بسیاری از کشورها، شامل ایالات متحده و شوروی میخواستند مطمئن شوند که سلاح هستهای هرگز استفاده نمیشود و استفاده نشد. اما دهها هزار سلاح ساخته شد که ۱۲ هزار و ۵۰۰ تایش از زمان جنگ سرد ماندهاند. حالا هم تعدادشان در حال افزایش است.
به گزارش نبأخبر،زیگفرید اس هِکِر ۷۹ساله، دانشمند هستهای، یکی از چهرههای تعیینکننده در برنامه هستهای ایالات متحده است. به مدت ۳۴ سال، او در آزمایشگاه ملی لوسآلاموس، پژوهش کرده است، جایی که اولین سلاح هستهای در اوایل دهه ۱۹۴۰ بهعنوان بخشی از «پروژه منهتن» ساخته شد. از ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۷، هکر بهعنوان مدیر مؤسسه کار کرد و در نتیجه چهارمین جانشین رابرت اوپنهایمر، «پدر بمب اتم» بوده است. بعد از اتمام دوره کارش در لوس آلاموس، هکر در دانشگاه استنفورد تدریس کرد. او در حال حاضر بهعنوان استاد نیمهوقت مهندسی هستهای در دانشگاه تگزاس و اندیشکده مطالعات جهانی میدلبری در مونتری تدریس میکند. در این مصاحبه با اشپیگل، هکر توضیح میدهد که چگونه جنگ ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه علیه اوکراین همین حالا، تضمینهایی را نابود کرده است که برای دههها مانع استفاده از تسلیحات کشتارجمعی بودهاند.
آقای هکر، از زمان حمله به اوکراین، پوتین به استفاده از تسلیحات هستهای تهدید میکرده است و آخرین معاهده باقیمانده خلع سلاح با ایالات متحده را هم معلق کرده است. کره شمالی و ایران دارند برنامههای تسلیحاتی هستهایشان را گسترش میدهند و چین برنامه دارد که تعداد سلاحهای هستهای راهبردیاش را بیش از سه برابر کند. کدامیک از این تحولات را شما خطرناکترین میبینید؟
بزرگترین دغدغه فوری البته استفاده بالقوه روسیه از تسلیحات هستهای در اوکراین است. تهدیدات پوتین به نظر در درجه اول برای بازداشتن غرب است اما چون هستهایاند، باید جدی گرفته شوند. ولی خطر بسیار بزرگتر ترکیب همه این تحولات است. این هم واقعا با حمله بدون تحریک پوتین به اوکراین شروع شد. اول از همه، البته، همه ما به هزینه باورنکردنی انسانی و رنج مردم اوکراین نگاه میکنیم. من قطعا در این دیدگاه شریکم، بهخصوص به این خاطر که من نزدیک مرز لهستان و اوکراین به دنیا آمدهام؛ ولی آنچه پس از حمله اوکراین مرا بیش از همه نگران میکند، تأثیرش روی نظم هستهای جهانی است. ترس من این است که پوتین این نظم را نابود کرده باشد.
چرا؟
نظم هستهای دهههای گذشته بر چهار ستون استوار بود. اولین چیزی بود که برخی آن را تابوی هستهای میخوانند. از ۱۹۴۵، وقتی این سلاحهای کاملا جدید برای اولین بار ساخته و بعد استفاده شدند، هیچ سلاح هستهای در جنگ به کار گرفته نشده است. این فوقالعاده است. همینطور تصادفی هم این اتفاق نیفتاد. نتیجه نظمی بود که در طول دههها تکامل یافته است. بسیاری از کشورها، شامل ایالات متحده و شوروی میخواستند مطمئن شوند که سلاح هستهای هرگز استفاده نمیشود و استفاده نشد.
اما دهها هزار سلاح ساخته شد که ۱۲ هزار و ۵۰۰ تایش از زمان جنگ سرد ماندهاند. حالا هم تعدادشان در حال افزایش است.
این ما را به ستون دوم میرساند؛ گسترش تسلیحات هستهای. این مسئله مورد انتظار بود و رابرت اوپنهایمر درست بعد از پروژه منهتن این را گفت که بسیاری از کشورها در آینده سلاح هستهای به دست خواهند آورد، چون قدرتشان نشان داده شده است؛ اما در واقع، کمتر از ۱۰ کشور امروز سلاح هستهای دارند. این هم خارقالعاده است. فقط هم نتیجه یک معاهده نیست، بلکه نتیجه یک رژیم منع گسترش کامل است، مجموعهای از توافقات، تضمینهای امنیتی و نهادهایی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی.
