در دنیای تحریم ها، غربال کردن ریسک ها ناشی از رفتار منصفانه و منافع اقتصادی یک چالش ناقص و در حال تحول است. در باب چین نیز این حقیقت صادق خواهد بود.
به گزارش نبأخبر،بیانیه مشترک نشست اخیر گروه هفت مشخص کرد که بزرگترین اقتصادهای دموکراتیک جهان تلاش دارند تا بر رویکرد ریسکزدایی تمرکز کنند، نه قطع ارتباط. به نوشته نیویورک تایمز، تکیه بر سیاست ریسک زدایی طبیعتا منعطفتر است و منعکس کننده تحول در باب مباحث مرتبط با چگونگی برخورد با چین به عنوان قدرتی در حال رشد.
تاکید بر سیاست ریسکزدایی در ارتباط با چین 30 مارس و پس از سخنرانی «اورسولافون درلاین» – رئیس کمیسیون اروپا – مطرح شد؛ زمانی که این دیپلمات اروپایی توضیح داد که چرا امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه به پکن سفر میکند. از همان بازه زمانی بود که فراخوانها در باب پایان دادن روابط با چین – سیاستی که از زمان ریاست دونالد ترامپ کلید خورده بود – متوقف شد.
فوندرلاین گفت: باور دارم جدا شدن از چین نه عملی است و نه به نفع اروپا. روابط ما نه سیاه سیاه است و نه سفید سفید. طبیعتا در همین راستا پاسخ ما قابل تبیین است. او تاکید کرد که به همین دلیل اروپا بر سیاست «ریسکزدایی» تمرکز کرده است، نه «جدایی».
هراس اقتصادهای جهانیشده از انشعاب
دیپلماتهای آلمانی و فرانسوی بعدها به دلیل استفاده از این عبارت (ریسکزدایی به جای جدایی) در فضای بینالمللی تحت فشار قرار گرفتند. بازیگران آسیایی همچنین به مقامهای آمریکایی گفتهاند که جدایی از چین به معنای تخریب و از میان بردن پیروزیهای دهها ساله اقتصادی است؛ پیروزیهایی که ماحصل نوعی همبستگی و یکپارچگی در این حوزه است. یکی از چهرههای امنیتی سنگاپور در مصاحبهای توضیح داد که هدف باید تحقق امنیت باشد و در همین راستا جداسازی در برخی حوزهها و همکاری در حوزههای دیگر قابل تبیین است.
این مقام امنیتی در ادامه خاطر نشان کرد: زمانی که سیستم ها قابلیت همکاری داشته باشند، ارزش اقتصادی، اجتماعی و امنیتی بسیاری را از آن خود خواهیم کرد. به باور او، آنچه اقتصادهای جهانی شده را نگران می کند، انشعاب است. یعنی بازارها و تولیدهای چینی در یک طرف و زنجیره تامین مورد تایید آمریکا در طرف دیگر قرار داشته باشند. به نظر می رسد این استدلال در راستای سیاست ریسک زدایی قابل تبیین است.
27 آوریل، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده از این عبارت در یک سخنرانی سیاسی با اهمیتی استفاده کرد وگفت«ما حامی سیاست ریسکزدایی هستیم نه جداسازی.» ریسک زدایی اساسا به معنای برداشتن زنجیره های تامین، انعطاف پذیر و موثر است و به معنای اطمینان از این حقیقت است که نمی توانیم تحت فشار و اجبار هیچ بازیگری قرار گرفت.
17 می، وزیر امور خارجه هند صدای خود را بالا برد و گفت که از میان بردن خطر حاصل از اقتصاد جهانی و در عین حال اطمینان از رشد، توسل به رویکردی مسئولانه را با اهمیت جلوه داده است.
با این همه از منظر دولت چین جای تعجب نیست که سیاست ریسکزدایی چندان پیشرفتی نخواهد داشت.گلوبال تایمز، نشریه دولتی چین در سرمقاله اخیر خود نوشت« این احساس وجود دارد که سیاست ریسک زدایی ممکن است به شکلی پنهان زمینه را برای جداسازی هموار کند». این نشریه این استدلال را مطرح کرد که واشنگتن از رویکرد وسواس گونه و در عین ناسالماش برای حفظ موقعیت خود در جهان دور نشده است.
چالشهای ریسکزدایی
الکس لو، ستوننویس «ساوت چاینا مورنینگ» در باب این سیاست گفت که به نظر می رسد چنین رویکردی در ظاهر چندان جنگطلبانه نباشد با این همه عملا خصومت ها کماکان باقی است.
براساس گفته وزارت خزانه داری ایالات متحده، سیاست ریسک زدایی به این معنا است که موسسه های مالی به جای تحلیل و مدیریت ریسک ها و تهدیدهای خاص مرتبط با مشتریان، روابط تجاریشان را با گروهی از آنها خاتمه داده یا محدود کند. به عبارت دیگر، ریسک زدایی پیش از ماه آوریل در کاربرد رایجش دارای مفاهیم منفی چون طرد غیر منطقی بود.
گزارش منتشر شده توسط شورای اروپا در سال 2015 نقطه انتقادی دیگری را مطرح کرد،بدین معنا که سیاست ریسک زدایی می تواند تهدید و شفافیت بیشتری را در سیستم مالی جهانی ایجاد کرده چرا که پایان دادن به روابط این پتانسیل را دارد که نهادها و افراد را وارد کانال های کم تر تنظیم شده یا غیر قانونی کند.از همین رو ریسک زدایی منجر به ایجاد چالش های اجرایی می شود، بازیگران مشکوک و قانونی در گوشهها و حاشیههای تاریک تری تعریف می شوند و نوآوری کرده و مدیریت اعمالشان سخت تر خواهد شد.
تهدید ریسکزدایی برای دموکراسیهای جهان
تاریخچه ریسکزدایی چالشی را که دموکراسیهای جهان با آن روبرو هستند، برجسته می کند: اینکه چگونه ارتباطشان را با چین قطع کنند تا تهدیدها را کاهش دهند. ریسکزدایی مستلزم اتخاذ تصمیم و راه حل های دشواری است. بیتس گیل، مدیر مرکز سیاست چین در این باره به نیویورک تایمز گفت که ریسک زدایی ممکن است جنبه دیپلماتیک داشته باشد و به معنای جداسازی نباشد. برای اجرایی کردن این سیاست ایالات متحده و متحدانش می بایست در باب مقررات بیشتر فکر کرده در حالی که به دیگر بازیگران اجازه دهند تا رابطه شان را با چین حفظ کنند.
در دنیای تحریم ها، غربال کردن ریسک ها ناشی از رفتار منصفانه و منافع اقتصادی یک چالش ناقص و در حال تحول است. در باب چین نیز این حقیقت صادق خواهد بود.