مسأله حجاب را به جایی رسانده اند که حل کردن آن سخت شده است. فقط راههای ظریف، برخوردهای ملایم فرهنگی میتواند اثرگذار باشد. چند سال پیش در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردم و به حضرت آقا هم در ملاقات خصوصی بیان کردم که من حجابی را که در مالزی و اندونزی دیدم در ایران ندیده ام. آنها یا با حجاب هستند، یا بیحجاب هستند ولی بدحجاب نیستند.
به گزارش نبأخبر،دکتر مهدی گلشنی یکی از شخصیت های برجسته فرهنگی کشور است. او که سال های بسیاری در شورای عالی انقلاب فرهنگی منشاء اثر بوده، معتقد است که بعد از جنگ فرهنگ مغفول واقع شد. او معتقد است عرق ملی در کشورمان تضعیف شده است و آن را اتفاقی نگران کننده توصیف می کند.
همچنین، یکی از انتقادات جدی او به نظام انتخاب مدیران است که در این باره می گوید، شایسته سالاری در کشور ما معیار انتخاب نیست.
مشروح گفت و گو با دکتر مهدی گلشنی که در دفترش در دانشگاه صنعتی شریف انجام شد، در پی می آید:
در حال حاضر ما در کشور با مسائل حاد اجتماعی روبه رو هستیم. از جمله مشکلاتی که داریم مسأله حجاب است که اخیراً ایجاد شده است. گاهی اوقات برخی از معضلات اجتماعی که در کشور درباره آن صحبت میشود، با توجه به اینکه اینها اتفاقاتی نیست که یک شبه رخ داده باشد و ریشههایی دارد، به نظر شما چه شد که به اینجا رسیدیم و چه ریشههایی باعث این وضعیت شده است؟
بعد از انقلاب که جنگ شروع شد به کلی از فرهنگ غفلت شد. سیاست مطرح بود، اقتصاد مطرح بود ولی فرهنگ مطرح نبود. حتی در انتخابات اخیر، آخرین انتخابات ریاست جمهوری، تمام کاندیداها مسائلی که بحث میکردند مسائل سیاسی و اقتصادی بود. در صورتی که هم منشاء مسائل سیاسی و هم منشا مسائل اقتصادی ما فرهنگ می باشد که متاسفانه از آن غفلت شده است.
در حال حاضر دانشآموزان مان با فرهنگ ملی-دینی ما بیگانه هستند. حتی مردم نیز با فرهنگ مان بیگانه هستند. به هویت ملی اهمیتی داده نمیشود. حواسها به غرب است. حضرت امام در سخنرانیهای خود تاکید بر این داشتند که ما میتوانیم و ما دست کمی از غربی ها نداریم.
من مثالی از ژاپنیها بزنم، در نیمه دوم قرن نوزدهم یک ژاپنی برای دکترای فیزیک از ژاپن به اروپا رفت. او از اروپا به استاد خود نوشت که این اروپاییها ی مطنطن چیزی ندارند که ما نداشته باشیم. ما هم در عرض 20 سال میتوانیم به اینها برسیم، و واقعاً در عرض 20 سال به غرب رسیدند. در نیمۀ اول قرن بیستم یک دانشمند ژاپنی با دو دانشمند آمریکایی در جایزۀ نوبل فیزیک شریک شد چینیها هم بیدار شدند. من چیزهایی در پکن دیدم که میزان علاقه آنها به کشورشان را نشان میداد. از رئیس فرهنگستان علوم پزشکی چین در کنفرانسی که ما شرکت کرده بودیم دعوت کردند تا سخنرانی کند. او را از بیمارستان با ویلچر آورده بودند . او گفت 90 درصد از افراد ما که به غرب میروند تحصیل کنند بر میگردند.
بنده 25 سال در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم و در این مدت تذاکراتی در موضوعات فرهنگی دادم، ولی به آنها توجهی نشد. هر چه بیان کردیم که معیار مقاله داشتن ، در فلان نوع مجلات، تحمیلی عوامل امریکا و اسرائیل است فایدهای نداشت. ما بیشترین ضرر را در علم از اینجا میخوریم.
باید تغییر اساسی از دبستان تا دانشگاه انجام شود
اشاره به بحث نظام آموزشی اشاره کردید. یعنی نظام آموزشی ما نیاز به تغییر بنیادی دارد تا بتواند مفید باشد؟
بله. آن باید تغییر اساسی از دبستان تا دانشگاه داشته باشد. من بارها در شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد کردم. از جمله در آخرین جلسه شورا که عضو بودم و مصادف شد با اولین جلسهای که آقای رئیسی رئیسجمهور شده بودند، پیشنهاد کردم که یک رصدی از دبستانها، دبیرستانها و دانشگاهها و جامعه داشته باشید تا بفهمید چه میگذرد. وچه چیزهائی حاکم است.
خبرنگار CNN گفت «تهران آمریکاییترین شهری است که من تا حالا در عمرم دیده ام»
در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی به آقای روحانی گفتم یک فرهنگ آشوبناک بر این کشور حاکم است که نه اسلامی، نه شرقی و نه غربی است. ایشان میخندید. گفتم غربی نیست چون غربیها در جهاتی موفق بودند، یک جهات منفی دارند ولی جهاتی مثبتی هم داشته اند. فرهنگ فعلی ما شرقی هم نیست به دلیل اینکه چین و ژاپن خود را به غرب رساندند. اسلامی هم نیست چون خبرنگار آمریکایی CNN، که به ایران آمده بود، گفت، «تهران امریکاییترین شهری است که من تا حالا در عمرم دیده ام». بنابراین، ما از فرهنگ غفلت کردیم.
بخواهیم مصداقی بیان کنیم، چه کار میتوانستیم انجام دهیم و انجام ندادیم؟
شما در دوره های دبستان و دبیرستان با فرهنگ آشنا میشدید و میفهمیدید سعدی، حافظ و ابن سینایی بوده اند. یک چیزهایی را می فهمیدید و این علاقه ایجاد میکرد. باید تعلیم و تربیت درست شود. در آمریکا وقتی دانشجو میخواهد لیسانس بگیرد حتماً باید با تاریخ آمریکا آشنا باشد. ماغنیترین فرهنگ را داشتیم که متأسفانه به کلی آن را رها کردیم. در فرهنگ دینی ما آمده است که باید مستقل و بینیاز باشیم. این حرفها الان اصلاً مطرح نیست.
با توجه به صحبت هایی که اشاره کردید این ذهنیت در جامعه ما بخصوص در جریان روشنفکری شکل گرفته که پارادایم غالب در جهان امروز تفکر غرب است یا تفکری که از امریکا نشات میگیرد. آن چیزی که برای شما در چین جالب بود چه بود؟
من دو مثال بیان میکنم. ابتدا یک نکته را بیان میکنم که بیم دارم فراموش کنم. غربی که ما انتقاد میکنیم در 20-10 سال اخیر تحولات مثبت مهمی را در بر داشته است. اما به علت نفوذ عوامل غرب در جاهای حساس کشور ما آن نکات مثبت به ما نرسیده است. مثلاً الان به علوم انسانی خیلی به غرب توجه میشود. 55 سال پیش که من آمریکا بودم اصلاً این امر مطرح نبود. الان در دانشگاه MIT ، که مهمترین دانشگاه مهندسی آمریکاست، کسی که میخواهد مدرک مهندسی بگیرد باید اقلاً 7-6 درس علوم انسانی را بگیرد. این مطلب قبلاً در کار نبود.
