۲٠۲٠، سال چرخش خاورمیانه

به تحلیل ژان پیر فیلیو. مورخ و عرب‌شناس فرانسوی

روسیه با وجود حضور فعال در سوریه و چین با وجود سرمایه‌گذاری‌های گسترده در منطقه، هیچ‌کدام هنوز نتوانسته‌اند خلأ استراتژیک ناشی از غیبت آمریکا را پر کنند. مسئله این است که مسکو و پکن، قادر نیستند یک ساز‌و‌کار منسجم اقتدار و نفوذ را در خاورمیانه اجرا کنند.

به گزارش نباء خبر،تصمیم‌ها و حرکات بدون نظم و ترتیب دونالد ترامپ نباید ذهن را از پدیده اصلی خاورمیانه غافل کند: حضور آمریکا در این منطقه از زمان باراک اوباما به بعد به‌تدریج رنگ باخته و این روند به شکلی برگشت‌ناپذیر ادامه خواهد یافت. هم‌زمان با این روند تدریجی، سال ۲٠۲٠ شاهد برقراری روابط رسمی میان اسرائیل و امارات بود. این «عادی‌سازی» روابط به معنای عزم مشترک دو سرزمین در مبارزه با دو خطر است: ایران و اخوان‌المسلمین.

در اوایل سال ۲٠۲٠، دونالد ترامپ ادعا کرد که برای حل اختلافات اسرائیلی‌ها و فلسطینیان به داد‌و‌ستدی بزرگ دست زده که به «معامله قرن» معروف شد. حاصل چنین معامله‌ای اگر به اجرا درمی‌آمد، خُرده‌کشوری به نام فلسطین می‌بود که بخش‌های مهمی از سرزمین‌های باختری از آن جدا شده و به اسرائیل می‌پیوست. از نظر کاخ سفید ده‌ها میلیارد‌ دلاری که برای اجرای این «طرح صلح» لازم بود، ‌باید از سوی اروپاییان و کشورهای نفت‌خیز منطقه پرداخت می‌شد؛ اما نامتعادل‌بودن این پیشنهادها و تک‌روی دونالد ترامپ نه‌تنها مخالفت فلسطینیان را برانگیخت؛ بلکه باعث شد آمریکا در پرونده صلح خاورمیانه مطلقا منفعل شود.
در نهایت، در این وقایع آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران در عراق شود. مشاهده همین ناتوانی، اسرائیل و امارات را مصمم کرد تا همراهی و همکاری خود را در قالب یک «پیمان صلح» رسمیت بدهند. در این مصالحه، آمریکا فقط نقش شاهد را بر‌عهده داشت و محمد بن زاید آل‌نهیان، شخصیت اصلی سیاست امارات حتی حاضر نشد به مناسبت امضای پیمان به واشنگتن برود.
عادی‌سازی روابط امارات با اسرائیل قابل مقایسه با سایر موارد نیست: مراکش، سودان و بحرین در ازای برقراری رابطه با اسرائیل پاداش‌هایی از آمریکا دریافت کردند: حاکمیت بر صحرای غربی برای مراکش، خروج از فهرست تروریستی برای سودان و بالاخره دست باز و اختیار تام در سرکوب‌های داخلی برای دولت بحرین.
اما رابطه اسرائیل و امارات از جنس دیگری است: این دو با صلاح‌دید دوجانبه و با نگاهی راهبردی روابط خود را رسمیت بخشیدند. در اینجا، گذشته از مبادلات متعدد اقتصادی و فنی، همکاری تنگاتنگ نیروهای ویژه و دستگاه‌های اطلاعاتی مد‌نظر است. امارات که در یمن و لیبی حضوری فعال دارد، کم‌کم شبکه‌ای از پایگاه‌های دریایی را در دریای سرخ و در مسیر اقیانوس هند در اختیار گرفته است. این امتیازات راهبردی مسلما از نظر اسرائیل نیز بسیار ارزشمند است و طبعا می‌تواند ابزار مؤثری در راه مقابله با ایران باشد.
محور اسرائیل-امارات مقابله با جاه‌طلبی‌های ترکیه را هم در دستور کار دارد. به‌ویژه آنکه در منازعه لیبی، ترکیه توانست نیروهای تحت حمایت امارات (حفتر) را متوقف کند. رجب طیب اردوغان که همچنان تمایلات قدیمی خود را درباره اخوان‌المسلمین حفظ کرده، اینک علنی‌تر از گذشته، نقشه‌های سیاسی خود را در قفقاز، لیبی یا حتی در چارچوب روابطش با قطر دنبال می‌کند؛ اما نوع نگرش اسلامی اردوغان با مذاق اماراتی‌ها جور نیست. آنها درباره جریانات نزدیک به اخوان‌المسلمین سخت حساسیت دارند و احتمالا بی‌میل نیستند که از کمک اسرائیلی‌ها برای خنثی‌سازی شاخه‌های پیچیده این جریان اسلام‌گرا (از ترکیه تا قطر) برخوردار شوند.
آمریکا قبل از آنکه در پرونده اسرائیل- فلسطین به کلی منفعل شود، در سوریه و همچنین در یمن و لیبی به حاشیه رانده شد و تنها ابتکار عمل ترامپ در لبنان مشاهده شد که توانست طرح‌های فرانسه را برای این کشور ناکام بگذارد و امانوئل مکرون را سخت عصبانی کند.
روسیه با وجود حضور فعال در سوریه و چین با وجود سرمایه‌گذاری‌های گسترده در منطقه، هیچ‌کدام هنوز نتوانسته‌اند خلأ استراتژیک ناشی از غیبت آمریکا را پر کنند. مسئله این است که مسکو و پکن، قادر نیستند یک ساز‌و‌کار منسجم اقتدار و نفوذ را در خاورمیانه اجرا کنند. روسیه فقط به قدرت نظامی تکیه می‌کند و چین فقط به فعالیت اقتصادی؛ اما هیچ‌یک از این دو عامل نمی‌تواند به‌تنهایی گودال عمیق و خطرناک قدرت را در خاورمیانه بپوشاند. البته شاید اتحادیه اروپا می‌توانست با اتکا به معیارهای حقوق بین‌الملل، حکومت قانون و توسعه اقتصادی یک پروژه منسجم و درازمدت ارائه دهد؛ اما این اتحادیه هم از حضور در صحنه بین‌المللی به‌عنوان یک قدرت بزرگ عاجز است؛ بنابراین در منطقه‌ای آشوب‌زده مانند خاورمیانه هم قادر به کاری نیست.
این در حالی است که اپیدمی کووید19، سرکوب تمایلات و خواسته‌های ملل منطقه را از سوی رژیم‌های زورگو و بدون مشروعیت آسان‌تر کرده است. با‌این‌حال روشن است که هیچ‌چیز جز آزادی عمل ملت‌ها نخواهد توانست برای خاورمیانه ثبات و رونق به ارمغان بیاورد. با این اوصاف، سال ۲٠۲۱ هم به احتمال زیاد شاهد شدت‌گرفتن رقابت‌های منطقه‌ای و «ماجراهای جدید نظامی» خواهد بود.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید