اگر چه جزئیات توافق ابوظبی و منامه با تل آویو هنوز مشخص نیست، اما این بدین معنا نیست که امارات و بحرین هیچ منفعتی از عادی سازی روابط با اسرائیل به دست نیاورند.
به گزارش صدانیوز، ایران در شرایط کنونی انتخاب های مختلفی را می تواند در دستور کار خود قرار دهد که از ایجاد ارتباط استراتژیک با ترکیه ای که به گواه برخی تحلیلگران از دیگر اهداف طراحی های اخیر کشورهای فرامنطقه ای با توجه به تمایل این کشور اوراسیایی برای ایفای نقشی فعال تر در خاورمیانه نشات گرفته است تا بهره گرفتن از شکاف ایجاد شده در GCC را می تواند شامل شود.
خاورمیانه ۲۰۲۰ روزهای پرخبری را سپری می کند؛ از استمرار تلاش کشورهای این منطقه همچون سایر نقاط جهان با ویروس covid19 و نیز وقوع انفجار مخرب بیروت و بروز مجدد ناآرامی ها در مصر شمال آفریقایی گرفته تا امضای پیمان های صلح برخی حکومت های عرب خلیج فارس با اسرائیل که می تواند این ادعا را تایید کند که پس از وقوع بهار عربی (بیداری اسلامی) در سال ۲۰۱۱ تاکنون این منطقه در یک برهه زمانی این گونه شاهد آمادگی برای شکل گیری نظم و صف بندی های جدید در خود نبوده است. انفجار چهارم اوت ۲۰۲۰ (۱۴ مرداد ۱۳۹۹) سبب توجه مجدد جامعه جهانی به خاورمیانه ای شد که همواره بخشی از اخبار روزانه جهانی را به خود اختصاص داده است. انفجاری که با کشته و زخمی شدن بیش از ۷۰۰۰ نفر و اطلاق یکی از قوی ترین انفجارهای غیرهسته ای تاریخ، باعث استعفای دولت این کشور پر تلاطم و نیز ورود علنی کشورهایی نظیر فرانسه و حضور شخص امانوئل مکرون، رئیس جمهورب این کشور برای نقش آفرینی در این کشور و در واقع خاورمیانه شد.
مهمترین اخبار این ایام خاورمیانه اما بی تردید توافقنامه “صلح ابراهیم” است؛ توافقی که با اعلام اولیه سیزدهم اوت سال جاریِ امارات به همراه اسرائیل و ایالات متحده، این کشور حاشیه نشین خلیج فارس را به سومین کشور عربی کرد که پس از مصر و اردن به سازش با اسرائیل که دهه ها دشمن شماره یک اعراب شناخته می شده مبادرت کرده است. امضای رسمی پانزدهم سپتامبر همزمانِ صلح ابراهیم توسط دو حکومت عرب خلیج فارس، امارات و بحرین و از اعضای شش گانه GCC (شورای همکاری خلیج فارس)، بحرین را نیز به چهارمین کشور عرب سازش کننده در تاریخ با اسرائیل معرفی کرده است.
به عقیده نگارنده به دلایلی چند که در فرصت این مجال نخواهد بود آنچه می توان به این قضیه اطلاقی صحیح تر کرد، عنوان “آشکار سازی روابط” است تا عادی سازی روابط چه آن که تنها برای نمونه آن گونه که ایهود باراک، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی اخیراً فاش کرده است، وی در ۱۵ سال اخیر خود به تنهایی ۶ بار به صورت مستقیم با عبدالله بن زاید، وزیر امور خارجه امارات درباره موضوعات مختلف دیدار داشته است. امارات ابتدا لغو الحاق اراضی اشغالی توسط اسرائیل را دلیل این فداکاری (اشاره سران امارات) خود در عادی سازی (آشکار سازی) روابطش عنوان کرد که بلافاصله با تکذیب و اعلام تعلیق این اقدام توسط اسرائیل، به ادعای امارات مبنی بر در اختیار گرفتن جنگنده های F35 به عنوان دلیل دیگر این آشکار سازی رابطه مبدل شد که این ادعا نیز در ابتدا با تردید و تکذیب اسرائیل و سپس بیان صریح واشنگتن مبنی بر ممنوعیت فروش این جنگنده ها به امارات با استدلال و ملاحظه ضرورت حفظ برتری نظامی اسرائیل در منطقه همراه شد که در حقیقت دلایل این کشور – امارات – را در هاله ای از تردید و ابهام باقی گذاشت. شاید دلیل این برقراری علنی روابط در این برهه را پس از بهره برداری دونالد ترامپ در کارزار انتخابات پیش رو در ایالات متحده و حتی محتمل تر و قوی تر از آن یک موضوع مهم دیگر بتوان ارزیابی کرد: “مقابله علنی تر با ایران”.