چرا به این نتیجه رسیدند که این کار را کنند؟ یعنی علوم انسانی را تقویت کنند؟
برای اینکه در امریکا اساتید مهندسی دانشگاه MIT امریکا یک مقاله در روزنامه نیویورک تایمز نوشتند که فارغالتحصیلان ما در جامعه آمریکا موفق نیستند. رئیس دانشگاه که خیلی دانا بود یک جلسه بین اساتید مهندسی و اساتید علوم انسانی برگزار کرد. آنها به این نتیجه رسیدند که دانشجوی مهندسی حتماً باید با علوم انسانی آشنا باشند تا با خصوصیات جامعه انسانی آشنا شوند. آنها جامعهشناسی را تقویت کردند و فهمیدند آشنایی با فلسفه لازم است تا دیدگاه تنگنظرانه نداشته باشند. بزرگترین دانشمند غربی در فیزیک گفت ما دنیا را فقط با عینک تخصص خود نبینیم. دنیا وسیعتر از آن است.
بنابراین، فهمیدند دانشجو باید معلومات وسیعتر داشته باشد. فلسفه بخواند. جامعهشناسی بخواند و اینها برای آنها تجربه شد. از چیزهایی که من در چین دیدم، دو واقعه را بیان میکنم. در کنفرانس چین که با اقای دکتر صدرنژاد، معاون وزیر علوم وقت و استاد این دانشگاه، حضور داشتیم به چینیها گفتیم، میخواهیم دو سه روز اضافه با خرج خود مان بمانیم. گفتند اشکالی ندارد.
به یک هتل رفتیم. چینیها به من گفتند کجا را میخواهید ببینید؟ اگر جایی اضافه را میخواهید در خدمت شما هستیم. من گفتم انستیتوی فیزیک را و آقای دکتر صدرنژاد هم جایی برای متالوژی را گفتند. اینها معین کردند و آژانس دنبال ما فرستادند و من را به انستیتوی فیزیک بردند و به دیدار معاون آن انستیتو رفتم. معاون انستیتو من را به آزمایشگاهها برد و نشان داد. خیلی لذت بردم. دانشجویی با میکروسکوپ الکترونیک کار میکرد. گفتم شما در روز چند ساعت اینجا کار می کنید؟ گفت، من از 8 صبح تا 12 شب اینجا هستم. گفتم این میکروسکوپ الکترونیک گران است؛ آن را از کجا تهیه کردید؟ گفت، فرانسویها به ما هدیه دادند. اما فرانسوی ها هیچ چیزی را به ما ایرانی ها هدیه نداده اند و همواره پول آن را داده ایم.
وقتی من با معاون انیستیتو بحث میکردم به او گفتند یک گروهی از آمریکا آمده اند. گفت آنها را ببرید من خواهم آمد، ولی از جای خود تکان نخورد. در صورتی که در ایران چه قضیهای اتفاق افتاده بود؟ اول انقلاب با حکمی که شهید باهنر داده بودند برای اینکه سفری را در به کشورهای اروپایی برویم تا ببینیم انقلاب چه تاثیری در آنها داشته است.
به یونان رفتیم. سفیر آنجا با من آشنا و دوست بود. یک خبرنگار یونانی که نزد من آمد گفت :من همواره به نفع انقلاب شما مقاله مینویسم و حتی مقاله در مجلات اسپانیایی هم مینویسم. ولی به تهران آمدم تا فلان شخصیت تراز اول را ببینیم به ملاقات او رفتم و صبح زود رفتم، ولی خبرنگار آمریکایی که سرزده آمد او را اول فرستادند و من را بعد فرستادند. من به نفع انقلاب شما مینویسم و آنها دشمن شما هستند و الان به عراق در جنگ مقابل شما کمک میکنند. فرق در این بود که آن چینی از سر جای خود برای امریکایی ها بلند نشد و گفت آنها را ببرید و من خواهم آمد، ولی اینجا یک شخصیت تراز اول ما، پائین تر از امام خمینی(ره)، چنین کاری را با آن خبرنگار یونانی کرد که اول خبرنگار آمریکایی وارد شود و بعد او وارد شود.
وقتی هم که میخواستم از بازدید انستیتو بیرون بیایم ،معاون انستیتو به من گفت این دفتر را امضا کنید و یک جمله یادگاری بنویسید. یک جمله یادگاری نوشتم و امضا کردم. بعد صفحات قبل را ورق زدم و دیدم افرادی در این دفتر امضا کرده اند که برندگان جایزه نوبل فیزیک هستند و جالبتر اینکه این افراد چینی هستند و عمدۀ عمر خود را در امریکا صرف کرده اند. گفتم امضای اینها برای چیست؟ گفت اینها سالی دو سه ماه برای کمک پژوهشی میآیند. یعنی اینها برای ارتقاء علم به کشور خود سفر می کنند تا بتوانند افراد مفیدی برای کشور خود باشند. چند دانشمند ایرانی مقیم امریکا سالانه یکی دو ماه کمک پژوهشی به دانشگاههای ما میکنند؟ من فقط یک مورد را میشناسم که با اظهار علاقه می آمد.
متأسفانه عرق ملی ما تضعیف شده است
از صحبتهای شما فهمیدم که عرق ملی نداریم.
متاسفانه عرق ملی ما تضعیف شده است. همه این را بیان میکنند.
این را در بحث نظام آموزشی میبینید؟
بله، چون جای مهمی که این را یاد میگیرند آنجاست. در همین نظام آموزشی فعلی من برخی شاگردان واقعاً استثنائی از نظر دینی و اخلاقی و عرق ملی داشته ام. اینها بخاطر خانواده شان بوده است، که وقت صرف تربیت آنها میکردند. مدرسه اینطور نیست. اینکه اینقدر علاقه مند به اسلام، انقلاب و ایران بوده اند، به خاطر مدرسه و دانشگاه نبوده است، بلکه بخاطر خانواده شان بوده است.
من یکی از اینها را که آمده بود از رساله فوق لیساسش دفاع کند و پدر و مادر ش از اصفهان آمده بودند، در گوشهای پدر ومادرش را پیدا کردم و گفتم شما باید افتخار کنید که در این زمانه چنین اولادی پرورش داده اید. من یک تخلف اخلاقی از این فرد ندیده ام. من تعدادی از این دانشجویان را داشته ام که هم عرق ملی و هم دینی و هم سواد خیلی خوب داشته اند و اینها به خاطر خانواده بوده است.
خانواده ها غفلت کرده اند
تربیت کودکان را فقط بر عهده مدارس و دانشگاهها گذاشته اند
رؤسای دانشگاههای بعد از انقلاب به پای رؤسای پیش از انقلاب نمیرسند
آیا این جریان غالب نیست.