ستون سوم چیست؟
سومی، تروریسم هستهای است. تا امروز، ما ندیدهایم ابرقارچی یا ابررادیواکتیو از بمب کثیفی که یک سازمان تروریستی فعال کرده باشد، بلند شود. وقتی در نظر میگیرید که چقدر مواد هستهای و رادیواکتیو در دنیا هست، این هم خارقالعاده است. چطور ممکن شد این اتفاق بیفتد؟ خب، شوروی و ایالات متحده علیه پتانسیل تروریسم هستهای با هم کار کردند. من در لااقل شش کارگاه با کارشناسان هستهای روس مشغول بودم. مغزهایمان را روی هم گذاشتیم و گفتیم: چه کار لازم است بکنیم که جلوی کشورها یا گروههای تروریستی را بگیریم که ممکن است یاغی شوند و از سلاحهای رادیواکتیو استفاده کنند؟ چهارمین ستون نظم جهانی هستهای در سمت دیگر طیف است، فوایدی که از انرژی هستهای میآید. واکنشهای هستهای، برخلاف واکنشهای شیمیایی فاکتوری میلیونی از تولید انرژی میدهند، انرژی عظیمی که میتواند هم برای خیر و هم برای شر به کار رود. بیش از ۱۰ درصد انرژی دنیا را قدرت هستهای تولید میکند. حدود ۴۰ میلیون نفر از داروهای هستهای سود میبرند، خواه تشخیصی باشد خواه درمانی. از زمان مدیریت من در لوسآلاموس، دغدغهام این بوده که چطور میتوانیم بهترین استفاده را از انرژی هستهای داشته باشیم و از بدترین نتایجش دوری کنیم.
حمله روسیه به اوکراین از چه طریق این چهار ستون نظم هستهای را به خطر میاندازد؟
خب، بنیان اعتمادی را بر هم میزند که به ما اجازه داده با خطرات هستهای کنار بیاییم و زندگی کنیم. گسترش صلحآمیزِ انرژی هستهای را تهدید میکند و اجماعی را بر هم میزند که مانع استفاده از تسلیحات هستهای، گسترش آنها و تروریسم هستهای شده بود.
شما ۱۹۴۳ به دنیا آمدید، شش ماه بعد از بنیانگذاشتن پروژه منهتن. پس زندگی شما، تقریبا رسما به اندازه تمام دوران هستهای است. میتوانید بگویید ما امروز در خطرناکترین گذرگاه این دوران هستیم؟
به باورم بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ و نیز دیگر حوادثی که در آنها ایالاتمتحده و شوروی به استفاده احتمالی از تسلیحات هستهای نزدیک شدند، شاید بهخودیخود خطرناکتر بودند. اما خطری که امروز وجود دارد، یک اتفاق منفرد نیست. پایان خود نظم هستهای است. بنابراین همه چیز در معرض تهدید است.
تعلیق نیو استارت توسط پوتین شما را غافلگیر کرد؟
نه. توافق نیو استارت در سال ۲۰۱۰ امضا شده بود، وقتی دیمیتری مدودف رئیسجمهور بود. وقتی پوتین به سر کار برگشت، روسها تقریبا در همه توافقات هستهای به عقب برگشتند. من در یکی از آنها درگیر بودم، برنامه همکاری کاهش تهدید. بعد معاهده آیاناف منقضی شد. درحالیکه این ایالات متحده بود که خارج شد، هیچ تردیدی در ذهن من نیست که روسها سالها بود آن معاهده را نقض میکردند. بنابراین، مدتهاست این نقشه پوتین بوده است که این معاهدات را به عقب برگرداند و هر کاری لازم است بکند تا اجازه دسترسی آمریکاییها به تأسیسات هستهای روسیه را ندهد؛ اما تا اینجا، پوتین تنها نیو استارت را تعلیق کرده است. این به معنی خروج از قرارداد نیست. اگر او خارج شود، آن وقت دغدغه این خواهد بود که آنها به محدودیت ۱۵۵۰ سلاح راهبردی پایبند نخواهند بود.
