به گزارش صدانیوز ، بودجه دفاعی آمریکا برای سال ۲۰۱۸ بهمیزان ۷۰۰ میلیارد دلار به تصویب رسیده، اما لایحه بودجه ۲۰۱۹ نیز قرار است در جولای ۲۰۱۸ برای کمیسیون نیروهای مسلح مجلس سنا و نمایندگان آمریکا ارسال گردد. لایحه بودجه ۲۰۱۹ آمریکا مبتنی بر ۷۱۶ میلیارد دلار خواهد بود. چنین ارقامی در مقایسه با دو […]
«مایکل پنس» معاون رئیسجمهور آمریکا که ریاست مجلس سنا را نیز عهدهدار است، بر ضرورت افزایش هزینههای نظامی برای مقابله با تهدیداتی همانند تروریسم تأکید داشته است. برخی از مؤسسات مطالعاتی صلح همانند «مؤسسه صلح استکهلم» موسوم به «سیپری» به این موضوع اشاره دارد که افزایش هزینههای نظامی آمریکا چالشهای جدیدی را در سیاست بینالملل ایجاد خواهد کرد. در این ارتباط، مقامهای دفاعی چین و روسیه نسبت به افزایش هزینههای نظامی ایالات متحده واکنش نشان داده و آن را بهعنوان تلاشی سازمانیافته برای بیثباتسازی محیط بینالمللی دانستند.
هزینههای نظامی آمریکا برای سال ۱۹-۲۰۱۸ در مقایسه با دوران ریاست جمهوری باراک اوباما بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. باراک اوباما لایحه بودجه نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۶ را صرفاً به میزان ۶۱۹ میلیارد دلار تنظیم کرده است. در حالیکه نشانههای موجود را میتوان در قالب افزایش ۱۰۰ میلیارد دلاری هزینههای نظامی آمریکا دانست که بخش قابل توجه آن مربوط به گسترش بحرانهای راهبردی منطقهای در برابر روسیه و چین خواهد شد.
۱. نقش ساختار دفاعی در نظامیگری راهبردی آمریکا
روند افزایش هزینههای نظامی آمریکا منجر به شکلگیری دولت بحرانساز در آمریکا میشود. نشانههای بحرانسازی دولت دونالد ترامپ را میتوان در سیاست منطقهای آمریکا مشاهده کرد. نظامیگری آمریکا نیازمند افزایش هزینههای دفاعی بوده که در سالهای ۱۹-۲۰۱۷ بهمیزان ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. هزینه نظامی هر یک از کشورهای چین، روسیه، آلمان، انگلیس و فرانسه کمتر از ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است. چنین روندی نشان میدهد که سیاست دونالد ترامپ معطوف به افزایش قدرت برای گسترش سازوکارهای نظامیگری در محیط پیرامونی خواهد بود.
ساختار دفاعی آمریکا نقش محوری در سیاستگذاری امنیتی دونالد ترامپ خواهد داشت. گروههای فوق صنعتی پنتاگون همواره تلاش دارند تا سهم خود از بودجه دولت فدرال را افزایش دهند. دونالد ترامپ در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به این موضوع اشاره داشت که باید بخشی از هزینههای جنگ و نیروهای مسلح را برای ساختن جهان توسعهیافته مصرف کرد. بیان چنین رویکردی بخشی از ادبیات پوپولیستی ترامپ محسوب میشود.
ترامپ تلاش داشت تا براساس بیان چنین انگارههایی از یکسو زمینه برای محدودسازی الیگارشی فوق صنعتی در آمریکا را بهوجود آورد. از طرف دیگر، ترامپ درصدد برآمد تا «ادبیات قدرت» را براساس «سیاست صلح» تنظیم نماید. بسیاری از کشورهای پیرامونی احساس میکردند که سیاست قدرت و نظامیگری در آمریکا متعادل خواهد شد. در حالیکه نظامیگری را بایدبهعنوان بخش اجتنابناپذیر سیاست قدرت در آمریکا دانست.
نظامیگری همواره با نهادهای سیاسی و ساختار صنعتی آمریکا بهگونهای پیوند یافته که منافع الیگارشی فوق صنعتی را از طریق توسعه قدرت، جنگ و تهدیدات فراگیر شکل خواهد داد. قانون اختیارات دفاع ملی ۲۰۱۸ آمریکا، هزینههای نظامیگری ایالات متحده را بهگونه قابل توجهی افزایش داده است.
افزایش هزینههای نظامی آمریکا منجر به واکنش نهادها و مؤسسات خلعسلاح گردیده است. در سال ۲۰۱۸ دونالد ترامپ خواستار افزایش بودجه دفاعی آمریکا شد. اگرچه بودجه اولیه پنتاگون برای سال ۲۰۱۸ در حدود ۷۰۰ میلیارد دلار تنظیم شده است، اما واقعیتهای نظامیگری آمریکا چنین هزینههایی را به ۹۰۰ میلیارد دلار ارتقاء خواهد داد. افزایش قراردادهای نظامی آمریکا با اوکراین نشان میدهد که نظامیگری در حال افزایش است.