خیر. خانواده ها غفلت کرده اند و تربیت کودکان را فقط بر عهده مدارس و دانشگاهها گذاشته اند و متاسفانه از این موضوع به کلی غفلت شد. نظام هم آن را فراموش کرده است. من بارها در شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کردم که ببینید در مدارس و در دانشگاهها چه خبر است. من اخیراً عدهای را مامور کردم که بیایند و کتابهای دبستان ها و دبیرستانها را بررسی کنند. آنها خیلی مشکل دارند.
ریشه همه اینها به یک چیز برمیگردد: در انتصابها و انتخابها و ماموریتها سراغ افراد شایسته نرفته اند
در حال حاضر مشکل کتب درسی چطور حل خواهد شد؟
ریشه همه اینها به یک چیز برمیگردد ، اینکه در انتصابها و انتخابها و ماموریتها سراغ افراد شایسته نرفته اند. در انتخاب وزیر سراغ اهل آن نرفتند، در انتخاب رئیس دانشگاه سراغ اهل آن نرفتند. متاسفانه باید قبول کنیم که رؤسای دانشگاههای بعد از انقلاب به پای رؤسای پیش از انقلاب نمیرسند.
شاه در انتخاب رؤسای دانشگاه ها فقط دلواپس یک چیز بود؛ این که دانشگاهها شلوغ نشود و لذا حراست محکمی داشت
یک سؤال ایجاد میشود؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی را داریم، اساساً شورا درست شد که شاخصهای انتخاب اساتید دانشگاه یا حتی بحث نظام آموزشی را ارتقا دهد. چرا الان خروجی آنها آن چیزی که میخواهیم در نیامده است؟
علتش این است که افراد و اعضای شورا همواره افراد شاخص بوده اند، روحانی مهم یا دانشگاهی مهم و غیره، اما غالب آنها اشراف به وضع دانشگاهها نداشته اند. این موضوع هم راه علاج داشت. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید دبیرخانه اش رصدی از وضع دانشگاهها و مدارس میکرد ،که نکردند. من بارها این را مطرح کردم. حتی در آخرین جلسۀ شورا که من هنوز عضو شورا بودم و آقای رئیسی برای اولین بار به عنوان رئیس جمهور در آن شرکت کردند، گفتم مدارس و دانشگاه را رصد کنید و ببینند چه خبر است؟ شاه در انتخاب رؤسای دانشگاه ها فقط ی دلواپس یک چیز بود؛ این که دانشگاهها شلوغ نشود و لذا حراست محکمی داشت.
یکبار هم که درسال 1350 در دانشگاه ما شلوغ شد سرکوب کردند و دو هفته هم دانشگاه تعطیل بود. من سال 49 از امریکا برگشتم. یعنی 8-7 سال قبل از انقلاب اینجا بودم. شاه کاری به کارهای آکادمیک نداشت ولی رؤسایی که انتخاب کرد افراد شاخص بودند. مثلاً یک مدتی جناب دکتر نصر رئیس دانشگاه بودند.
سید حسین نصر؟
بله. درست است که فرح شغلی به ایشان داد و بخاطر همین نوع سمت ها بدنام شدند ولی در همان شغل ایشان بالاترین خدمتها را به اسلام کردند. ایشان وقتی رئیس انجمن حکمت و فلسفه شدند کتابهای ملاصدرا و شیخ اشراق را احیاء کردند. زمانی که ایشان به عنوان قائم کقام شاه مسئول ادارۀ این دانشگاه شدند، من به عنوان رئیس منتخب دانشکدۀ فیریک شاهد کارهکارهایشان بودم. در کارهای آکادمیک یک تخلف نبود. یکبار به من زنگ زدند که فلان خانم از امریکا دکترای فیزیک خود را گرفته، او را استخدام کنید. گفتم آقای دکتر پرونده ایشان را بفرستید. پرونده در یک کمیتۀ سه نفره که رئیس دانشکده، نماینده رئیس دانشگاه، ونماینده دانشکده عضو آن بودند رسیدگی شد. به ایشان زنگ زدم و گفتم این کاندیدا زیر متوسط است. فرمودند، بنویسید زیر متوسط است و تمام شد.
ایشان بهترین معاون آموزشی را انتخاب کرده بودند، بهترین و امینترین معاون مالی را انتخاب کرده بودند و معاون پژوهشی بسیار خوبی انتخاب کرده بودند. معاون آموزشی ایشان مرحوم دکرچمران برادر شهید چمران بود که دعای کمیل او شب های جمعه ترک نمیشد.
مهدی چمران ؟
خیر. دکتر عباس چمران که برادر بزرگ شهید چمران بودند، و بعد از انقلاب مرحوم شدند. ایشان در میدان آزادی پشت ماشین بودند که فوت کردند. ایشان رئیس دانشکده برق بود و آقای دکتر نصر ایشان را معاون آموزشی دانشگاه کردند. من یک تخلف از این آدم ندیدم. من در دفتر آقای دکتر نصر بودم. فلان ارتشبد زنگ زد و سفارش پسر خود را کرد. آقای دکتر نصر مورد ایشان را به دکتر چمران سپردند و ایشان آن را به کمیته آموزشی برد و رد شد.
به شورای عالی انقلاب برگردیم. آیا نظامنامهای برای انتخاب اساتید و رؤسای دانشگاهها وجود ندارد که شاخصها را تعیین کند؟
وجود داشت ولی آقای روحانی زمانی که رئیس جمهور شد این اختیار را از کل شورا گرفت و به یک کمیته کوچک داد و از آن وقت اوضاع خرابتر شد.
روحانی شأن چندانی برای شورای عالی انقلاب فرهنگی قائل نبود
چرا این کار را کرد؟
چون میخواست این کار سریع تر انجام شود و شورا به کارهای عمده تر برسد. اما در واقع ایشان شأن چندانی برای شورای عالی انقلاب فرهنگی قائل نبود. اگر به یاد داشته باشید یک دورهای جلسات شورا تشکیل نشد و همه اعتراض کردند.
در شورای عالی انقلاب فرهنگی هیچگاه دنبال این نرفتند که ببینند لایحه اجرا شده است یا نه
بررسی نکردند که آیا زمینه برای اجرای آن در جامعه فراهم است یا خیر
در حال حاضر در اکثر کارهایی که در ایران انجام میشود شورایی وجود دارد، مثل شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، و حتی حمل و نقل عمومی هم شورا دارد. انتقادی که برخی مواقع مطرح میشود این است که این شوراها عموماً بخاطر اینکه تعداد زیادی را در نظام تصمیمگیری دخالت میدهند روند اجرایی را دچار مشکل میکنند. برخی ایرادات شورای عالی انقلاب فرهنگی را بیان کردید، این ایراد هم در بحث شورا مطرح است که سیستم در نظام تصمیمگیری دچار کندی شده و خیلی نمیتواند با سرعت تصمیم بگیرد؟
یک مشکل خیلی بزرگ این است که در شورای عالی انقلاب فرهنگی لوایح خیلی خوبی را تصویب کردند ولی هیچگاه دنبال این نرفتند که ببینند این لایحه اجرا شده است یا نه. این را هم بررسی نکردند که آیا زمینه برای اجرای آن در جامعه فراهم است یا خیر. طرح «حیات طیبه» چند جلسه در شورای عالی انقلاب فرهنگی وقت گرفت تا تصویب شود، اما در محیطی که فرهنگ آن از بین رفته چطور میخواهید این را پیاده کنید؟ باید زمینه اماده شود. بعلاوه اکثر کمیتهها از رفقا تشکیل می شد. بعضی کمیتهها هم قوی نبودند. اکثر کمیتهها دوستانه بود و دنبال افراد ذی صلاح شایسته نبودند.
