یکی از مهمترین مشکلات این است که ما در تعریف، تبیین، تنظیم و پیشبرد روابط خود با قدرتهای بزرگ و حتی دیگرانی چون عربستان و… از ضعف انسجام و توازن رنج میبریم. به دیگر سخن، چون دیپلماسی ایران از عدم توازن و عدم انسجام در مناسباتش با قدرتها رنج میبرد، شاهد این مشکلات هستیم. یعنی همان مشکلاتی که در رابطه ما با آمریکا و اتحادیه اروپا وجود دارد اینک به شکل دیگری در روابط ما با روسیه و چین بروز و ظهور پیدا کرده است…
به گزارش نبأخبر،حمید ابوطالبی در گفت وگویی تاکید دارد: یکی از مهمترین مشکلات این است که ما در تعریف، تبیین، تنظیم و پیشبرد روابط خود با قدرتهای بزرگ و حتی دیگرانی چون عربستان و… از ضعف انسجام و توازن رنج میبریم. به دیگر سخن، چون دیپلماسی ایران از عدم توازن و عدم انسجام در مناسباتش با قدرتها رنج میبرد، شاهد این مشکلات هستیم. یعنی همان مشکلاتی که در رابطه ما با آمریکا و اتحادیه اروپا وجود دارد اینک به شکل دیگری در روابط ما با روسیه و چین بروز و ظهور پیدا کرده است
سرانجام به دنبال اوجگیری واکنشهای انتقادی مقامات داخلی به اعلام حمایت مجدد مسکو از ابوظبی درخصوص جزایر ایرانی، بعدازظهر شنبه، کاردار سفارت روسیه در تهران در غیاب سفیر این کشور توسط دستیار مدیرکل خلیج فارس وزارت امور خارجه احضار و مراتب اعتراض شدید دولت جمهوری اسلامی ایران به فدراسیون روسیه درخصوص تکرار حمایت دولت روسیه از دعاوی بیاساس مندرج در بیانیه ششمین نشست مجمع همکاری عرب و روسیه در مراکش، ابلاغ و یادداشت اعتراضی به او تسلیم شد. در این دیدار، دستیار مدیرکل خلیج فارس با یادآوری ضرورت احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها به عنوان یکی از اصول شناختهشده و بنیادین در مناسبات کشورها، بر تعلق ابدی جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس به ایران تصریح و تأکید کرد دولت ایران هر ادعایی از هر طرفی را در این خصوص مردود و غیرقابل پذیرش میداند. کاردار روسیه هم در این دیدار تأکید کرد که مراتب اعتراض دولت جمهوری اسلامی ایران را در اسرع وقت به مقامات کشورش منعکس خواهد کرد. همزمان ولادیمیر سافرونکوف، نماینده ویژه وزیر امور خارجه روسیه در امور خاورمیانه نیز صبح دیروز یکشنبه با علیاصغر خاجی، مشاور ارشد وزیر امور خارجه ایران در امور ویژه سیاسی دیدار کرد. اگرچه طبق اخبار عنوانشده محور رایزنی دو طرف ایرانی و روسی درخصوص آخرین تحولات منطقه خاورمیانه به ویژه بحران غزه بوده است، اما به نظر میرسد که حضور سافرونکوف در وزارت امور خارجه بیارتباط با بیانیه نشست مراکش نیست. با درنظرگرفتن موج واکنشهای انتقادی به روسیه از سوی مقامات کشور و در پی آن، احضار کاردار روسیه به وزارت امور خارجه شاهد تکرار موج اتفاقات تیرماه هستیم که نهایتا بعد از چند هفته به فراموشی سپرده شد.
در سایه این نکات، حمید ابوطالبی در گفت وگو با شرق در آسیبشناسی فضای سیاسی ناشی از شکلگیری موج تند انتقادی به روسیه که از چهارشنبه هفته گذشته و در پی بیانیه مراکش در داخل کشور شکل گرفته است، باور دارد که این موج ضدروسی همانند موج ضدروسی تیرماه بیش از آنکه واکنشی از جنس سیاست خارجی باشد باید با عینک سیاست داخلی مورد تحلیل قرار گیرد. مشاور سیاسی حسن روحانی در ارزیابی خود، این نکته مهم را یادآور میشود که چون دیپلماسی دولت سیزدهم از عدم توازن و عدم انسجام در مناسباتش با قدرتها منجمله روسها رنج میبرد، شاهد شکلگیری مشکلات در سیاست خارجی هستیم. لذا به گفته معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور سابق کشورمان تا زمانی که مسئله کنونی در دیپلماسی ایران ادامه پیدا کند امکان تکرار حمایت کرملین از ادعای واهی امارات بر سر جزایر سهگانه وجود دارد. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگو با رئیس گروه مطالعات آسیای مرکز تحقیقات استراتژیک و سفیر ایران در استرالیا، اتحادیه اروپا، بلژیک، ایتالیاست که مدیرکل سیاسی وزارت امور خارجه را هم در کارنامه خود دارد.
به دنبال بیانیه ششمین نشست مجمع همکاری اعراب و روسیه در مراکش و حمایت مجدد کرملین از ادعای واهی ابوظبی درباره مالکیت بر جزایر سهگانه شاهد شکلگیری موج شدید انتقاد به روسیه هستیم که با ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه و علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب شروع شد و بعد از آن به دیگر مقامات سیاسی و رسانهای از محسن رضایی و قالیباف گرفته تا حسین شریعتمداری، ذالنور و… رسیده است. این در حالی است که ما در جریان بیانیه مشترک کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و روسیه ۱۹ تیر/ ۱۰ جولای، شاهد همین موج ضدروسی ایجادشده بودیم که حتی کار به احضار سفیر روسیه توسط وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در ۲۱ تیر/ ۱۲ جولای کشید و در ادامه شاید جدیترین و عملیترین واکنش تهران ناظر به دیدار ۲۶ تیر/ ۱۷ جولای کازوتوشی آیکاوا، سفیر ژاپن در تهران با سیدکمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی بود؛ دیداری که به مطرحشدن اختلافات ارضی توکیو – مسکو و اشغال جزایر کوریل به دست روسها از زبان خرازی در مقام یک بدل دیپلماتیک کشید. اما جناب ابوطالبی، در جایگاه آسیبشناسی فضای سیاسی و سیاست خارجی ایران گویا ما در برابر کرملین باور کردهایم که باید عملکرد و واکنش محدودی داشته باشیم؛ دوباره همان موج ضدروسی و توییتزدنها و مصاحبهها برای چند روز ادامه دارد و بعد آتش احساسات ملیگرایانه میخوابد و دوباره نوعی ملایمت در برابر روسها کماکان شکل خواهد گرفت. آیا سقف موازنه دیپلماتیک ما در برابر روسها همینقدر است؛ یک بدل دیپلماتیک توسط کمال خرازی، توییتزدن و مصاحبه؟!
ببینید واقع مطلب این است که در همان موج قبلی در تیرماه هم من در توییتها و همچنین مصاحبههایم عنوان داشتم که مشکل و معضل اصلی ما در مقابل روسها داخلی بوده و چندان به وضعیت کرملین بازنمیگردد؛ معنای این سخن این است که ما باید وضعیت داخلی خود را پیش از هر چیز بررسی کنیم. به باور من ما دچار یک سردرگمی و سرگردانی و سیاستزدگی در سیاست خارجی هستیم؛ یک سردرگمی و سرگردانی استراتژیک. من در همان نوشتهها و مصاحبههایم به پنج بحران عمیق در عرصه سیاست خارجی کشور اشاره داشتم که نیازی نیست دوباره آنها را مطرح کنم؛ اما نکته اینجاست که نتیجه نهایی این پنج بحران و سینرژی آنها، شرایط کنونی در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی ما است. لذا پیرو آنچه گفتید، مشکلات ما در قبال روسیه، به مراتب جدیتر، عمیقتر و راهبردیتر از آن است که بتوانیم آن را با چند مصاحبه، چند توییت و یا یک شبهاقدام با شبیهسازی در روابط روسیه و ژاپن پاسخ دهیم. مطمئن باشید تا زمانی که این مشکلات حل نشود، نه الان که در آینده هم، روسیه اینگونه اقدام مخرب خود را همچون گذشته تکرار خواهد کرد…
و این مشکلات از نگاه شما چیست؟
یکی از مهمترین مشکلات این است که ما در تعریف، تبیین، تنظیم و پیشبرد روابط خود با قدرتهای بزرگ و حتی دیگرانی چون عربستان و… از ضعف انسجام و توازن رنج میبریم. به دیگر سخن، چون دیپلماسی ایران از عدم توازن و عدم انسجام در مناسباتش با قدرتها رنج میبرد، شاهد این مشکلات هستیم. یعنی همان مشکلاتی که در رابطه ما با آمریکا و اتحادیه اروپا وجود دارد اینک به شکل دیگری در روابط ما با روسیه و چین بروز و ظهور پیدا کرده است…
از دید شما، ضعف و عدم انسجام و بیتوازنی در مناسبات ایران با قدرتهای جهانی تا چه حد ناشی از کنشگری دولت فعلی در سیاست خارجی است؟
این مسئله البته ارتباط ساختاری با دولت فعلی ندارد. این مشکل با شدت و ضعف در دولتهای قبلی هم وجود داشته است؛ اما دولت سیزدهم کارنامه موفقی را در عرصه سیاست خارجی و مشخصا در تنظیم، تعریف و تبیین روابط با قدرتها ارائه نداده است، کما اینکه نتیجه آن را طی حدود سه سال اخیر میبینیم…
چرا باور دارید که دولت سیزدهم به طور مشخص نسبت به دولتهای قبلی کارنامه ناموفقی را در سیاست خارجی دارد؟
چون اغلب دولتهای پیشین کارنامه به مراتب روشنتری از دولت فعلی در این رابطه ارائه داشتهاند، اما دولت کنونی در عرصه سیاست خارجی به شدت سردرگم و سرگردان است. به همین دلیل است که پیشتر چینیها هم همین ادعای امارات متحده عربی را تأیید کردند؛ ژاپنیها هم آن را تکرار کردند و روسها هم ظرف چند ماه، نه یک بار بلکه دو بار، از ادعای امارات بر سر مالکیت جزایر سهگانه حمایت کردند. بله در راستای سؤال اولتان، هم تیر ماه و هم طی روزهای اخیر، چند نفر از مسئولیان، نمایندگان مجلس و رسانهها هم واکنشهایی را از خود نشان دادند. حتی روسدوستان داخلی هم انتقاداتی به مواضع مسکو داشتند! البته همزمان این جریان داخلی انتقاداتی مطرح کردند که نباید شدت اعتراضات به قدری جدی شود که روابط ایران و روسیه دچار خدشه شود. اکنون هم دوباره همان اتفاق و همان هشدارها در حال تکرار است. ببینید، روسیه طی پنج ماه، دو بار تمامیت ارضی ایران را زیر سؤال برده و مالکیت ایران بر جزایر سهگانه کاملا ایرانی را خدشهدار کرده است؛ مطمئن باشید اگر همین مسیر را طی کنیم روسها دوباره همین کار را خواهند کرد و دوباره از همین ادعای امارات حمایت میکنند.
پس حرف اصلی من این است تا زمانی که یک سیاست خارجی منسجم و متوازن و استوار بر منافع ملی، در قبال همه جهان و البته قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نداشته باشیم، نمیتوان انتظار پاسخگویی لازم در برابر اینگونه اقدامات را داشت. من قبلا گفتهام و دوباره هم تکرار میکنم علت اینکه روسیه در تخریب روابط ما با اروپاییها نقش جدی ایفا کرد، به این دلیل بود که مسکو سعی داشت اهرم موازنهسازی سیاست خارجی ایران را از تهران بگیرد. چراکه اروپا، یک محور و یک اهرم جدی برای توازنسازی در عرصه سیاست خارجی ایران به شمار میرفت؛ و روسیه با تأثیر بر روابط ایران و اروپا، به خصوص در جریان جنگ اوکراین، عملا این اهرم موازنهسازی را از دست ایران خارج کرد. به همین دلیل و مشخصا بعد از جنگ اوکراین، دیگر ایران نمیتواند در موازنه خود با دیگر کشورها مانند سالهای پیش از جنگ اوکراین عمل کند و یقین بدانید که دست این دولت به مراتب محدودتر و بستهتر از دولتهای قبل است. به همین دلیل، در شرایط کنونی، تهران حتی از برقراری توازنی نسبی هم در برابر مسکو توان مطلوبی ندارد؛ مگر آنکه یک بار برای همیشه، تصمیمی جدی در بازتعریف سیاست خارجی گرفته شود تا کشور از این سردرگمی و سرگردانی استراتژیک در عرصه سیاست خارجی رها شود…
که ظاهرا خیلی از کارشناسان بر این باورند و پیشبینی میکنند احتمالا با توجه به موج ضدروسی تیر ماه و موج ضدروسی چند روز اخیر، عملا سقف واکنش سیاست خارجی ایران در همین حد توییتزدن و مصاحبه باقی خواهد ماند؛ و دوباره روز از نو و روزی از نو؟
اشتباه نکنید! اتفاقا مسئله این است که نباید به این توییتنوشتنها و مصاحبهکردنها، رنگ و بوی سیاست خارجی داد و از آنها مفهومی دیپلماتیک استخراج کرد. این اصلا راهحل و راهکار نیست؛ چون مسئله ما مسئله سیاست داخلی است، نه سیاست خارجی. این را نه اینکه من بگویم، بلکه حتی خود روسها هم بارها اذعان داشتند که این مسئله یک مسئله سیاست داخلی در ایران است و به همین دلیل است که هم در موج قبلی و هم در موج کنونی، روسیه چندان اهمیتی برای توییتها، واکنشها و مصاحبهها و شبیهسازیهای مقامات داخلی ایران قائل نیست. چون میداند اتفاقی در حوزه روابط ایران با مسکو روی نخواهد داد. شما نگاه کنید به همین موج دوم ضدروسی که این روزها به راه افتاده است؛ مثلا رئیس مجلس میگوید که «روسیه مراقب سوءاستفاده غرب از اشتباهاتش باشد!» واقعا شما چه برداشتی از این جمله دارید؟! این جمله چه چیزی را میرساند؟! همین رئیس مجلس زمانی که به روسیه سفر کرد و سعی داشت نشان دهد که روابط تهران – مسکو یک رابطه راهبردی است؛ در همان سفر، مقامات روسیه یک بار هم از کلمه «راهبردی» برای تعریف مناسبات ایران و روسیه استفاده نکردند. الان هم همین رئیس مجلس اینگونه موضع میگیرد…
فراموش نکنیم که پوتین در همان سفر قالیباف از دیدار با او سر باز زد؟
قصد ندارم اکنون به جزئیات اینگونه سفرها بپردازم که هم در سفر رئیس مجلس و هم در دو سفر رئیس این دولت به روسیه، حواشی بسیار پررنگتر از متنی وجود دارند که میتوانند همه چیز را زیر سؤال ببرند. اما من میخواهم روی مسائل مهمتر تمرکز کنم. ببینید اینکه رئیس مجلس، با این موضعگیری میخواهد بهاصطلاح روسیه را از غرب بترساند، بیشتر شبیه یک شوخی سیاسی است تا یک اقدام دیپلماتیک؛ یعنی چه که روسیه مراقب باشد که غرب از اشتباهاتش سوءاستفاده نکند؟! یعنی ما با این موضعگیریها میخواهیم روسیه را از آمریکا بترسانیم؟! روسها که خود اکنون تلاش میکنند روابطشان را با اروپا و آمریکا احیا کنند. پس این موضعگیریها فقط این معنای ضمنی را میرساند که روسیه روی شانه سیاست خارجی ایران بایستد تا بتواند با استفاده از موقعیت ایران در برابر آمریکا بازی کند. اینگونه موضعگیریهای ما در برابر روسیه است که نشان میدهد واقعا درک و شناخت درستی از شرایط سیاست خارجی و تعاملات میان قدرتهای بزرگ نداریم.