۲. پیامدهای امنیتی و راهبردی افزایش هزینههای نظامی آمریکا
افزایش هزینه نظامی آمریکا بهمیزان ۷۱۹ میلیارد دلار برای سال مالی ۱۹-۲۰۱۸ بهمفهوم آن است که در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، هزینههای نظامی، دفاعی و امنیتی ایالات متحده با افزایش غیرقابل پیشبینی روبهرو شده است. افزایش هزینههای نظامی امریکا عمدتاً مربوط به خرید سلاحهای جدید، مقابله با قدرتهای بزرگ همانند چین و روسیه، محدودسازی قدرت ایران از طریق توسعه جنگهای نیابتی و در نهایت مقابله با زیرساختهای سیاسی و اجتماعی گروههای تروریستی است. هر یک از حوزههای یادشده بهعنوان بخشی از موضوعات راهبردی برنامه دفاعی آمریکا در بودجه ۲۰۱۸ خواهد بود. افزایش هزینههای نظامی آمریکا، منجر به اقناع و خرسندی بیشتر گروههای تولیدکننده تسلیحات نظامی میشود. چنین گروههایی تلاش دارند تا با افزایش هزینههای نظامی زمینه گسترش جنگهای منطقهای و بحرانهای نوظهور در محیط پیرامونی را بهوجود آورند.
هزینههای نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۸ بیش از ۱۰ برابر روسیه و بیش از ۷۰ برابر ایران خواهد بود. طبیعی است که با چنین فرآیندی، نهتنها موازنه قدرت تغییر پیدا میکند بلکه شکل جدیدی از نظامیگری نیز ظهور خواهد یافت. نظامیگری جدید بهمعنای واکنشی در برابر تهدیدات سیاسی جهان محسوب میشود. به همانگونهای که نظامیگری آمریکا در دوران ترامپ، نشانههایی از افزایش ضریب شکلگیری بحرانهای منطقهای تلقی خواهد شد.
۳. نظامیگری و تلاش آمریکا برای هژمونی
نشانههای ظهور و افول قدرتهای بزرگ را میتوان براساس نشانههایی از کنش سیاسی، دفاعی و امنیتی در محیط منطقهای و بینالمللی تحلیل نمود. نظریهپردازانی همانند «هنسن» تلاش دارند تا موضوعات مربوط به قدرت نسبی، امنیت نسبی و ایدئولوژی نسبی را بهعنوان زیربنای تحلیل جایگاه ساختاری کشورها در نظام جهانی تحلیل نمایند. براساس چنین نگرشی، مناظرههای مختلفی درباره جهان پساآمریکایی وجود دارد.
شاید اولینبار فرید زکریا موضوع جهان پساآمریکایی را مطرح نمود و بعد از آن افرادی همانند «شانکلارک» و «سابرینا هوک» تلاش نمودند تا رهیافتهای موجود درباره نظام در حال ظهور را تبیین نمایند. در چنین فرآیندی است که موضوع مربوط به آینده آمریکا در سیاست جهانی را میتوان براساس الگوی روابط منطقهای، نهادی و بینالمللی ایالات متحده تبیین نمود. الگوی روابط جدید آمریکا با کوبا و ایران را میتوان در زمره موضوعاتی دانست که تفاسیر مختلفی درباره آن انجام شده است.
اگرچه آمریکا همواره درصدد تثبیت موقعیت هژمونیک خود در سیاست جهانی است، اما در برخی از مراحل چرخشهایی را به انجام رسانده که تفاسیر متفاوتی در ارتباط با جایگاه آمریکا در سیاست جهانی ارائه میشود. یکی از حوزههای اصلی کنش بازیگران در محیط منطقهای را میتوان خاورمیانه دانست. خاورمیانه بهعنوان مرکزیت رقابتهای راهبردی، امنیتی و نظامی بازیگران در نظام جدید جهانی محسوب میشود. به همین دلیل است که بخش قابل توجهی از رقابت قدرتهای بزرگ و بازیگران در حال ظهور منطقهای در خاورمیانه انجام میگیرد.
گرچه قدرت ایالات متحده در خاورمیانه زیر فشار است، اما واقعیتهای موجود بیانگر آن است که کارگزاران سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در آینده قابل پیشبینی از تعهدات سیاسی و نظامی خود شانه خالی نخواهد کرد. ایالات متحده برای خود در این منطقه منافع راهبردی حیاتی قائل است و برای حفاظت از آنها همچنان سرمایهگذاریهای سیاسی و نظامی خواهد کرد. در چنین فرآیندی، اصلیترین مسئله مورد علاقه ایالات متحده انرژی است. این منطقه بخش عمده ذخایر نفت و گاز جهان را در خود جای داده است.