این موضوع در بحث نظام تصمیمگیری تاثیر گذاشت.
بله. من یک زمانی رئیس پژوهشگاه علوم انسانی بودم و در دانشگاه صنعتی شریف هم استاد بودم. کنفرانسی دربارۀ توسعۀ دانش و فناوری برگزلر کردیم که ببینیم علم را چطورمی توانیم در ایران توسعه دهیم. من بهترینها را برای اعضای هیئت علمی کنفرانس انتخاب کردم. مقاله هم که میآمد اسم اشخاص را از روی مقاله برمیداشتیم و شماره و کد میدادیم و برای داوری میفرستادیم که از روی رفاقت اظهارنظر نشود. من با این کار در هر کنفرانسی برگزار کردم به نتیجه خیلی مثبت رسیدم.
سال 2000 کنگرهای در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار کردم که نفر اول در مقالات فارسی برای سال امام علی (ع) یک سنی اهل تهران بود. در مقالات عربی هم نفر اول یک نفر از مصر بود. داوران یک مقاله اصلاً نمیدانستند که آن مال کیست. اسم را از روی مقاله برمیداشتیم و شماره میدادیم. بهترینها را شناخته بودند. در کنفرانس توسعۀ دانش و فناوری یکی از بهترین مقالات مربوط به یک خانم در دانشگاه پیام نور بود که به خرج خود، نه به خرج دانشگاه، یک پژوهش مفصلی انجام داده بود که چرا ایرانیها برای ادامۀ تحصیل به خارج میروند. فکر آنها چیست که به خارج از ایران میروند. این به عنوان مقاله برتر انتخاب شد. در کشور ما در دهه های اخیر به دنبال شایستهسالاری نبوده اند.
یک پژوهشگر داشتیم که خیلی آدم زبده ای بود و من او رابه پژوهشگاه مواد و انرژی معرفی کردم و استخدام شد، ولی در زمانی که آقای دکتر زاهدی وزیرعلوم بود اصرار داشت او را کنار بگذارند. هر چه گفتم و کارهای زبده او را ذکر کردم، فایده نداشت. او به آمریکا رفت و بلافاصله آمریکاییها سمت مهمی در نانوتکنولوژی به ایشان واگذار کردند. من هنگام انتخابات ریاست جمهوری اخیر به آقای رئیسی نوشتم که در انتخاب وزیر علوم، وزیر آموزش و پرورش، وزیر بهداشت و وزارت ارشاد، یعنی وزرایی که با فرهنگ سر وکار دارند، دقت کنند وافراد مناسب را انتخاب کنند، و حتی برای هر یک از اینها لیستی از افراد برای ایشان فرستادم. ایشان اصلاً توجهی به آن نکرد. ببینید تا الان چند وزیر آموزش و پرورش عوض شده است؟
باید سراغ نخبگان در جامعه بروند که کنار گذاشته شده اند
رئیسی کلاً اقتصاددانهای درجه اول را رها کرده است
غرب دقت دارد که عوامل خود را در جاهای خیلی حساس جا بدهد
انتحاب علیرضا اکبری این امر را ثابت کرد
در حال حاضر یکسری تصمیمات در حوزههای فرهنگی گرفته میشود که شورای عالی انقلاب فرهنگی در این تصمیم همانند لایحه حجاب مداخله داده شد؟
بله. نظر شورا را میگیرند. ولی گفته اند: ادخل البیوت من ابوابها، باید سراغ نخبگان در جامعه بروند که کنار گذاشته شده اند. یک بار مقام معظم رهبری در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی داشتند. یک عده از اساتید سؤالاتی کردند که فرصت نشد آقا به همۀ آنها.جواب بدهند. از دفتر رهبری به من زنگ زدند که شما به همراه با آقای دکتر مخبر به دانشگاه شهید بهشتی بروید و ببینید آن اساتیدی که فرصت نشد سؤال کنند چه سؤالاتی داشتند؟!
ما دو روز به آنجا رفتیم و 9 ساعت وقت صرف کردیم. بسیاری از اساتید آن دانشگاه آمده بودند، از جمله سؤالکنندگان از مقام معظم رهبری. یکی از شکایتهای مکرر این بود که چرا مجلس برای موضوعات حقوقی که تصویب میکند، از حقوقدانان برجستۀ دانشگاهی بهره نمی برد؟! چرا وقتی میخواهند برای یک کار اقتصاد تصویبی داشته باشند از اقتصاددانهای کشور مشورت نمیگیرند؟! مثل الان که آقای رئیسی کلاً اقتصاددانهای درجه اول را رها کرده است. الان بعضی از اقتصاددانهای درجه اول ما اعتراض و شکایت دارند، ولی توجهی به صحبت های آنها نمی شود. غرب دقت دارد که عوامل خود را در جاهای خیلی حساس جا بدهد. انتحاب علیرضا اکبری این امر را ثابت کرد.
بحث شایستهسالاری که بیان میکنید بحث جدیدی نیست و مدتهاست درباره این صحبت میکنند.
ولی عمل نمیکنند.
مانع این امر چیست که عمل نمیکنند؟
عدم استفاده از نخبگان و افراد صاحب نظر در مشورت ها.
استاد گاهی مقاله دانشجو را بدون مطالعه به او بر می گرداند
میگوید اسم من را اول بگذار، اگر چه هیچ سهمی در نگارش مقاله نداشته! این یک واقعیت است
به بحث عرق ملی برگردیم که اشاره کردید. گفتید نظام آموزشی نقطه ضعف دارد. به نظر من، همه اینها به گردن نظام آموزشی نیست. یعنی ما حتماً در بخشهای دیگر مشکل داشتیم که الان عرق ملی ما تضعیف شده است.
خیر. البته من نظر شخصی خود را بیان میکنم. به نظر من اکتفا به آموزش و عدم توجه به پرورش مهمترین نقش را داشته است. اخیراً خانمی که دکترای خود را در دانشگاه علامه طباطبائی میگذرانند، میگفتند اساتید حوصله ندارند جواب دانشجویان ردۀ دکترا را بدهند. استاد به کسی که با او رساله مینویسد درست جواب نمیدهد. استاد گاهی مقاله دانشجو را بدون مطالعه به او بر می گرداند و میگوید اسم من را اول بگذار، اگر چه او هیچ سهمی هم در نگارش آن مقاله نداشته است! الان اینطور است. متأسفانه صریحاً دیده ام که اساتیدی نقشی در مقاله ای نداشتند، ولی گفته اند باید اسم ایشان اول باشد. این یک واقعیت است.
در این مملکت علوم انسانی شأنی ندارد
این ربطی به کتاب درسی ندارد و این به فرهنگ برمیگردد.