اگر چه امارات و بحرین در اظهاراتی مکرر این توافقات را نه در جهت ایجاد تضاد منافع با هیچ کدام از کشورهای منطقه از جمله ایران بلکه نیازی برای دفاع از روند صلح اسرائیل و فلسطین و نیز روند صلح در منطقه عنوان می کنند اما نه از منظر منفی اندیشی و مقابله ای که بر اساس نگاهی واقع گرایانه و بر پایه اظهارات صریح نتانیاهو، ترامپ و نیز پمپئو که معماران اصلی صلح ابراهیم هستند ذهنیت هدف غایی و اصلی مقابله با ایران را به روشنی تقویت خواهد کرد.
اگر چه جزئیات توافق ابوظبی و منامه با تل آویو هنوز مشخص نیست، اما این بدین معنا نیست که امارات و بحرین هیچ منفعتی از عادی سازی روابط با اسرائیل به دست نیاورند.
بسیاری از تحلیل گران از جمله محافل رسانهای اسرائیل و عربستان و آمریکا، ادعا میکنند که یکی از منافع اصلی امارات و بحرین از عادی سازی روابط با اسرائیل، تشکیل یک جبهه قوی علیه ایران است.
دانی دانون، سفیر سابق اسرائیل در سازمان ملل، ضمن استقبال از توافق امارات و اسرائیل، در توئیتی نوشت: «به عنوان سفیر اسرائیل در سازمان ملل، با امارات در مبارزه با برنامه هستهای ایران همکاری کردم و به آنجا سفر کردم.» برایان هوک، نماینده ویژه مستعفی آمریکا در امور ایران نیز در مراسم اعلام توافق امارات و اسرائیل که در کاخ سفید برگزار شد، گفت: «صلح بین عربها و اسرائیلی ها، بدترین کابوس ایران است.» وی افزود: «آنچه امروز میبینیم، [شکل گیری] خاورمیانه جدید است.»
بحرین البته در این میان میدان آزمون و خطای عربستان خواهد بود؛ عربستانی که علی رغم تمایل ایران به کاهش تنش ها با این کشور با سخنان تماماً ضد ایرانی پادشاه سعودی در مجمع عمومی مجازی سازمان ملل این امر را هویدا کرد که نه تنها در زمان خود وی که در زمان پادشاهی احتمالی بن سلمان نیز نمی توان دورنمایی نزدیک از برقراری ارتباط و حتی کاهش تنش ها را در روابط دو کشور به انتظار نشست.
امارات اما با اظهاراتی همچون تلاش برای انتقال پایگاه انجرلیک ترکیه به خاک خود و یا حداقل ایجاد پایگاهی شبیه به آن در کشورش استراتژی اخیر در دکترین امنیتی برخی کشورهای منطقه در ایجاد امنیت برای خود در گرو ناامنی برای دیگری را دنبال خواهد کرد که قطعاً با تغییر استراتژی اتخاذی ایران که تاکنون صبر و تحمل و بررسی بوده است همراه خواهد شد که البته باید آن را امری اجتناب ناپذیر نیز عنوان کرد.
ایران در شرایط کنونی انتخاب های مختلفی را می تواند در دستور کار خود قرار دهد که از ایجاد ارتباط استراتژیک با ترکیه ای که به گواه برخی تحلیلگران از دیگر اهداف طراحی های اخیر کشورهای فرامنطقه ای با توجه به تمایل این کشور اوراسیایی برای ایفای نقشی فعال تر در خاورمیانه نشات گرفته است تا بهره گرفتن از شکاف ایجاد شده در GCC را می تواند شامل شود.
شاید ایجاد پیمان هایی نظیر پیمان بغداد یا سنتو با مشارکت دادن کشورهایی چون ترکیه، عراق، سوریه، افغانستان و حتی پاکستان که هر کدام دارای ظرفیت های خاصی خواهند بود و همراه کردن قطر، عمان و حتی با هوشمندی ویژه تر کویت و نیز با نگاهی فراتر از خلیج فارس کشورهایی چون سودان و تونس به عنوان پیمانی منطقه ای که سال هاست خلاء آن در منطقه به روشنی وجود دارد بتوان از برخی طراحی ها به شکل عینی ممانعت به عمل آورد.
