واشنگتن از طریق اقدامات خود، هم روسیه را به چالش میکشد و هم ناتو و اروپا را در پسِ هدفی که دارد، بسیج میکند و از این ائتلاف بهعنوان یک ابزار امنیتی قوی در راستای منافع خود استفاده میکند. بودجههای دفاعی کشورهای ناتو در حال افزایش است، بخش تسلیحات و انرژی این کشور احیا میشود و سهمشان در بازار گسترش مییابد. همه اینها به ایجاد یک پایگاه ضدروسیه در دریای بالتیک ختم میشود. حتی مشارکت فنلاند و سوئد در جناح شمالی ناتو نیز جبهه این ائتلاف را تقویت میکند.
به گزارش نبأخبر،روز 11 ژوئیه سال 2023، ناتو بیانیه 90مادهای اجلاس سران در ویلنیوس را در نشستی که بهطور گسترده بهعنوان «نشستی تاریخی برای آینده امنیت اروپا و بهویژه اوکراین» تلقی میشد، صادر کرد. نتیجه این بیانیه چه بود؟ جنگ روسیه در اوکراین ادامه خواهد داشت. این بیانیه بر حمایت تزلزلناپذیر ناتو از کییف، همانطور که قبلاً در نشست بخارست 2008 عنوان شده بود، تأکید و تصریح کرد که «ما کاملاً از حق اوکراین برای انتخاب ترتیبات امنیتی خود حمایت میکنیم. آینده اوکراین در ناتو است.»
نشست سران ناتو با بیانیه مهمی از سوی رهبران 31کشور به پایان رسید: اوکراین برای پیوستن به ناتو دعوت شده است. اما نکته مهم این است که اوکراین هنوز آماده عضویت در ناتو نیست. در این بیانیه آمده است: «ما در موقعیتی قرار خواهیم گرفت که در صورت موافقت متحدان و برآورده شدن شرایط، از اوکراین برای پیوستن به ائتلاف دعوت کنیم.» این موضوع جامعه بینالمللی را در مورد جدول زمانی و ویژگیهای مشارکت نهایی اوکراین در ائتلاف آتلانتیک به فکر فرو برده است.
اجتناب آمریکا از یک جنگ داغ جهانی
اما به نظر میرسد در پسِ پرده، دسیسههای استراتژیک در جریان هستند. اوکراین خود را در موقعیت پیچیدهای میبیند؛ درحالیکه به نظر میرسد ناتو عضویت کییف را متوقف کرده، بهطور همزمان از اوکراین میخواهد که آرزوهای خود را دنبال کند. دلیل این رفتار پس از بررسی دقیقتر آشکار میشود. ورود اوکراین به ناتو بهطور بالقوه میتواند آتش درگیری بزرگتری را شعلهور کند و آن چیزی نیست جز جنگ ناتو و روسیه، که میتواند به جنگ جهانی سوم کشیده شود و شبح شوم استفاده از تسلیحات هستهای را گستردهتر کند.
اروپا، بهویژه بازیگران کلیدی آن مانند آلمان و فرانسه، در دادن چراغ سبز برای پیوستن اوکراین به ناتو تردید دارند. ایالاتمتحده نیز در این مرحله ملاحظات خود را دارد زیرا به دنبال اجتناب از در گرفتن یک جنگ جهانی است. در عوض، واشنگتن قصد دارد مواضع جهانی خود را مجدداً تنظیم کرده و از تلاش قبلی جهانیسازی که به نفع منافعش نبود و بهطور ناخواسته چین را تقویت کرد، فاصله بگیرد. به نظر میرسد که ایالات متحده یک استراتژی بلندمدت را انتخاب کرده است؛ استراتژیای که جنگ فرسایشی با روسیه را تشدید میکند و در نتیجه جنگ سرد دومی به وقوع خواهد پیوست. این جنگ در دوره دونالد ترامپ آغاز شد. هرچند که او بیشتر بر پکن متمرکز بود. در این رقص پیچیده ژئوپلیتیکی، بعید به نظر میرسد که اوکراین بهزودی بتواند به ناتو بپیوندد. به همین ترتیب، روسیه ممکن است الزامات سختگیرانه مندرج در بیانیه اجلاس ویلنیوس را برآورده نکند. در نتیجه، به احتمال زیاد جنگ قرار است ادامه یابد. قابل توجه است که جنگ اوکراین در حال حاضر 17 ماه است که ادامه دارد و تشابهاش با درگیری طولانی 9ساله اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان بهطرز وحشتناکی قابل توجه است. این جنگ برای مسکو بزرگ به نظر میرسد و مسکو مجبور است در این جنگ در جبهه بسیار وسیعتری بجنگد. اگر طرفین نتوانند در این جنگ پیشرفتهای قابلتوجهی صورت دهند، احتمال میرود که این جنگ 5 سال دیگر و یا حتی بیشتر طول بکشد. اما به نظر میرسد که این جدول زمانی با برنامه و استراتژی درازمدت ایالات متحده مطابقت دارد.