اگر چنین شود، آیا با رقابت هستهای بدون کنترل مانند دهه ۱۹۵۰ مواجه خواهیم شد؟
ممکن است. قطعا این میل دولت آمریکا نیست، گرچه برخی در حلقههای جمهوریخواه دلشان میخواهد توپخانه هستهای آمریکا را بهشدت تقویت کنند. در واقع، ما از زمانی که رئیسجمهور جورج اچدبلیو بوش آن تصمیم را در ۱۹۹۲ گرفت، سلاح هستهای با ظرفیتهای جدید نساختهایم. دلایل اقتصادی معمولا علیه بازگشت به دهههای پنجاه و شصت هستند. نه ایالات متحده و نه روسیه نمیخواهند بار یک رقابت تسلیحاتی بزرگ را بر دوش اقتصادشان بگذارند. برخلاف ایالات متحده و روسیه، چین هیچوقت در چارچوب یک معاهده خلع سلاح نبوده است و پکن هیچ قصدی برای تغییر این وضعیت ندارد. برعکس، در ماه اکتبر، رئیس دولت شیجینپینگ اعلام کرد که کشورش در آینده «نظامی قوی از بازدارندههای راهبردی» خواهد ساخت.
تغییر سیاست هستهای چین را چگونه توضیح میدهید؟
چین برای یکی دو دهه، دکترین هستهای بسیار عقلانیای داشت. میگفت چندصد کلاهک و ظرفیتهای بهاصطلاح حمله دوم برای ارائه بازدارندگی لازم کافی هستند. به جایش چین روی ساختن اقتصادش تمرکز کرد و در این مسیر به قدرت اقتصادی که امروز هست، تبدیل شد. این تصمیم هوشمندانهای بود. مسئولیتی عظیم همراه سلاحهای هستهای است و هزینه مالی سنگین؛ بنابراین تصمیم عاقلانهای بود که از اول به این سمت نرود. در همین حال، اقتصادشان رشد کرده است اما همزمان ناامنیشان هم رشد کرده است. این عدماطمینان آنها را قانع کرده که حالا به توپخانه هستهای بزرگتری نیاز دارند.
دیگر نه دو، بلکه سه قدرت بزرگ هستهای در کار خواهند بود. این داینامیک بازدارندگی را چه تغییری میدهد؟
داینامیک بازدارندگی برای دو دشمن شکل گرفته بود و نمیدانیم در وضعیت سهتایی چطور خواهد بود. در ایالات متحده، بسیاری انتظار دارند که چین و روسیه همکاری کنند تا در مقابل آمریکاییها یک جایگاه منفرد شکل دهند. من فکر میکنم این بعید است. آنچه من از چینیها و روسهای طرف صحبتم میشنوم حاکی از این است که چین به پیگیری اهداف ملی خودش ادامه خواهد داد و روسیه به اهداف خودش؛ بنابراین، فکر میکنم سه مرکز هستهای جداگانه خواهیم داشت. اینکه رابطهشان با هم چگونه پیش خواهد رفت، این خیلی پیچیده خواهد بود.
در این منظومه جدید اروپا باید چه موضعی بگیرد؟
اروپاییها و آمریکاییها در این مسئله کنار هم قرار گرفتهاند. حمله روسیه به اوکراین اتحادی بین آنها ایجاد کرد که به نظر در معرض تهدید میآمد، بهخصوص در دوران رئیسجمهور ترامپ. بله، کشورهای اروپایی متفاوت هستند و هر کدام روابط خاص خود را با چین و روسیه دارند، بهخصوص در جبهه اقتصادی؛ اما در نهایت، من بینشهای اروپایی و آمریکایی را در اینکه نسبت به بقیه دنیا کجا باید باشند، هماهنگ میبینم.
ارتباطات بین چین و ایالات متحده بهشدت دچار اخلال شده است، در سطح دولتی و بلکه حتی بین کارشناسانی که با مسائل هستهای و خلع سلاح سروکار دارند، مثل شما.
بله، دیپلماسی غیررسمی «مسیر دوم» وقتی کار به موضوعات امنیت ملی میرسد، بهشدت مهم است. من این تجربه را هم با روسیه و هم با چین داشتهام. من از سال ۱۹۹۴، مستقیم با مجموعه هستهای چین کار کردهام، هم در سمت نظامی و هم در سمت انرژی هستهای. از شهر میانیانگ در استان سیچوان بازدید کردهام، جایی که لوس آلاموس چینی قرار دارد…
… جایی که در دهه ۱۹۶۰، بمب اتمی چین ساخته شد.
