به نقل ازصدانیوز،زبان جنگ در منطقه شدت کمتری گرفته است و تمام طرفها در واشنگتن، تهران و خلیج فارس، شعله ور شدن مقابله ای فراگیر را بعید می دانند. اما کمرنگ شدن زبان تهدید، بر سطح تنش های میدانی منطبق نیست. همچنان خطر وجود دارد و امکان حوادث غافلگیر کننده هست.این روزها، سردار سلیمانی بین […]
به نقل ازصدانیوز،زبان جنگ در منطقه شدت کمتری گرفته است و تمام طرفها در واشنگتن، تهران و خلیج فارس، شعله ور شدن مقابله ای فراگیر را بعید می دانند. اما کمرنگ شدن زبان تهدید، بر سطح تنش های میدانی منطبق نیست. همچنان خطر وجود دارد و امکان حوادث غافلگیر کننده هست.این روزها، سردار سلیمانی بین جبهه ها رفت و آمد دارد و دیدارهای گسترده ای با هم پیمانان داشته است.
همزمان، جوّ کنونی پر است از تلاش های مختلف برای میانجی گری بین تهران و واشنگتن؛ اولین این اقدامات از دوحه آغاز شد و در سفر شتابزده و سرّی وزیر خارجه قطر به تهران نمود یافت.
دوحه به ایفای نقش میانجی بین تهران و واشنگتن نیاز دارد؛ چرا که هر گونه تفاهم بین ایران و ایالات متحده در اثر تلاش های قطر، می تواند به منزله سیلی محکم دوحه به دشمنانش در خلیج فارس باشد، که تلاش می کنند ترامپ را به سمت جنگ با ایران سوق دهند.
تا این لحظه، ظاهرا دوحه موفق به ایفای نقش واسطه نشده است؛ اما فرصتهای موفقیت قطر همچنان وجود دارد. عراق نیز پیشنهاد علنی کمک داده است؛ به این دلیل که عراق یکی از طرفهایی است که بیشترین ضرر را از تنش بین ایران و آمریکا می بیند. در این میان، به نظر می رسد مسقط جایگاه برتری نسبت به دیگر دولتهای عربی دارد و این امکان وجود دارد که با میانجی گری آن، مذاکرات دشواری بین طرفین صورت گیرد. اما به نظر من، به دلیل اعتبارها و تحولاتی که در سیاست خارجی عمان ایجاد شده، بعید است مسقط بار دیگر این نقش را ایفا کند.
کانال مهمتری که باقی می ماند، سوئیس است؛ همانطور که به دنبال سفر غیر منتظره رئیس جمهور این کشور به کاخ سفید، رسانه های امریکایی و اسرائیلی احتمال دادند که علت اصلی این سفر بی سابقه، مساله وساطت بین ایران و آمریکا باشد.
به نظر می رسد که ایران کانال سوئیس را بر دیگر کانال دیپلماتیک ترجیح می دهد. اما با توجه به پیامهای غیر مستقیمی که بین دو طرف رد و بدل شده، معضل اصلی ان است که تهران اصرار دارد مذاکرات به صورت علنی برگزار شود. ایرانی ها مخالف قرار گرفتن برنامه های موشکی خود در ضمن موضوعات مورد بحث در مذاکره هستند.
ما بر این عقیده ایم که ترامپ در آینده به سمت مذاکره می رود و با ارسال هیئت مذاکره کننده خود به تهران، بخش اعظمی از اقدامات ظاهری مربوط به این مساله را فراهم می کند و این مذاکرات سرّی در سفارت سوئیس در تهران برگزار می شود، نه جای دیگری.
بر اساس محاسبات ما، دور دوم مذاکرات، در واشنگتن انجام می شود. در صورتی که این سناریو به واقعیت بپیوندد، در برابر یک اتفاق تاریخی بزرگ در روابط امریکا و ایران هستیم، ولو اینکه طرفین به هیچ توافقی هم نرسند.
با استناد به تحرکات فعلی ترامپ می توان اینطور نتیجه گرفت که وی برای یک حادثه غافلگیر کننده آماده می شود، که بدون شک جنگ نیست.
گروه جنگ که ترامپ را احاطه کرده اند، چه در داخل دولت او، کاخ سفید، و چه در بین سران دولتهای خلیج فارس، در ورطه ای گرفتار خواهند شد و حتی بعید نمی دانم که مستشار امنیت ملی ترامپ، جان بولتون پیش از پایان یافتن سال جاری و یا زودتر برکنار شود.
در صورتی که دو طرف آمریکا و ایران به سمت مذاکره بروند، گروه جنگ در کاخ سفید از مأموریت خود مبنی بر سوق دادن آمریکا به سمت جنگ، به طرف تلاش برای شکست دادن مذاکره و بازگشت تنش ها گرایش پیدا می کنند.
زمان به نفع این گروه پیش نمی رود؛ چرا که ورود به مذاکرات تنها دو احتمال دارد، یا توافق به ضرر گروه خواهان جنگ پیش می رود و تمام تلاش و هزینه آنها بیهوده می شود، و یا اینکه همه چیز به نقطه صفر باز می گردد و این مساله به پروسه ای طولانی نیاز دارد، که ممکن است از عمر ریاست جمهوری ترامپ فراتر رود؛ بویژه انکه هیچ کس نمی داند نتیجه انتخابات آمریکا چه خواهد شد، رئیس بعدی کاخ سفید کیست و استراتژی های جدید آمریکا چه خواهد بود.
آنچه برای ما اعراب اهمیت دارد، گشوده شدن کانالی برای مذاکره مستقل بین ایران و عربهاست، تا مشکلات منطقه را مورد بررسی قرار دهند. لازم است آرامش بازگشته و تحریکها علیه ایران متوقف شود؛ چرا که این اقدامات تنها باعث کینه توزی و دشمنی ها در منطقه می شود. اعراب باید زمام امور را از دست آمریکا بگیرند و پیش از هر چیز، جنگ یمن متوقف شود.