۴. پیامد نظامیگری آمریکا در محیط منطقهای
سیاست قدرت را میتوان بهعنوان هدف اصلی و نخستین در فرآیند نظامیگری آمریکا دانست. نظامیگری در آمریکا دارای ریشههای ساختاری بوده و برای حفظ چنین وضعیتی، ایالات متحده برای تحقق اهداف اقتصادی و راهبردی خود نیاز فراگیری به نیروهای مسلح خواهد داشت. پایگاههای نظامی آمریکا در روند افزایش هزینههای دفاعی رشد بیشتری پیدا کرده است. تأثیر افزایش پایگاههای نظامی و هزینههای دفاعی را میتوان در نظامیگری پایانناپذیر آمریکا و سیاست قدرت جستوجو کرد.
هدف دوم آمریکا از رشد نظامیگری ماهیت اقتصادی دارد. ایالات متحده خواهان تضمین جریان آزاد نفت و گاز از این منطقه است و میخواهد مطمئن شود که هیچ منطقه یا قدرت جهانی دیگری قادر به کنترل این جریان نخواهد بود. بدین منظور ایالات متحده تا آینده نامشخصی حضور نظامی خود را در خلیجفارس و اتحادهای نظامی خود را با بسیاری از دولتهای عرب خلیجفارس حفظ خواهد کرد.
هدف سوم رشد نظامیگری آمریکا ارتباط مستقیمی با مشروعیت اسرائیل خواهد داشت. حمایت همهجانبه ترامپ از اسرائیل پیامدهای سیاسی و منطقهای دارد. اسرائیل دارای دولتی است که نظامیگری منطقهای را افزایش خواهد داد. تداوم چنین تعهدی در راهبرد امنیتی امریکا مستلزم ادامه یافتن حضور نظامی و سیاسی در منطقه برای حفظ امنیت اسرائیل است. یکی از دلایل افزایش تضادهای آمریکا علیه ایران را باید در رویارویی هویتی، ژئوپلیتیکی و راهبردی اسرائیل با ایران دانست.
چهارمین هدف نظامیگری آمریکا معطوف به مقابله با گروههایی است که دونالد ترامپ و ساختار سیاسی آمریکا از آن بهعنوان تروریسم یاد میکنند. آمریکاییها طیف گستردهای از گروههای تروریستی را برجسته ساختهاند. تهدید تروریسم و گروههایی همانند داعش میباشد که ایالات متحده آن را در سند تبیین کنش گروههای تروریستی بهعنوان تهدید اصلی برای امنیت ملی خود میداند. دفاع در برابر این تهدید، تداوم پشتیبانی سیاسی و نظامی از دولتهای جهان غرب و جهان اسلام، همکاری تنگاتنگ امنیتی و اطلاعاتی با آنها و نگرانی از بابت گسترش مردمسالاری در جهان عرب را میطلبد که ممکن است موجب به قدرت رسیدن احزاب اسلامی شود. ایالات متحده روابط سیاسی و نظامی محکمی با کشورهای مهم عرب داردو هیچ یک از اینها احتمال ندارد در آینده قابل پیشبینی از اساس تغییر کند.
نتیجهگیری
افزایش هزینههای نظامی امریکا میزان بحرانهای منطقهای را افزایش خواهد داد. اگرچه دونالد ترامپ در روند برگزاری اجلاسیه گروه ۷ کشور صنعتی تلاش داشت تا زمینه ورود روسیه به جمع قدرتهای بزرگ جهانی را بهوجود آورد، اما سیاست رسمی آمریکا مبتنی بر کنترل بازیگران از طریق سازوکارهای درهمتنیده و بحرانساز خواهد بود. الگوی رفتاری ترامپ بهگونهای سازماندهی شده که زمینه افزایش هزینههای نظامی آمریکا را بهوجود میآورد.
افزایش هزینههای نظامی آمریکا تأثیر خود را در دیپلماسی و سیاست قدرت آمریکا بهجا خواهد گذاشت؛ بنابراین طبیعی است که با افزایش ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه پنتاگون، زمینه برای گسترش بحرانهای منطقهای بهوجود خواهد آمد. آمریکا تلاش دارد تا از طریق هزینههای نظامی بیشتر و اعمال سیاست قدرت، زمینه لازم برای شکلگیری فرآیندی را بهوجود آورد که هژمونی آمریکا را اجتنابناپذیر سازد. هژمونی را میتوان هدف اکثر رؤسای جمهور ایالات متحده دانست که بهگونههای مختلف حاصل میشود. دونالد ترامپ تلاش دارد تا از طریق سازوکارهای نظامی و افزایش نظامیگری به چنین هدفی نایل گردد.