درباره مسائل امنیت ملی، منطقهای و بینالمللی، برنامههای هستهای کرهشمالی و ایران و وضعیت بازدارندگی ایالاتمتحده و چین هم بحث کردهام. این خیلی مفید بود. ما، آمریکاییها، درک بهتری از دیدگاهها و دغدغههای چینیها [از این گفتوگوها] داشتیم. فکر میکنم آنها هم فهم بهتری از نحوه تفکر ما درباره منع گسترش تسلیحات و تروریسم هستهای داشتند.
چطور میشود گفتوگو بین دانشمندان هستهای چینی و آمریکایی را تصور کرد؟ سطح اعتماد در چه حد است؟
ما رابطهای کاملا متفاوت داریم با آن چیزی که بسیاری از آدمهای دولت یا دیپلماتها دارند. جامعهای داریم که در آن هر دو طرف به اهمیت نظم هستهای جهانی باور داریم؛ یعنی گسترش همه چیزهای خوب هستهای و دوری هم بدترینهایش؛ برای مثال، قبل از المپیک ۲۰۰۸ پکن، کارگاهی درباره پیشگیری از تروریسم هستهای داشتم. رک بگویم، چینیها اولش خیلی دغدغه نشان ندادند؛ این دیدگاه را داشتند که تروریسم هستهای ممکن نیست در چین رخ دهد؛ اما بعد من درباره کارم در سایت آزمایش تسلیحات هستهای شوروی سابق در سمیپالاتینسک، نزدیک مرزشان به آنها گفتم و همه مواد هستهای که از روزهای آزمایشهای شوروی آنها باقی مانده بود. بعدتر، رئیسجمهور اوباما بعد از یکی از نشستهای امنیت هستهای، با برنامهای مشترک با چینیها کار را دنبال کرد و یک مرکز تخصصی درست بیرون پکن ساخته شد؛ قدمی عالی.
اما در عین حال، صدها سیلوی موشکی جدید در غرب چین ساخته شدهاند. گسترش برنامه هستهای چین را چگونه ارزیابی میکنید؟
چینیها دارند ظرفیتهای هستهایشان را بالا میبرند، چون احساس ناامنی میکنند. میخواهند در چشمان دولت ایالات متحده قویتر به نظر برسند، تا از خودشان در مقابل آمریکاییها حفاظت کنند. یکی از دانشمندان چینی که همکارم است، مدعی است که افزایش هستهای آنها برای فتح بقیه دنیا نیست؛ اما کاری که میکنند، پیشرفتن در تسلط اقتصادی در جهان است. من اتفاقا بر اساس گفتوگوهایم با همکارانم در بخش هستهای چین این را باور میکنم. اگر هم باور کنید که ممکن است حقیقتی در این حرف باشد، آن وقت باید دنبال دیپلماسی «مسیر دوم» بیشتر بود، نه کمتر.
پکن در دوران پاندمی کووید19 عملا همه تماسها با دنیای بیرون را قطع کرد و واقعا یک پارانویا [غریزه یا فرآیندی از فکر] در مقابل ایالات متحده پیدا کرد.
هر دو دولت به نظر زیاد در بند دیدگاههای خودشان هستند. پارانویای شدیدی هم نسبت به چین در ایالات متحده وجود دارد. در نتیجه، سیاستمداران را بیشتر از انجام کار درست به نفع ارتقای امنیت بینالمللی، داینامیک سیاسی داخلی پیش میبرد. من نه جمهوریخواهم نه دموکرات. من دانشمندم. دیدگاه من هم این است: کاهش؛ کاهش نسبی تهدیدات هستهای با چین، ما هنوز شاهد بزرگی برای این کار داریم.