گسترش ناتو و چالشهای نظامی روسیه
ایالات متحده ممکن است به تغییر قدرت یا تغییر رژیم در روسیه در طول این درگیری طولانیمدت دست بزند. فشار مداوم جنگ بر اقتصاد مسکو در نهایت ممکن است به نارضایتی عمومی منجر شود و آشفتگی داخلی در این کشور را بیشتر کند. روسیه برای حفظ نیروی انسانی نظامی خود، حداکثر سن سربازی اجباری را از 27 به 30 سال افزایش داده است و این اقدام نشان میدهد که روسیه در به خدمت گرفتن تعداد زیادی از سربازان آموزشدیده با مشکل مواجه است. به همین دلیل است که ساختارها و نیروهای نظامی مزدور نظیر واگنر برای روسیه مورد نیاز است، حتی اگر این نیروها خودشان چالشهایی ایجاد کنند.
در این میان، غرب به ویژه اروپا، با مجموعهای از مشکلات اجتماعی-اقتصادی مختص به خودش دستوپنجه نرم میکند؛ افزایش هزینههای زندگی، افزایش قیمت انرژی، تورم، انقباضات اقتصادی، هجوم پناهندگان اوکراینی، افزایش بیکاری و افزایش نارضایتی عمومی علیه جنگ، تصویری تلخ را برای اروپا ترسیم کرده است. فرانسه شورشهایی را در داخل تجربه کرده که تقریباً شبیه به یک جنگ داخلی است. تصمیم آلمان برای فاصله گرفتن از واردات انرژی از روسیه ضربه سختی به صنایع و اقتصاد این کشور وارد کرده است.
در میان همه این موارد، اینطور به نظر میرسد که ایالاتمتحده تنها کشوری است که در درگیریهای اخیر، وضعیت باثباتی دارد. ایالات متحده با حفظ منافع خود و بدون به خطر انداختن جان سربازان ارتش خود، ماهرانه در قالب یک مبارزه جهانی مانور میدهد. واشنگتن از طریق اقدامات خود، هم روسیه را به چالش میکشد و هم ناتو و اروپا را در پسِ هدفی که دارد، بسیج میکند و از این ائتلاف بهعنوان یک ابزار امنیتی قوی در راستای منافع خود استفاده میکند. بودجههای دفاعی کشورهای ناتو در حال افزایش است، بخش تسلیحات و انرژی این کشور احیا میشود و سهمشان در بازار گسترش مییابد. همه اینها به ایجاد یک پایگاه ضدروسیه در دریای بالتیک ختم میشود. حتی مشارکت فنلاند و سوئد در جناح شمالی ناتو نیز جبهه این ائتلاف را تقویت میکند.
چرخش به ساختار چندقطبی
با این وجود، ایالات متحده با چالشهایی برای تثبیت هژمونی جهانی خود مواجه شده است. وضعیت غرب آسیا و گسترش نفوذ چین تنها نمونههایی از داینامیکهای در حال تغییر در جهان امروز است. متحدان سنتی آمریکا مانند عربستان سعودی بهدنبال همکاری با پکن از طریق پروژههایی مانند طرح کمربند راه هستند. از سوی دیگر ایران بهرغم فشار تحریمها مقاومت خود را حفظ کرده و با کشورهای حوزه خلیجفارس مانند قطر و امارات متحده عربی رابطه برقرار میکند. همکاری فزاینده روسیه و عربستان سعودی در زمینه انرژی بر تغییر چشمانداز آینده جهان دلالت دارد و هند نیز همچنان به خرید تسلیحات از روسیه ادامه میدهد. این تحولات به تکامل طبیعی به سمت جهان چندقطبی کمک میکند. در این روند کشورهای مختلف منافع خود را دنبال کرده و مسیرهای مستقلی را دنبال میکنند.