درست است. فرهنگ هم قدری از طریق کتب درسی علوم انسانی منتقل میشود. در این مملکت علوم انسانی شأنی ندارد. معمولاً شاگردان برجسته سراغ علوم انسانی نمیروند. اما در حالی که زمانی که من در امریکا بودم علوم انسانی شأنی نداشت، الان شان بالایی دارد. دانشگاه استنفورد بخش علوم انسانی احداث کرده، دانشگاه MIT بخش علوم انسانی احداث کرده است. دانشگاه MIT لیسانس مشترک علوم انسانی و مهندسی و لیسانس مشترک علوم انسانی و علوم پایه ارائه میکند. اینقدر فرق کرده است.
بحث این را مطرح کردید که غالب اساتید توجهی به موضوع تز دکترا ندارند و یا انتظار خاصی دارند.
این به خاطر اخلاق است. در غالب دانشگاههای فعلی ما اخلاقی وجود ندارد. بنده قبل از اینکه به امریکا بروم سه سال دانشجو در دانشگاه تهران بودم. یک مورد بیتربیتی از اساتید ندیدم. حتی برخی از اساتید همانند مرحوم دکتر جناب(ره) دغدغه داشتند که این دانشجو که فارغالتحصیل میشود کاری در جامعه خواهد داشت یا خیر. ایشان سال آخر دانشکده ما را به تعداد زیادی از کارخانجات بردند، و حتی به شرکت نفت آبادان در آن زمان بردند تا ببینیم. مرحوم دکتر جناب شنیدند من به امریکا میروم و برای من پذیرش از دانشگاه کلمبیا گرفته شده است. من شاگرد اول بودم و قانونی تصویب شده بودکه شاگرد اولها را برای ادامۀ تحصیل به خارج بفرستند و انجمن امریکایی خاورمیانه برای من پذیرش از دانشگاه کلمبیا گرفته بود. اما مرحوم دکتر جناب(ره) که شنیده بودند من به دانشگاه کلمبیا میروم. گفتند به دانشگاه کلمبیا نروید، بلکه به دانشگاه برکلی بروید چون به فلان دلایل برتر است.
دغدغه آینده شما را داشتند.
بله. ایشان اسامی تمام دانشجویان را از حفظ بودند. من بعد از انقلاب پیشنهاد کردم که ایشان چهره ماندگار شوند و خوشبختانه انجام شد.
بحث مادیگرایی یا توجه به مادیات که در اساتید دانشگاه رواج یافته یکی از دردهای جامعه است. اکثر جوانان این دغدغه را دارند که به پول هنگفتی برسند که بتوانند زندگی خوبی فراهم کنند ، و به اینکه ملاحظۀ بقیه جوانب ، اعم از دانش و کتابخوانی و غیره ،را داشته باشند توجه ندارند.
وقتی که من از آمریکا برگشتم تمام آموزش و پرورشیها و دانشگاهیها با حقوقی که میگرفتند میتوانستند زندگی خود را اداره کنند. دردانشگاه آریای مهر(صنعتی شریف فعلی) رئیس خود شاه بود و قائم مقام شاه رئیس ظاهری بود. در این دانشگاه استاد سه برابر نظیرش دردانشگاه تهران حقوق می گرفت.
در سال 1349استادیار دانشگاه تهران هزار و ششصد تومان در ماه حقوق میگرفت و من دردانشگاه آریا مهر پنج هزار و دویست تومان حقوق داشتم. از این مبلغ هزار تومان را برای مالیات بر می داشتند، هزار تومان هم قسط ماهانه یخچال و لباسشویی و… میدادم و با بقیه حقوق بدون دردسر زندگی میکردم. دانشگاهیان الان تأمین نیستند. باید چند شغل داشته باشند و این همه چیز را خراب کرده است.
در دوره آقای خاتمی به حقوق دانشگاهیان رسیدگی کردند
یک زمانی در دوره آقای خاتمی رسیدگی کردند و کشورهای همسایه را دیدند و گفتند حقوق ها را دو برابر کنیم. من در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتم عوض دو برابر، سه برابر کنید و پول هائی را که تحت عناوین دیگر (نظیر حق الجلسه) می دهید قطع کنید. اگر کسی رساله مینوشت بابت رساله به استاد پول میدادند. اگر کسی در جلسات شرکت میکرد به او پول میدادند، گفتم همه اینها را قطع کنید ولی سه برابر حقوق داشته باشند. البته دو برابر کردند و مدتی مشکلات را کم کرد. ولی راه آن واضح است. دبیر دبیرستان هم میتوانست با حقوقی که میگیرد خانهای بسازد و کارهای خود را پیش ببرد. حالا نمیتواند و این واضح است.
الان در جایگاهی که هستید که یکی از دانشکدههای مهم مملکت است. آیا از دستگاههای اجرایی یا دستگاههایی که تصمیمگیر هستند، به شما مراجعه میکنند؟
مطلقاً خیر!
معضلاتی در مملکت وجود دارد و طولانی شده ومردم فکر میکنند دائمی است.
به دلیل اینکه سراغ اهل آن نمیروند.
به شما مراجعه نشده که مشورتی دهید.
مطلقاً مراجعهای نشده است. از طرف وزارت علوم مراجعهای نبوده و اگر بوده از دانشگاهیان بوده است. من در سه چهار سال اخیر در 40-30 دانشگاه سخنرانی داشتم. این از دانشگاهیان بوده نه از دولتیان.
آیا چنین موضوعی طبیعی است؟ این در نظام حکمرانی نقص نیست که دستگاه تصمیمگیر مراجعه به نخبگان و مراکز پژوهشی ندارد؟
بله، نقص است. در جاهای دیگر اینطور نیست. در آمریکا سالی که من برای فرصت مطالعاتی رفته بودم که سال 1976 میلادی (1355 شمسی) بود، یکی از ماهوارههایی که آمریکاییها به فضا فرستاده بودند سقوط کرد. بلافاصله رئیس جمهور مسأله را به یکی از فیزیکدانان برجسته واگذار کرد و گفت کمیته تشکیل دهید و رسیدگی کنید. او کمیته را تشکیل داد و رسیدگی شد و اعلام کردند که علت سقوط و نقص ماهواره چه بوده است.
در ایران هیچ مراجعهای به مراکز علمی نمیشود.
به جاهای ذیصلاح خیلی کم.
در حل حاضر با دریایی از مشکلات مواجه هستیم. اگر از شما بپرسند از کجا شروع کنیم مشکلات را حل کنیم، چه خواهید گفت؟
در درجۀ اول، مجلس در انتخاب وزرا دقت داشته باشد. واقعاً با مشورت با آدمهای غیر ذینفع کار را جلو ببرند. وزرا هم در انتصاب مقامات مهم مراعات شایسته سالاری را کنند.
در نتیجه عدم مشورت با افراد ذیصلاح نتیجۀ مطلوب خاصل نمی شود.
بله. باید سراغ اهل آن رفت و در امریکا این کار را میکنند. واقعاً این کار را میکنند و رفاقت بازی ممطرح نیست.
به یکی از بحثهایی که مطرح کردم برگردم. در مملکت ما به نظر می رسد پارادایم غالب تفکر رو به غرب است.