کره شمالی از آزمایش هستهای دیگر، سودی خواهد برد؟
پاسخ این است: قطعا، بله. کرهایهای شمالی شش آزمایش هستهای انجام دادهاند و گستره وسیعی از سیستمهای انتقال را به ما نشان دادهاند، از موشکهای برد کوتاه تا موشکهای کروز و موشکهای بالستیک بینقارهای (آیسیبیام). کرهشمالی میخواهد کره جنوبی و ایالات متحده این سیستمها را بهعنوان تهدید به رسمیت بشناسند. برای این کار، باید بتوانند تسلیحات هستهایشان را روی این سیستمهای انتقال سوار کنند و برای آن نیاز به آزمایشهای بیشتر دارند. نمیتوانم دقیقا بگویم آزمایش هفتم چه زمانی خواهد بود؛ اما تقریبا مطمئن هستم که آزمایش دیگری خواهند کرد، چون برای رسیدن به برنامه بلندپروازانهشان به آن نیاز دارند.
فکر میکنید کره شمالی میتواند وارد اتحادی هستهای با روسیه و چین شود؟
اگر قبل از اتفاقات سال گذشته بود، میگفتم کره شمالی به چنین جمعی اصلا تعلق ندارد. چین از توسعه هستهای در کرهشمالی خوشحال نیست. برای روسها هم تا اینجای کار بیاهمیت بوده است. بله اگر آزمایشهای کره شمالی ایالات متحده را تحریک کند، این از نظرگاه روس خوب است؛ اما نمیبینم کرهایهای شمالی با چین یا روسیه در یک ظرف سهگانه بزرگ همراه شوند. معنایش این نیست که باید کرهشمالی را آنقدر که در گذشته نادیده میگرفتیم، نادیده بگیریم. یکی از استدلالهایی که در کتاب جدیدم، «نقاط لولایی» مطرح میکنم این است که ما توجه کافی به وضعیت کرهشمالی نداشتهایم، نهفقط به تهدید هستهای، بلکه به کل وضعیت کره شمالی. اجازه دادهایم اوضاع بماند و خرابتر شود تا امروز کرهشمالی یکی از تنها سه کشوری است که میتواند ایالات متحده را با سلاحهای هستهای تهدید کند.
برنامه هستهای کره شمالی دقیقا چقدر پیش رفته است؟
دقیق نمیدانیم. آنچه میدانیم این است که شش بمب منفجر کردهاند و پنجتا از انفجارها به اندازه کافی بزرگ بودهاند که ما را نگران کنند. براساس آنچه از کرهایهای شمالی و چینیهای طرف صحبتم میشنوم، من اینطور نتیجه میگیرم که کرهشمالی میتواند با موشکهای هستهای به تمام کرهجنوبی و بیشتر ژاپن برسد. این خودش بهتنهایی خبر مهمی است. به نظر من، برای بازدارندگی در مقابل ما لازم نیست بتوانند به ایالات متحده برسند. حدود ۲۰۰ هزار آمریکایی در کره جنوبی هست و بیش از ۵۰ هزار سرباز ایالاتمتحده در ژاپن مستقر داریم. آسیبی که استفاده کره شمالی از سلاح هستهای در هر کدام از این دو کشور خواهد زد، عظیم خواهد بود.
موشکهای دوربرد کرهایهای شمالی چقدر پیشرفتهاند؟
آیسیبیامهای کره شمالی برای رسیدن به سرزمین اصلی ایالات متحده طراحی و ساخته شدهاند. از روی آخرین رژهشان قضاوت کنیم، آنها دهتایی از این موشکها ساختهاند. در آزمایشهایشان، کمانی شلیکشان کردهاند، در خط سیری که کمانی و در ارتفاع شلیکشان میکند و نزدیک نگهشان میدارد. به این شکل، میتوانند زیر نظرشان بگیرند و عملکرد موشک را ارزیابی کنند. اگر این خط سیر بنا باشد به شکل مربوط کش بیاید، چنین موشکی میتواند به ایالاتمتحده برسد. بنابراین کرهشمالی توانایی رسیدن به ایالات متحده را نمایش داده است، اما هنوز نه به شکلی قابلاتکا. ایالات متحده هنوز هر سال چندین آزمایش آیسیبیام این چنین انجام میدهد؛ اما ما این برتری را داریم که بتوانیم موشکهایمان را از کالیفرنیا به کواجالین شلیک کنیم [جزیرهای در جزایر مارشال، در اقیانوس آرام و در فاصله نزدیک به ۸ هزار کیلومتری کالیفرنیا. کوتاهترین فاصله بین ایالات متحده و کره شمالی اندکی بیشتر از ۶ هزار کیلومتر است] و عملکردشان را رصد کنیم…
… جزیرهای در اقیانوس آرام که نیروهای ایالات متحده آنجا یک پایگاه دارند.
