اگر افق تحلیل خود را از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ گسترش دهیم که به اندازه یک برنامه پنجساله میشود، میتوان تغییرات نرخ رشد اقتصادی این دوره را به یک منحنی U معکوس شبیهسازی کرد. یعنی سالهای منفی و سپس سالهای میانی با نرخ رشد مثبت اما نه چندان خیرهکننده و سپس کاهش نرخ رشد اقتصادی. در این صورت انتظار داریم سالهای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ نرخ رشد اقتصادی بر مبنای این منحنی نسبت به سال ۱۴۰۰، بدون تغییرات مثبت در عوامل بنیادین، کاهنده باشد.
به گزارش نباءخبر، به تحلیل مرتضی ایمانیراد ،در واقع اگر نرخ رشد تنها برای یک سال بالا باشد مطلوبیتی ندارد و اگر پایین باشد، الزاما خبر بدی به حساب نمیآید. بنابراین برای فهم نرخ رشد هر چه سالهای قبل و بعد را بیشتر کنیم و یک بازه زمانی را در نظر بگیریم، اطلاعات بیشتری به مخاطب میدهد و تصویر مناسبتری از روند اقتصاد بهدست میآوریم.
برای ارزیابی اقتصاد ایران نیز لازم است رشدها را در یک بازه زمانی بسنجیم تا به فهم منطقیتری از نرخ رشد سال جاری و سالهای بعد دست یابیم. اطلاعات منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران و بانک مرکزی نشان میدهد نرخ رشد اقتصادی سال۱۴۰۰ به میزان بسیار زیادی متاثر از نرخ رشد پایین دو سال قبل از آن بوده است.
وقتی به هر دلیلی نرخ رشد اقتصادی کشور برای چند سال منفی میشود، نرخ رشد مثبت پس از آن را باید تعدیل نرخهای رشد منفی تلقی کرد تا اینکه آن را ناشی از تقویت بنیانهای تولید در نظر گرفت یا آن را بهعنوان کارنامه مثبت اقتصادی قلمداد کرد. در سالهای بعد از نرخ منفی رشد، ظرفیتهای خالی بهکار گرفته میشود و در نتیجه نرخ رشد خود به خود بالا میرود. واقعیت آن است که بنیانهای اقتصادی در چند سال اخیر نه تنها در حال تقویت نبوده، بلکه به مرور زمان تضعیف هم شده است. بنابراین انتظار میرود که نرخهای رشد سالهای آتی کم و کمتر شود.
اما این بنیانها را میتوان در این عوامل خلاصه کرد: کیفیت حکمرانی، انباشت سرمایه اجتماعی، بهرهوری و بهبود فضای کسبوکار کشور. این عوامل اگر رو به تخریب نباشند، میتوانند سال بعد از دوره نرخ منفی، رشد را مثبت کند. با این وجود اثری از تغییر محسوس مثبت در این عوامل نداریم.
از این رو انتظار داریم که نرخهای رشد اقتصادی روند نزولی را طی کنند. چراکه برای افزایشی شدن نیاز است که یا بهرهوری بالا رود یا نیروی انسانی افزایش یابد یا کیفیت آن بهتر شود یا انباشت سرمایه بیشتری داشته باشیم یا در نهایت سطح تکنولوژی بالاتر رود. تقریبا همه این عوامل در سالهای۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ غایب بودهاند. بنابراین انتظار نرخ رشد اقتصادی کمتر، واقعبینانه است. گذشته از اینها سرمایه اجتماعی، فضای کسبوکار کشور و کیفیت حکمرانی هم در حال بهبود نبودهاند.
در این میان باید به یک نکته اشاره کرد و آن اینکه متغیرهای برونزا میتوانند این فرمول نرخ رشد را تغییر دهند. مثلا با یک توافق در پرونده هستهای ایران، میتوان برای مدتی نرخ رشد اقتصادی را بالا برد. اگرچه احتمال این توافق نیز در حال کمرنگ شدن است.
در مجموع اگر افق تحلیل خود را از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ گسترش دهیم که به اندازه یک برنامه پنجساله میشود، میتوان تغییرات نرخ رشد اقتصادی این دوره را به یک منحنی U معکوس شبیهسازی کرد. یعنی سالهای منفی و سپس سالهای میانی با نرخ رشد مثبت اما نه چندان خیرهکننده و سپس کاهش نرخ رشد اقتصادی. در این صورت انتظار داریم سالهای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ نرخ رشد اقتصادی بر مبنای این منحنی نسبت به سال ۱۴۰۰، بدون تغییرات مثبت در عوامل بنیادین، کاهنده باشد.