایی که ادعای قدرت جهانی و یا منطقه ای دارند، عملا دارای چنین بودجه ای هستند.
بی جهت نیست که نخبگان سیاسی آمریکا مدام در مورد مداخله روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا صحبت می کنند. حتی اگر هیچ کس در تبلیغات انتخاباتی دخالت نکرده باشد، جامعه آمریکا مشتاقانه به حقیقت مداخله اعتقاد دارد، از جمله اینکه خود واشنگتن برای اثبات نفوذ سیاسی اش در کشورهای دیگر از روش های جنگ اطلاعاتی استفاده می کند. به عنوان مثال، بهار بدنام عربی سال ۲۰۱۱ به لطف شبکه های اجتماعی از بسیاری جهات به واقعیت تبدیل شده است. نیروهای اصلی اعتراض در فضای اینترنت ادغام شدند و اقداماتشان با هماهنگی انجام شد.
دقیقا همین طرح بندی ها را در سال های ۲۰۱۳-۲۰۱۴ در اوکراین دیدیم، جایی که به لطف تأثیر اطلاعاتی بر جامعه اوکراین، هزاران نفر از مردم بسیج شدند تا به میدان در کیف بروند و ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهوری قانونی این کشور را سرنگون کنند. البته بدون حمایت مقامات و معاونان طرفدار غرب و همچنین خرید وفاداری نیروهای امنیتی، این سناریو امکان پذیر نبود، اما جنگ اطلاعاتی هم برای تحول رژیم سیاسی در اوکراین اقدامات زیادی انجام داد.
پس از وقوع درگیری مسلحانه در دونباس، منابع اطلاعاتی اوکراین و روسیه وارد رویارویی بین نیروهای طرفدار غرب و طرفدار روسیه شدند. بخشی از این منابع، به خصوص طرف روسی بسیار متعادل بود اما بخش دیگر کاملاً بر تبلیغات متمرکز بود و بیشتر داستان ها و نشریات را به پوشش جانبدارانه از جنگ در دونباس اختصاص می داد. چه باید کرد – در دنیای مدرن، مدتهاست که اطلاعات به سلاح و کارمندان رسانه های جمعی به سربازان جبهه اطلاعات تبدیل شده اند و اگرچه در خط مقدم درگیر نیستند اما سهم ملموسی در رویارویی طرفین دارند.
آیا استراتژی استفاده از “واسطه ها” موجه است؟
فردی گشتایگر، روزنامه نگار سوییسی، در یکی از مقالات خود می نویسد که در دنیای معاصر استفاده از “واسطه ها” برای قدرتها بسیار ارزانتر از شرکت در درگیری ها با نیروهای خودی است. علاوه بر این، اگر تندروهای اسلامی، کردهای داوطلب، حوثی ها یا مبارزان ائتلاف ضدحوثی، داوطلبانی از سراسر جهان و حتی مزدوران شرکت های خصوصی نظامی در سوریه یا یمن جان خود را از دست بدهند، نارضایتی عمومی در بین قدرت ها به وجود نمی آید. قدرت ها مسئول اقدامات و زندگی شبه نظامیان یا مزدوران متخاصم نیستند.
از طرف دیگر، خطرات آشکاری هم وجود دارند به خصوص هنگامی که پیاده ها در بازی قدرت ها از پیاده بودن دست می کشند و به تنهایی شروع به بازی می کنند. به هر حال، رادیکالیسم اسلامی در جریان رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و هم در کل خاورمیانه، توسط ایالات متحده آمریکا تغذیه می شد.
آمریکایی ها و انگلیسی ها از محافل مذهبی – افراطی به عنوان گزینه ای برای رژیم های ناسیونالیستی عرب طرفدار اتحاد جماهیر شوروی در مصر، سوریه، عراق، الجزایر و بسیاری دیگر از کشورها حمایت کرده اند. در افغانستان، آمریکایی ها به طور مستقیم مجاهدین را تأمین مالی می کردند و اسلحه برای آنها تهیه می کردند. بعداً اسامه بن لادن به بدترین دشمن ایالات متحده و “تروریست شماره یک” تبدیل شد، زیرا تبلیغات آمریکایی او را به تصویر می کشید.
بنابراین، قدرت ها در حین کار با “واسطه ها” هم باید بسیار مراقب باشند، چراکه در حال حاضر هم زیاده روی های بی شماری وجود دارند. به عنوان مثال، رادیکال ها و کردهای داوطلب در سوریه مدتهاست که با یکدیگر می جنگند، اگرچه ایالات متحده از ابتدای جنگ علیه اسد از هر دوی آنها حمایت می کرد. سرانجام اینکه، اقدامات “واسطه ها” ممکن است باعث نزاع قدرت ها با متحدان یا همسایگان خود شود، که نمونه بارزش روابط آمریکا و ترکیه در سوریه است که می بینیم.
منبع: رادیو روسی/تحریریه دیپلماسی ایرانی