کره شمالی هنوز چنین آزمایشی اجرا نکرده است. مشکل دوم هم کلاهک است: وقتی کلاهکی روی یک راکت سوار شد، اول باید بتواند در مقابل نیروی جی در لحظه شلیک دوام بیاورد، بعد در مقابله سرمای فضای خارج از جو و بعد بازگشت داغ به درون جو؛ در نتیجه ارزیابی من این است که کره شمالی هنوز این اطمینان را ندارد که بتواند با موشک هستهای به محدوده قارهای ایالات متحده آمریکا برسد.
یونسوکیول، رئیسجمهور کرهجنوبی در ژانویه اشاره کرد که کشور او هم میتواند سلاحهای هستهای خودش را بسازد. این اعلان را چطور ارزیابی میکنید؟
این سوال زمان حمله روسیه به اوکراین هم پیش آمد. به هر حال، به نظر میرسد کشورهایی که سلاح هستهای ندارند یا مثل اوکراین در سال ۱۹۹۴ آنها را تسلیم کردهاند، در معرض خطر تهدید از سوی کشوری هستهای هستند. موضعگیری علنی رئیسجمهور یون در این باره، موضوعی بسیار جدی است. نظرسنجیها در آن زمان نشان دادند که بیش از ۷۰ درصد جمعیت کره جنوبی حامی ساخت سلاحهای هستهای خودش است. فکر میکنم این ایده بسیار بدی خواهد بود.
چرا؟
چون امنیت کره جنوبی را کمتر خواهد کرد. فکر میکنم دولت آمریکا هم موضوع را همین طور میبیند؛ چون آن وقت دو رهبر در شبهجزیره کره خواهید داشت که منطقا بیتجربهاند و انگشتهایشان روی ماشه هستهای است.
هفته گذشته، رئیسجمهور بایدن و رئیسجمهور یون تکرار کردند که آمریکا دارد «بازدارندگی پیشرفته» به کرهجنوبی ارائه میکند. این «اعلامیه واشنگتن» را چطور ارزیابی میکنید؟
هدف اولیه این اعلامیه این تضمین به سئول بود که ایالات متحده از امنیت کره جنوبی دفاع خواهد کرد. مفاد همکاری اقتصادی بسیاری هم دارد. فعلا، جواب داد. رئیسجمهور یون به دنیا اطمینان داد که آنها سلاح هستهای نخواهند ساخت و در معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای خواهند ماند.
آیا قابل درک نیست که کشورهایی مثل کره جنوبی، ژاپن و حتی استرالیا بعد از حمله روسیه به اوکراین درباره ساخت سلاحهای هستهای خودشان بحث میکنند؟
اینجا مهم است که توجه کنیم، ایالاتمتحده به این کشورها فقط بازدارنده هستهای پیشرفته ارائه نمیکند. موضوع مهم این است که ما با اینها اتحاد داریم. به این کشورها نیاز داریم. ما هنوز از پیامدهای ریاستجمهوری دونالد ترامپ رنج میبریم. او این موضوع را بهعنوان یک باجگیری حفاظتی دید [اصطلاحی که هکر اینجا به کار میبرد، مربوط به باندهای مافیایی است]: اگر پول ندهید، از شما حفاظت نخواهیم کرد. درست برعکس این صادق است: ما یک قدرت دریایی هستیم و مانند بقیه نقاط دنیا، شما متحدان ما در شمال شرق آسیا هستید و به ما کمک میکنید امنیت را در آن منطقه حفظ کنیم. به این خاطر به شما نیاز داریم و به این خاطر است که اگر شما تهدید شوید قدم پیش خواهیم گذاشت.
ایران هم دارد برنامه هستهایاش را گسترش میدهد. آیاِیایاِی در فوریه آثاری از اورانیوم آنجا پیدا کرد که تا ۸۴ درصد غنی شده بودند، درست زیر سطح لازم برای ساخت بمب اتم.
