بحران سوریه نه فقط برای این کشور، بلکه برای تمامی کشورهای منطقه یک زنگ خطر است. از فروپاشی اقتدار مرکزی و نفوذ بازیگران خارجی گرفته تا تاثیر مخرب تحریمها و اهمیت جلب رضایت عمومی، هر یک از این عوامل میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.
به گزارش نبأخبر،تحولات جاری در سوریه نمایانگر یکی از پیچیدهترین بحرانهای تاریخ معاصر غرب آسیاست. کشوری که بیش از پنج دهه تحت سلطه حزب بعث و خاندان اسد بود، اکنون در مسیر جدیدی قرار گرفته است که سرشار از چالشهای ناشناخته است. پایان اقتدار مرکزی در سوریه، نه تنها این کشور بلکه معادلات منطقهای و فرامنطقهای را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
برای تحلیل این وضعیت، چهار محور کلیدی قابل بررسی است که هر یک حاوی پیامهای استراتژیک برای بازیگران منطقهای، بهویژه ایران است:۱. فروپاشی اقتدار مرکزی، سرآغاز چالشهای بزرگ:سقوط حکومت متمرکز در سوریه، نشاندهنده پیامدهای ناکارآمدی در استفاده از قدرت است. تاریخ این کشور اکنون وارد مرحلهای شده است که در آن هیچ نیروی مقتدری قادر به بازگرداندن وحدت و ثبات به شکل پیشین نیست. این وضعیت، بستری مناسب برای نفوذ بازیگران خارجی، تجزیهطلبان و شکلگیری گروههای شبهنظامی فراهم کرده است. تجربه سوریه یادآوری میکند که دولتها باید برای ایجاد ساختارهای پایدار سیاسی و نظامی سرمایهگذاری کنند. جمهوری اسلامی ایران نیز باید این هشدار را جدی بگیرد و از طریق تقویت نهادهای ملی و افزایش تابآوری داخلی، از آسیبپذیری مشابه جلوگیری کند.۲. امنیت و استقلال، عناصر حیاتی بقا:یکی از مهمترین درسهای بحران سوریه، اهمیت امنیت و استقلال در تعیین سرنوشت یک ملت است. تصمیمگیری درباره آینده سوریه اکنون در پایتختهای خارجی انجام میشود و مردم این کشور نقش چندانی در تعیین سرنوشت خود ندارند. این واقعیت، نمادی تلخ از ناپایداری است که میتواند برای هر کشوری رخ دهد. برای ایران، این تجربه تاکیدی بر این نکته است که تنها با ایجاد امنیت پایدار، کاهش وابستگی به نیروهای خارجی و تقویت همبستگی ملی میتوان از چالشهای مشابه پیشگیری کرد. این رویکرد باید محور سیاستگذاریهای کلان قرار گیرد.۳. تحریمها، ابزاری برای فروپاشی اقتصادی:قانون سزار یا همان قیصر و سایر تحریمهای بینالمللی علیه سوریه، نقش چشمگیری در تضعیف اقتصاد این کشور داشته است. سقوط درآمد ناخالص ملی سوریه از ۱۰۰۰ دلار به کمتر از ۳۰۰ دلار در کمتر از چند سال، گواهی بر تاثیر عمیق این ابزار اقتصادی بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی است. این تجربه نشان میدهد که تحریمها نه تنها اقتصاد یک کشور را تخریب میکنند، بلکه زمینه را برای گسترش نارضایتی عمومی و کاهش مشروعیت دولت فراهم میآورند. زندگی با تحریم، زندگی روی ویلچر است و زندگی فرسایشی روی ویلچر برای همیشه قابل تحمل نیست. جمهوری اسلامی ایران باید با درک عمیق از این تجربه، تلاش کند تا پیامدهای مشابه را مدیریت کند و با بهبود شرایط اقتصادی و ارتقای معیشت عمومی، آسیبپذیری اجتماعی را کاهش دهد. به همین خاطر است که رهبر حکیم انقلاب در یکی از سخنرانی های خود ضمن تاکید بر خنثی سازی تحریم ها فرموده بودند: «اگر بتوان تحریم را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم»۴. مردم، محور قدرت واقعی: تحولات سوریه بار دیگر اهمیت سرمایه اجتماعی را نیز به نمایش گذاشت. دولتها بدون حمایت مردم، در برابر بحرانها شکننده هستند. برای جمهوری اسلامی ایران، توجه ویژه به مردم و جلب اعتماد عمومی یک ضرورت اجتنابناپذیر است. این توجه تنها با بهبود معیشت، کاهش شکافهای اجتماعی و سیاسی و تقویت حس همبستگی ملی ممکن است. پیمایشهای معتبر و علمی میتوانند ابزاری موثر برای درک نظرات و خواستههای مردم باشند و تصمیمگیریهای راهبردی را به سمت نیازهای واقعی جامعه هدایت کنند. به عنوان مثال بندهایی از همین قانون حجاب و عفاف یا بحث فیلترینگ که براساس آمار رسمی کشور باعث ایجاد چالشهای خطرناکی بین مردم و نظام شده است، باید از زوایای دیگری مورد بازبینی قرار گیرد و نباید تصمیم گیران امر دچار خطای محاسباتی شوند. پرهیز از دوقطبیسازی جامعه و ایجاد فضایی برای گفتوگو و تعامل میان طیفهای مختلف اجتماعی نیز یکی از گامهای اساسی در این مسیر است. تجربه سوریه به وضوح نشان داد که از دست دادن سرمایه اجتماعی، آغازگر حوادث خطرناکی در آینده است.خلاصه آن که بحران سوریه نه فقط برای این کشور، بلکه برای تمامی کشورهای منطقه یک زنگ خطر است. از فروپاشی اقتدار مرکزی و نفوذ بازیگران خارجی گرفته تا تاثیر مخرب تحریمها و اهمیت جلب رضایت عمومی، هر یک از این عوامل میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.