درست است.
فرهنگ غربی غلبه پیدا میکند. این را باید چه کار کرد؟
به نظر من باید تحولات مثبتی که در غرب در جهت توجه به دین و فلسفه و توجه به علوم انسانی و کلنگری و کوتهبین نبودن رخ داده از طریق کتابها و مقالات و رسالهها و مصاحبهها و سخنرانیها به محیط ما منعکس شود و سعی شود فرهنگ اسلامی به طریق صحیح از طریق مدارس و دانشگاه ها ترویج شود
یعنی نکات مثبت غرب منظور شماست؟
بله. چون در مجیط ما نظرها غالباً به غرب است. مثلاً در مورد حاکمیت پوزیتیویسم بر محیط های علمی مان، ببینند یک فیزیکدان تراز اول غربی، که قبلاً پوزتیویست بود، حالا میگوید پوزیتیویسم درست نیست و پیشرفت علم را عقب می اندازد. اینها اگر منتشر شود -که نفوذ غرب اجازه نداده اینها منتشر شود- مسیر درست میشود. کتاب هاوکینگ که رسماً میگوید جهان خودزاست و خدا ندارد، ترجمه شده است و 8 بار چاپ شده است. اما کتاب هائی که توسط دانشمندان و فلاسفۀ تراز اول غربی نوشته شده و سخنان هاوکینگ را مستدلاً رد کرده اند، ترجمه نشده است.
درست می گویند که جامعه ما به سمت بیدینی یا به سمت زوال تفکر دینی میرود
{در غرب} در دهه های اخیر بعضی از بزرگان علم و فلسفه به دین برگشته اند
نکتهای درباره فرهنگ الان مطرح میشود که جامعه ما به سمت بیدینی یا به سمت زوال تفکر دینی میرود.
درست میگویند و این مایه تاسف است، مخصوصاً که در دهه های اخیر بعضی از بزرگان علم و فلسفه به دین برگشته اند. وقتی من در آمریکا بودم یک فیلسوف مشهور خداباور نبود. الان انجمن فلاسفه خدا باور چند هزار عضو دارد. الان فیلسوف خدا باور تراز اول انگلیس در کتابی نوشته است که روح غیرمادی است. این سخنان قبلاً نبود، ولی حالا خیلی تغییر کرده است.
نیکولاس ماکسول یک فیلسوف برجستۀ علم در انگلیس کتاب «از دانش به حکمت» را نوشته است و میگوید، حکمت را فراموش کرده ایم. او میگوید چرا امریکا 50 درصد از بودجه توسعه و تحقیق خود را صرف کارهای نظامی میکند؟ امریکا که نیازی به تقویت نظامی ندارد. آمریکا اسلحه میسازد و کشورهای دیگر را به جان همدیگر میاندازد. چرا انگلیس 30 درصد از بودجۀ توسعه و تحقیق خود را صرف کارهای نظامی میکند؟ چرا دانشمندان نسبت به این رویههای خلاف دولتها ساکت هستند؟ او این را صریحاً بیان میکند.
ماکسول یک گروه تشکیل داده که روی احیاء حکمت کار میکنند و معتقدند که برنامه دانشگاهها باید تغییر کند. باید از این استفاده شود که درغرب بهترین کتابهای دین باورانه منتشر شده اند. در دانشگاه کمبریج انگلیس انستیتوی علم و دین فارادی براه افتاده است که بسیار فعال بوده است. در دانشگاه آکسفورد مؤسسه رمزی تاسیس شده که در الهیات کار می کند.
در اینجا من انجمن علم و دین را دو سه سال پیش پیشنهاد کردم. در «کیهان» مقاله نوشتم و در «کیهان فرهنگی» هم مقاله نوشتم. برای علما و بعضی مقامات هم فرستادم، ولی هیچ کمکی نکردند. سراغ بنیاد مستضعفان رفتم که محلی را به ما بدهند و حمایت مالی کنند اما انجام ندادند. سراغ مؤسسه اوقاف هم رفتم. اصلاً به نامه من جوابی ندادند.
حجاب را با زور نمی توان تزریق کرد
مسأله حجاب را به جایی رساندند که حل کردن آن سخت شده است
فقط راههای ظریف، برخوردهای ملایم فرهنگی میتواند اثرگذار باشد
به حضرت آقا هم در ملاقات خصوصی بیان کردم که من حجابی را که در مالزی و اندونزی دیدم در ایران ندیده ام
نظر شما درباره لایحه عفاف و حجاب چیست؟ پیشنهاد شما درباره بحث حجاب چیست؟
مسأله حجاب را به جایی رسانده اند که حل کردن آن سخت شده است. فقط راههای ظریف، برخوردهای ملایم فرهنگی میتواند اثرگذار باشد. چند سال پیش در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردم و به حضرت آقا هم در ملاقات خصوصی بیان کردم که من حجابی را که در مالزی و اندونزی دیدم در ایران ندیده ام. آنها یا با حجاب هستند، یا بیحجاب هستند ولی بدحجاب نیستند.
چند سال پیش فرهنگستان علوم ایران مهمان فرهنگستان علوم مالزی بود. یکی از جاهایی که بازدید کردیم یک کارخانه لاستیک سازی بود. در آن کارخانه دریکی از بخشهائی که ما بازدید کردیم، رئیس بخش خانمی با حجاب تمام عیار بود و منشی او بیحجاب بود. من در یک گوشهای آن خانم دکتر را تنها گیر آوردم و گفتم یک سؤال از شما دارم. چرا حجاب دارید؟ به انگلیسی گفت، حجاب بخشی از هویت اسلامی من است. در آن فرهنگی که ایشان با آن بزرگ شده بود امربه معروف و نهی از منکر رسمی وجود نداشت و همه چیز آزاد بود، اما فرهنگی که با آن تربیت شده بود یک فرهنگ اسلامی بود..
مرحوم محمدرضا حکیمی(ره) چند سال پیش یک مقالهای در روزنامه اطلاعات نوشتند که از خاطرات ایشان بود. ایشان بعد از پیروی انقلاب خدمت آقای مطهری رفتند و گفتند، اینکه در اول انقلاب اینطور درباره حجاب سخت گیری میکنند درست نیست و باید فرهنگ این مطلب جا بیفتد؛ اینطور درست نیست. آقای مطهری به ایشان گفتند، درست است.
مرحوم حکیمی به ایشان گفت، نزد امام برویم. به قم رفتند. آن روز امام ملاقات نداشتند. ایشان میگوید، با آقای مطهری به خانه آقای منتظری رفتند و موضوع را با ایشان مطرح کردند. ایشان هم گفتند درست است و باید کار ظریف کرد. آقای مطهری روز بعد نزد امام میروند و به امام بازگو میکنند. امام فرمودند من اول انقلاب که درباره حجاب صحبت کردم گفتم، حجاب حکم شرعی است؛ ولی باید با ملاطفت برخورد شود و فرهنگ آن جا باید جا بیفتد.
من هم 10-15 سال پیش در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتم حجاب چیزی نیست که با زور بتوان تزریق کرد و باید فرهنگ آن را به نحو ظریف جابیندازید.