بعد از خروج دولت ترامپ از توافق هستهای بینالمللی، ایران تولید بیشتر اورانیوم با غنیسازی پایین را از سر گرفت. برای نیروگاههای هستهای، شما نیاز به غنیسازی ۳ تا ۵ درصد دارید. غنیسازی تا ۲۰ درصد صلحآمیز در نظر گرفته میشود. ایران سالها پیش به این سطح رسید. حالا قدم بزرگی فراتر از این رفتهاند. اورانیومی که تا ۸۴ درصد غنی شده باشد، عملا در سطح تسلیحاتی است؛ بنابراین، ایرانیها نهفقط نشان دادهاند میدانند چطور غنیسازی اورانیوم را بالا ببرند، بلکه این کار را کردهاند. اگر هم به این کار ادامه دهند، واقعبینانه است که فرض کنیم میتوانند در مدت شش ماه مواد لازم برای تسلیحاتی هستهای بسازند.
جامعه بینالمللی چطور باید با رژیمی مواجه شود که ماههاست دارد با یک حرکت داخلی بزرگ برخورد میکند، درحالیکه همزمان مقادیر قابلتوجهی اورانیوم غنی میکند؟
این آنجایی است که من مایلم از این عبارت استفاده کنم که بگویم «من فقط یک دانشمندم». بدهبستان بین مسئله هستهای با چیزی به اهمیت حرکت داخلی در ایران، بسیار سخت است. وقتی توافق هستهای در ۲۰۱۵ با ایران امضا شد، من فکر کردم از لحاظ مدیریت ریسک تصمیم خوبی بود. همه چیز را نمیتوانستیم بگیریم. آزمایشهای موشکی بنا نبود متوقف شوند. اما این امتیاز را گرفتیم که تولید پلوتنیم اساسا متوقف شد و غنیسازی اورانیوم بسیار محدود.
اسرائیل درباره این توافق ملاحظات عمدهای داشت. تردید داشت که ایران از بلندپروازیهای هستهایاش دست بکشد.
چیزی را که بعدا از طریق یافتههای موساد اسرائیل به دست آمد، ما آن زمان نمیدانستیم، برای مثال اینکه ایران همان زمان دهه ۱۹۹۰ برنامه هستهای جدی داشته است، مدتها پیش از توافق هستهای. فقط بهدنبال ساخت یک بمب هم نبودند، آنطور که ما فکر میکردیم. به دنبال ساخت یک توپخانه هستهای بودند؛ بنابراین، وقتی پای سوال چگونگی تعادل بین توافق هستهای در مقابل عوامل دیگر وسط میآید، من بر این باورم که ایران باید بسیار بیشتر از این کار کند: اول باید به این حقیقت اعتراف کند که چنین برنامهای داشتند و دوم، نشان دهند که این برنامه متوقف شده است. متأسفانه گزینههای ما برای کارکردن به این سمت، امروز بسیار محدود هستند. برخورد با حرکت دموکراسیخواهی هم این مشکل را پیچیده میکند.
در مصاحبهای با اشپیگل، هنری کیسینجر هشدار داد که در عصر جنگ سایبری و هوش مصنوعی، سلاحهای هستهای اکنون بیش از هر زمان خطرناک هستند. نسبت به این هم که آیا سیاستمداران بتوانند این فناوری را کنترل کنند، ابراز تردید کرد. آیا در این دغدغه شریکید؟
وقتی کسی به سنوسال و تجربه کیسینجر چیزی مثل این میگوید، باید توجه کرد. من از تأکیدی که او به هوش مصنوعی و احتمال سپردن تصمیمات راهبردی هستهای به ماشینها وصل کرد، غافلگیر شدم. در این دغدغه شریکم؛ اما شاید من آن قدر بدبین نیستم، چون اینجا جایی است که لازم است انسانها روی صحنه برگردند و بگویند: ما این برنامه را اداره میکنیم. ما این را به الگوریتمها نخواهیم داد. به این خاطر است که تاریخ، کتابها، پژوهشها و تدریس در دانشگاهها اینقدر کمک میکند. مثلاً اگر برگردید داستان بحران موشکی کوبا را بخوانید اهمیت تصمیمات انسانی را خواهید فهمید. وقتی هم که پای سلاحهای هستهای در میان باشد، این رهبری سیاسی است که اهمیت دارد و در نهایت رئیسجمهور؛ بنابراین، دغدغه من بیشتر این است که کدام افراد را برای رهبری انتخاب میکنیم. باید نسبت به این مسئله دغدغه داشته باشیم که انگشت چه کسی روی دکمه هستهای است.