تلاش کشورها برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا نشاندهنده آغاز روند حرکت به سمت جهان چندقطبی است. با این وجود، ایالات متحده همچنان متعهد است به مبارزه برای حفظ رهبری و هژمونی جهانی خود ادامه دهد و در عین حال آگاه است که زمان ممکن است به نفع چین جلو برود.
یک تحول قابلتوجه در 22 ژوئیه 2022 رخ داد؛ یعنی زمانی که روسیه، اوکراین و سازمان ملل متحد «ابتکار توافق غلات دریای سیاه» را با میانجیگری ترکیه امضا کردند. هدف از امضای این توافق تسهیل صادرات ایمن غلات، مواد غذایی، آمونیاک و کود شیمیایی از بنادر اوکراین بود. بهطور همزمان، روسیه یادداشت تفاهمی با دبیرخانه سازمان ملل برای حمایت از فروش محصولات غذایی و کودهای روسیه به بازارهای جهانی امضا کرد. اما به دلیل تحریمها، قطع شبکه سوئیفت و موانع بیمه، روسیه قادر به صادرات غلات و کود تولیدی خود نشد. روسیه یک سال بعد از این توافق خارج شد. در نهایت مشخص شد که این ادعا در آفریقا، که مردم در معرض خطر گرسنگی هستند زیرا اوکراین نمیتواند غلات خود را صادر کند، درست نیست. تنها 12 درصد از غلات صادرشده از اوکراین در یک سال به قاره آفریقا ارسال شد و 40 درصد حجم غلات صادراتی اوکراین به اروپا صادر شده است.
بندبازی ژئوپلیتیک ترکیه
ترکیه، اگرچه یکی از اعضای ناتو است، اما از زمان آغاز جنگ اوکراین تلاش کرده تا موضع نسبتاً بیطرفی نسبت به جنگ اوکراین اتخاذ کند. این سیاست تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله موقعیت ژئوپلیتیک ترکیه، وابستگی انرژی ترکیه به روسیه، روابط تجاری میان دو کشور و حمایت مسکو از آنکارا در دورانی که رجبطیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه با غرب دچار اختلاف بود، قرار گرفته است.
در دوران اردوغان، ترکیه نقشی حیاتی در حفظ کانالها برای روسیه در طول جنگ ایفا کرده است. این اقدام ترکیه در ابتدا باعث نگرانی مقامات آمریکایی شد. با این حال، ایالات متحده در نهایت نقش ترکیه را بهعنوان بخشی از استراتژی بلندمدت خود برای یک جنگ فرسایشی پذیرفت. با این وجود، واشنگتن همچنان محتاط است، زیرا میداند که در صورت نیاز، در آینده میتواند بهطور بالقوه چنین کانالهایی را از راههای مختلف ببندد. وضعیتی که پس از خروج روسیه از قرارداد غلات دریای سیاه ایجاد شده این پتانسیل را دارد که بهطور قابلتوجهی بر قیمت غلات و عرضه مواد غذایی تأثیر بگذارد. با افزایش تنشها در منطقه دریای سیاه، نشست شورای ناتو-اوکراین درباره وضعیت امنیتی این منطقه نشان میدهد که شرایط ممکن است در هفتهها و ماههای آینده بهطور فزایندهای پرتنش شود. انتظار میرود که ایالات متحده و ناتو نقش فعالتری در جناح جنوبی اوکراین و دریای سیاه ایفا کنند. این مسئله موجب میشود که ترکیه مجبور شود احتیاط و هوشیاری بیشتری در مورد این تحولات و اقدامات بالقوه ایالات متحده و ناتو در رابطه با جنگ اوکراین و دریای سیاه، به خرج دهد.