علیرغم همه آنچه مواضع رسمی مشترک از دل GCC به بیرون مخابره می شود نگاه کشورهای عضو به برخی تحولات منطقه ای و جهانی و از جمله نگاهشان به ایران یکسان نبوده و متفاوت است. نمونه آن را در مواضع قطر در سال های اخیر و نیز تا حدودی کویت و البته عمان به وضوح می توان مورد اشاره قرار داد. قطر از سال ۱۹۹۵ روابطش را با ایران بهبود بخشیده است و در سال های اخیر نیز این روابط به سمت تثبیت در حرکت است بخصوص که قطر جریان محاصره توسط هم پیمانان عربش و حمایت قاطع ایران و ترکیه را هیچگاه فراموش نخواهد کرد. عمان نیز پس از ورود ایران در قیام ظفار خود را همواره به عنوان کشوری همراه و دوست دار تعامل استراتژیک با ایران معرفی کرده است. کویت نیز به عنوان کشوری که دارای ساختاری نزدیک تر به مردمسالاری و با مشروعیت داخلی به دلیل تشکیل نهادهایی چون مجلس در کشورش همواره خود را در تلاش برای حفظ ثبات و میانه روی در روابطش با کشورهای دیگر بخصوص همسایگان و از جمله ایران نشان داده است که مواضع اخیر نخست وزیر این کشور در نشست مجازی مجمع عمومی سازمان ملل می تواند گواهی بر این تحلیل باشد. البته ذکر این نکته نیز اهمیت خواهد داشت که هر سه کشور قطر، کویت و عمان با ابتکار طرح صلح هرمز جمهوری اسلامی ایران نیز به صورت ضمنی موافقت کرده اند.
در کنار این موضوعات کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همواره دارای اختلافات مرزی، خاندانی و حتی رقابت های قبلیه ای هستند که بعضاً سبب ایجاد تضاد در برخی تصمیمات آنها شده است.
اما از آن سو نیز نتانیاهو اخیراً با مشکلات مختلف و عدم مقبولیت و حتی نوعی عدم مشروعیت قاطع (همچون گذشته و سال های اخیر) در داخل اسرائیل مواجه شده و شاید تلاشش برای حضور در نزدیکی مرزهای ایران و حتی نگاهش به تنگه استراتژیک هرمز از همین شرایط نشات گرفته و سعی دارد در حقیقت از این موضوع – صلح با حکومت های عرب – برای رضایت افکار عمومی داخلی و کاهش اعتراضات کنونی بهره گیرد اگر چه فساد اقتصادی وی مهمترین دلایل اخیر اعتراضات رو به افزایش در اسرائیل معرفی شده است.
البته با همه آنچه گفته شد ایده و طرح ایجاد خاورمیانه جدید ممکن است دیر یا زود فروکش کند. کمتر از یک ماه و نیم دیگر انتخابات آمریکا برگزار خواهد شد و در صورتی که ترامپ در این انتخابات پیروز شود، دیگر نیاز چندانی به دستاوردهای دیپلماتیک و لابیهای یهودی نخواهد داشت. در نتیجه ممکن است طرح معامله قرن خود را تعدیل یا حتی در نهایت رها کند؛ اما اگر ترامپ پیروز نشود، این امر می تواند به معنای از بین رفتن آرزوهای تیم هوادار اسرائیل در کاخ سفید و حتی کشورهای همراهش در خاورمیانه باشد، چرا که جو بایدن رقیب دموکرات ترامپ بارها به صراحت اعلام کرده است که از راه حل دو دولتی در رابطه با موضوع فلسطین حمایت میکند.
ایران در مقابل این تحولات تاکنون صبری استراتژیک که بسیار معقولانه خواهد بود اتخاذ کرده است اما با همه این تفاصیل به نظر می رسد ایران و کشورهای متحدش در منطقه در ادامه نمی توانند با تحولات در حال وقوع خاورمیانه برخوردی اینگونه که در حال حاضر در پیش گرفته اند داشته باشند چرا که در جایی که حضور کشورهایی چون ایالات متحده و حتی فرانسه به عنوان کشورهایی فرامنطقه ای برای تصمیم گیری درباره سرنوشت خاورمیانه توجیه پذیر عنوان شود، حضور دیپلماسی فعالانه کشورهای منطقه از جمله ایران امری بدیهی، ضروری و در نهایت اجتناب ناپذیر و عدم در پیش گرفتن چنین روندی غیر قابل پذیرش می تواند معنا باشد.
اخیراً دانیل شوفتان، رئیس مرکز مطالعات امنیت ملی دانشگاه حیفا در گفت وگویی اوج هراس اسرائیل از فروپاشی رژیم های عربی که می توانند در جهت منافع اسرائیل ایفاگر نقش باشند و نیز افزایش قدرت ایران و تا حدودی ترکیه را هویدا ساخته و دلیل آن را برخورداری ایران از جامعه ای بسیار نیرومند و جوامع بسیار ضعیف عربی استنباط کرده است.
به نظر می رسد با اعلام رسمی ایالات متحده در گذر از گفت وگوی مستقیم با دولت ها و حکومت های قانونی در کشورهای خاورمیانه، نظیر اعلام آمادگی و تلاشش برای گفت وگو با کردهای سوریه بر سر منابع نفتی این کشور شاید در ادامه شاهد تحولات جدیدی در خاورمیانه با توجه به مشکلات ساختاری ملت – حکومت در این منطقه باشیم.