هرچه تذکر دادیم توجه نکردند که باید با ملاطفت با بدحجابان برخورد کرد
مسألهای که باید درباره حجاب پرسید این است کسانیکه در جامعه ما حجاب را رعایت نمیکنند خشمی دارند که الان حرف نمیشنوند یعنی الان هر چقدر ظریف با آنها حرف بزنیم باز نمیشنوند.
الان تحریک و نفوذ غوامل غرب در کار است، و هرچه راجع به اینها قبلاً تذکر دادیم توجه نکردند باید با ملاطفت با بدحجابان برخورد کرد و روی آنها کار ظریف فرهنگی کرد. باید به انها نشان داد که حتی وقتی ملکه انگلیس در انگلیس یا در دوبی به مسجد مسلمانان رفت با حجاب رفت
ممکن است زمانببرد.
بله. چارهای نیست. ولی باید کار شود. به علاوه اینکه تحریک خارجی به شدت وجود دارد. خانمی در اول انقلاب، در نیویورک استاد ژنتیک بودند و در بیمارستان نیویورک کار میکردند. ایشان که پاکستانی و مسلمان بودند و شدیداً طرفدار امام خمینی(ره) بودند، مقالهای نوشت. محتوای مقاله این بود که وزارت خارجه آمریکا طرحی به بنیاد دیل کارنگی معروف داد که بگویید از چه طریق میتوانیم در جهان سوم و در جهان اسلام نفوذ کنیم. این بنیاد در این خصوص کار کرد و بعد گفت، از طریق دانشگاهها وارد شوید و کار فرهنگی کنید.
همان زمان من از این مقاله پرینت گرفتم و به آقای دکتر ولایتی و خیلیهای دیگر دادم و گفتم این خانم در نیویورک دلسوزی کرده و این را پخش کرده که ما هشیار باشیم. من از این موارد که غربیها این کار را میکنند خیلی سراغ دارم.
در جایی بیان کردید که گروهی درست کردید تا روی کتب درسی کار کنند. الان این گروه چه کارهایی انجام میدهد و تاکنون چه اتفاقی افتاده است؟
الان اشکالات کتب درسی را درمیآورند تا وزارت آموزش و پرورش گروهی از آدمهای ذیربط تشکیل دهد و اینها را لحاظ کند.
یعنی در مرحله مقدماتی هستند.
بله. ولی یک عدهای هم کتابهای ضدّ الحاد و خداباوری و دین باوری را که توسط عالمان و فیلسوفان تراز اول غرب نوشته شده ترجمه میکنند.
دو خاطره از امام خمینی
از امام خاطرهای دارید که بیان کنید و تعریف نکرده باشید؟
بله. دو خاطره دارم. یک خاطره این است که من در سوم خرداد1358 که معاون آموزشی و دانشجوئی این دانشگاه بودم. یک مینیبوس کرایه کردیم و به همراه یک عده از اساتید، ازجمله آقایان حداد عادل، دکتر پورجوادی، دکتر علی اکبر صالحی و…خدمت امام رفتیم. من متنی تهیه کرده بودم که به آقای دکتر پورجوادی دادم تا در حضور امام بخوانند. متن را نزد امام خواندیم و گفتیم اگر میخواهید دانشگاهها اسلامی شود این کار را در مقیاس کوچکی امتحان کنید و عیوب و خوبیها را بفهمید و بعد تعمیم ندهید.
خاطره دوم من این است که وقتی آقای معادیخواه وزیر ارشاد شدند. آن زمان دانشگاهها تعطیل بود. ایشان نامهای به دانشگاه ما نوشتند که من مأمور به خدمت در وزارت ارشاد شوم. آن زمان من به بخش سازمان تبلیغات اسلامی رفتم که زیر نظر آیت الله تسخیری اداره می شد، ولی حجت الاسلام و المسلمین آقای معادیخواه حکمی به من دادند که با دو نفر از همکاران ایشان که یکی از آنها قائم مقام ایشان در وزارت ارشاد بود و از دوستان خیلی قدیمی من بود به کشورهای اروپایی برویم و ببینیم انقلاب ما چه انعکاسی در این کشورها داشته است. قبل از اینکه برویم آقای معادیخواه تصمیم گرفتند همراه من و دو نفر دیگر خدمت امام برویم و منظورمان از آن سفر را بیان کنیم. امام این جمله تاریخی را بیان کردند، «شما این زحمت را میکشید اگر به نتیجه برسید دو ثواب میبرید، اگر به نتیجه نرسید چون زحمت کشیدید یک ثواب میبرید».
از خاطره اول امام چه واکنشی در برابر پیشنهاد شما داشتند؟
چیزی نگفتند.
فقط متن را گرفتند تا مطالعه کنند.
بله.
به وزیر علوم گفتم اخلاق در دانشگاهها از بین رفته؛ خندید و گفت: اخلاق در جامعه هم از بین رفته!
شما مطلبی برای کلام پایانی دارید؟
به نظرم رسانهها باید به این بپردازند که معضلات فرهنگی با کمک صاحبنظران فرهنگی حل شود یعنی به مسائل مدارس و مسائل فرهنگی دانشگاه رسیدگی شود. حتی مسائل جامعه باید رصد شود. دو سه هفته پیش در جلسهای وزیر علوم هم بودند، به ایشان گفتم اخلاق در دانشگاهها از بین رفته، ایشان خندیدند و گفتند: اخلاق در جامعه هم از بین رفته است.
در این مثال یک نکته را بیان کنم که همه میبینند مشکل است ولی هیچ کسی دغدغه حل آن را ندارد و همه به دیگری واگذار میکنند.
باید فرهنگ جامعه اصلاح شود و من متأسفانه اقدام مؤثری در این زمینه ندیده ام. الجزایر خیلی عقبافتاده تر از ایران است. قبل از انقلاب اسلامی ایران در الجزایر انقلاب شده بود و آنها بر فرانسویان پیروز شدند، من به حضرت آیت الله تسخیری(ره) پیشنهاد کردم که من مایلم الجزایر را ببینم و تأثیر انقلاب را در آنجا مشاهده کنم.. ایشان ترتیب قضیه را دادند و من در پایتخت الجزایر یک هتل گرفتم. یک روز سفارت ایران راننده اش را دنبال من فرستاده بود که مرا به سفارت ببرند. من در الجزایر هیچ تخلفی در رانندگی نمی دیدم. اما رانندۀ ایرانی تخلف میکرد. به او گفتم، در این شهر یک تخلف ندیده ام؛ چرا شما تخلف میکنید؟! جواب داد که اگر ما تخلف کنیم، چون ویزای سیاسی داریم مجبور نیستیم جریمه بدهیم.
او با این فرهنگ بار آمده است. یک زمانی آقای دکتر محمد مطهری، فرزند استاد شهید مطهری(ره) که در کانادا درس خوانده و دکترا گرفته بودند، مقالات خوبی در تابناک مینوشتند. مثلاً یک مقاله دربارۀرانندگی بود. من ایشان را برای ناهار دعوت کردم و گفتم با تلویزیون مذاکره کنید که هر یک از مقالات شما را صداوسیما یک برنامه کند. خیلی موثر است. بگویند این کشور و آن کشور چطور است، نظم چیست و چقدر اثر دارد. پیشرفت غرب به خاطر نظم است.