گزینههای استراتژیک برای امنیت غلات دریای سیاه
با توجه به تحرکات احتمالی آمریکا و ناتو در دریای سیاه و خواستههای احتمالی آنها از ترکیه، گزینههای زیر قابل تصور است:
ترکیه، با برخورداری از بزرگترین قدرت دریایی در دریای سیاه، میتواند یک گروه کاری دریایی برای محافظت از کشتیهای حامل غلات از بنادر اوکراین به تنگه بسفر و سپس به سمت بازارهای بینالمللی تشکیل دهد. این گروه با پشتیبانی اطلاعاتی ناتو در برابر تهدیدات زیردریایی، سطحی و هوایی روسیه محافظت میشود. اگرچه این گزینه ناقض کنوانسیون تنگه مونترو نیست، اما همچنان ممکن است منجر به رویارویی با روسیه و تحریک مداخله روسیه در پاسخ به حضور گروه دریایی ترکیه شود.
احتمال دیگر این است که یک نیروی ضربت دریایی به رهبری ترکیه و با مشارکت بلغارستان و رومانی برای محافظت از کشتیهای حامل غلات از بنادر اوکراین در دریای سیاه که به سمت تنگه بسفر در حرکت هستند ایجاد شود. وظیفه این گروه محافظت از کشتیها در برابر تهدیدات احتمالی دریایی، زمینی و هوایی روسیه است. مانند گزینه اول، این رویکرد از نقض مستقیم کنوانسیون تنگه مونترو جلوگیری میکند، اما خطر تشدید تنشها و تحریک روسیه را برای مداخله در عملیات گروه در پی خواهد داشت.
از سوی دیگر، ناتو میتواند یک گروه عملیات دریایی شامل یک یا دو ناو هواپیمابر آمریکایی را برای محافظت از محمولههای غلات در دریای سیاه مستقر کند. با توجه به پیامدهای احتمالی چنین اقدامی، این نیروی بزرگ ممکن است ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را از مداخله منصرف کند. با این حال، این گزینه بهطور غیرقابل برگشتی کنوانسیون تنگه مونترو را نقض میکند و نیاز به توافق جدیدی برای تنظیم عبور و مرور دریایی از تنگههای ترکیه دارد.
حفظ کنوانسیون تنگه مونترو
در طول جنگ سرد، محدودیتهای کنوانسیون تنگه مونترو در مورد حضور کشتیهای جنگی از کشورهای غیرساحلی مانع از تبدیل دریای سیاه به صحنه رویارویی بین ابرقدرتها شد. این کنوانسیون، این فرصت را برای ترکیه فراهم کرد تا سیاست خارجی متعادلی را در منطقهای بیثبات و بهشدت نظامی اجرا کند. با توجه به اهمیت این کنوانسیون، آنکارا مجبور است در برابر تلاشها برای تضعیف آن مقاومت کند و از اقداماتی که ممکن است تنشها و درگیریها را در آبراه راهبردی ترکیه تشدید کند و احتمالاً منجر به جنگ جهانی شود، اجتناب کند. در عوض، ترکیه باید از دستیابی به توافقات و حفظ گفتوگو با روسیه برای اطمینان از انتقال روان غلات منطقه به بازار بینالمللی از طریق دریای سیاه دفاع کند. با وجود مشکلات اقتصادی و فشار فزاینده برای محقق کردن دستاوردهای کوتاهمدت، ترکیه مجبور است ثبات و صلح بلندمدت در منطقه را در اولویت قرار دهد. حفاظت از زیرساختهای حیاتی، مانند خطوط لوله گاز طبیعی در برابر تلاشهای خرابکارانه بالقوه ضروری است، زیرا این امر برای امنیت انرژی ترکیه اهمیت حیاتی دارد. به این ترتیب، آنکارا باید برنامهها و استراتژیهای جامعی را برای حفاظت از منافع خود، از جمله اکتشاف، نظارت و نظارت بر فعالیتهای هوا، زمین و دریا توسعه دهد. در نهایت، ترکیه چارهای ندارد جز اینکه رویکردش به چالشهای منطقهای را با آیندهنگری، دیپلماسی و تعهد به حفظ دریای سیاه بهعنوان منطقه صلح هدایت کند. با انجام این کار، ترکیه میتواند به ایفای نقش حیاتی در تقویت ثبات و امنیت در این منطقه استراتژیک مهم ادامه دهد.