باید با تلویزیون خیلی کار کرد.
صداوسیما کار فرهنگی اساسی نمی کند
برای جمهوری اسلامی بد است که پارتی بازی حاکم باشد
صداوسیما را باید به عنوان یکی از عوامل دید.
بله. باید کار کند ولی کار فرهنگی اساسی نمی کند.
یک رئیس دانشگاه دغدغهای که انتظار میرود نسبت به حوزه زیرمجموعه خود داشته باشد ندارد. مثلاً وقتی می بیند یک دانشجو مشکل دارد خیلی احساس نمیکند باید فکری کند.
چون سطح پایین است. من همه مشکلات را بخاطر پایین بودن سطح فرهنگ رؤسا میبینم. سطح پایین است. اگر آن بالا باشد دغدغه همه چیز را دارد. جناب دکتر نصر در زمان شاه چند کتاب استاد مطهری را آوردند که در دانشگاه تدریس شود. باید دغدغه باشد. معاون آموزشی ایشان کاملاً مراقب تخلفات بود. پسر یک ارتشبد وقتی میخواست قبول شود برادرش جای او امتحان داد و در رشته فیزیک قبول شد. وقتی او تمام درسها را گذرانده بود چون معدلش کمتر از یازده و نیم بود. فارغ التحصیل نمی شد، چون شرط فارغ التحصیلی در آن زمان داشتن معدل بالاتر از یازده و نیم بود.
من به مرحوم دکتر چمران عرض کردم ایشان تمام درسهای اجباری را گذرانده و صبح تا شب در کتابخانه است و درس میخواند. اینکه بماند و تعدادی دروس علوم انسانی بگیرد تا معدلش به یازده و نیم برسد منصفانه نیست؛ سخت گیری نکنید. گفت خیر، باید قانون اجرا شود. حسرت میخورم چرا حالا این گونه عمل نمیکنند. این برای جمهوری اسلامی بد است که پارتی بازی حاکم باشد.
چرا از امریکا برگشتید ؟
برای اینکه من از اول دغدغه دینی قوی داشتم. وقتی با زمینه دینی و فلسفی قوی رفتم، چون در دوره دبیرستان کلاسهای حوزه را میرفتم و تشخیص دادم چه رشتهای را انتخاب کنم فقط در کنکورفیزیک دانشگاه تهران شرکت کردم. با اینکه در یک مسابقه ادبی در ایران اول شدم ولی فیزیک را انتخاب کردم. تمام انتخابهای من دانسته بود، با چون زمینه فرهنگی قوی داشتم. این زمینه بسیار موثربوده است.
یک جوان به شما میگوید اگر آنجا میماندید با همان دغدغه دینداری شما بهتر میتوانستید به نتیجه برسید.
خیلی کارها میتوانستم انجام دهم ولی دغدغه من کشورم بود. اولاً خیلی به پدر و مادرم علاقه داشتم ولی تنها این علاقه ام نبود، دغدغه کشورم را هم قویاً داشتم، والّا چند سال پیش در اوج موفقیت ها دانشگاه مالزی دعوت کرد تا 5 سال میهمان آنها باشم، ولی نرفتم. من خیلی از این برنامههایی را که میخواستم در ایران اجرا کنم و اجازه ندادند اگر میخواستم در مالزی یا اندونزی اجرا کنم صد باره اجرا کرده بودم.
جوانان ایرانی باید کتابهای فرهنگی و اسلامی بخوانند
به جوان ایرانی برای حفظ ایران چه پیامی خواهید داشت؟
باید کتابهای فرهنگی و اسلامی بخوانند. کتابهای مناسب بخوانند. از سطوح پایین شروع کنند و بالا بروند. من نمونهها را میبینم که کاملاً موفق هستند و هیچ چیزی آنها را تکان نمیدهد.
متأسفانه حوزه از مرحله پرت شد
روحانیت وظیفه خود را انجام نداده؛ بیشتر به مشاغل چسبیدند
بیان کردید صداوسیما و رسانهها تاثیرگذار هستند. متاسفانه در این دوره رسانهها مرجعیت خود را از دست داده، روحانیت مرجعیت خود را از دست داده است. ابلاغ پیام و ارسال پیام باید از چه طریقی باشد؟
متأسفانه حوزه از مرحله پرت شد. وقتی مرحوم آیتالله مطهری(ره) یا مرحوم استاد جعفری(ره) بودند تفکر بهروز بود. حوزه غفلت داشته و حضرت آیتالله مصباح(ره) قبل از فوت مصاحبهای داشتند که در آن فرمودند، در این 40 سال نیرو تربیت نکردیم. حوزه دغدغه جامعه را نداشته است. اگر روشنگری میکرد خیلی فرق میکرد. وقتی من از آمریکا آمدم مرحوم دکتر شریعتی(ره) از مشهد به تهران آمد و تمام محیط تهران را تغییر داد. من آدمهایی در اصفهان میشناختم که بیحجاب بودند و به تهران برای سخنرانی دکتر شریعتی میآمدند و با حجاب شدند. خیلی فرهنگ موثر است. روحانیت وظیفه خود را انجام نداده و چون بیشتر به مشاغل چسبیدند، به نظرم کار انها و وظیفه اصلی آنها رها شده و متاسفانه گاهی نسبت به آنها خصومت وجود دارد.
انتقال پیام باید از چه طریقی باشد؟
انتقال پیام باید از طریق مقاله باسخنرانی باشد. از سخنرانی برخی جاها که جذاب و خوب بوده مردم زیاد استقبال کردند. در صداوسیما جلسهای دعوت شدم گفتم، اقلاً هفتهای 10-8 ساعت برنامه فرهنگی بگذارید و آدمهای خبره را بیاورید؛ این تاثیرگذار است.
خودشان فکر میکنند برنامه فرهنگی دارند.
اغلب برنامههایشان قوی نبوده است . شاید انگشت شمار آنها خوب بوده است.
برنامه ریزی از دست آدمهای ذیصلاح خارج شده است
برنامهای مثل برنامه سال 57 که آقای بهشتی و غیره بودند، الان نیست.
بله. خیلی برنامهها ضعیف است. سریالها هم همواره بیشتر دعوا دارد. یک علت نفرت از دیدن برنامهها این است. همه با هم دعوا دارند. در امریکا اگر سریالی بود طنز بود. حداقل بخاطر خنده نگاه میکردید. اینجا غالب متن فیلمها شامل دعواست. این درست نیست. واقعاً خواب هستند. به علت اینکه برنامه ریزی از دست آدمهای ذیصلاح خارج شده است. دوستانی در فرهنگستان علوم میشناسم که دغدغهمند و تراز اول هستند. از اینها کسی استفاده نمیکند. باید سراغ این افراد بروند. هر چه میگویید فایده ندارد. علمای قم باید دسته جمعی فریاد بزنند تا دولت مجبور شود از این وضعیت بی تفاوتی نسبت به وضعیت فرهنگ و معیشت مردم بیرون بیاید.