موضع دیگر، گفتههای وزیر امور خارجه است که میگوید «ما در موضوع تمامیت ارضی ایران با هیچکس تعارف نداریم!»؛ یعنی چه که با کسی تعارف نداریم؟! آیا از این جمله مبهمتر و بیمعناتر وجود دارد؟ روسیه میتواند بگوید خب تعارف نداشته باشید! اصلا خودتان را جای روسها بگذارید؛ از این جمله وزیر خارجه چه چیزی برداشت میکنید؟ درست است که ما در فرهنگ عامیانه خود از کلمه «تعارف» استفاده میکنیم اما در دیگر فرهنگها ببینید چه برداشتی از این واژه تعارف دارند!
اصلا در عرصه سیاست خارجی تعارف معنا ندارد؟
مسئله من اینجا فقط سیاست خارجی نیست؛ چراکه در فرهنگ دیگر کشورها، تعارف در مفهوم ایرانی آن اصولا معنا نداشته و این واژه به این صورت اساسا وجود ندارد. کلمه تعارف فقط برای فرهنگ ایرانی معنا دارد. حالا شما تصور کنید در حوزه امنیت ملی، منافع ملی و تمامیت ارضی، وزیر امور خارجه از کلمه تعارف برای مثلا تهدید استفاده میکند. واقعا با این دیپلماسی که طی دوسالونیم گذشته توسط دولت سیزدهم پیاده شده و درعینحال سردرگمی و سرگردانی بیسابقه در عرصه دیپلماسی، آیا چیزی برای تعارف داریم؟ شما به همین دو سال و نیم روابط تهران – مسکو و سفر اخیر رئیس دولت به مسکو نگاه کنید؛ خیلی از تحولات روابط ایران و روسیه در جهت خواستهای استراتژیک منطقهای و جهانی روسیه شکل گرفته و بخشی جدی از سیاست خارجی دولت سیزدهم فقط پاسخ مثبت به نفع هرگونه ادعا، درخواست و انتظار کرملین بوده است. این یک معضل دیپلماتیک است. منافع ملی، امنیت ملی و اکنون تمامیت ارضی ما زیر سؤال رفته است؛ چرا ما باید اصلا این مسیر را برویم؟! چرا ما باید به اینجا برسیم؟! اصلا تا الان روسیه یکبار درباره موضعگیریها و حمایتهای تهران از مسکو در این سالها از ایران تشکر کرده است؟! خیر. چرا چون روسیه این را وظیفه ایران تفسیر میکند و مفروض گرفته است که با توجه به ریلگذاری در سیاست خارجی تهران، همواره ایران باید از روسیه حمایت کند؛ چراکه ایران اهرمی برای ایجاد توازن در برابر روسیه ندارد.
من از شما میپرسم، چه بازیگری ما را در دام شورای امنیت انداخت، جز روسیه؟! اگر روسیه موافقت نمیکرد و وتو میکرد، اصلا ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد نمیرفت. از یک طرف روسها پیش ما میآمدند و میگفتند که ما در حقیقت سعی داریم دندانها و زهر قطعنامههای ضدایرانی را بگیریم و بکشیم و از طرف دیگر، مثلا در همین قطعنامه ۱۹۲۹، که دندانهای آن مثل کوسه ایران را تحریم و منافع ما را تکهتکه کرد، روسیه چه کاری برای ما انجام داد جز رأی به نفع قطعنامه و غرب؟! حالا بر فرض محال ادعای روسیه درست باشد و در همین قطعنامه ۱۹۲۹، مسکو دو دندان این کوسه را هم کشیده، باز هم دیدید که این قطعنامه چه بر سر ایران آورد؟! با وجود آنکه ایران روی وعدههای روسیه حساب کرده بود، اصلا این رفتار روسیه بود که ما را دودستی در دهان این کوسه انداخت. حالا شما خودتان قضاوت کنید روسیه هم ایران را بهراحتی کنار میگذارد و هم با موقعیت تهران در مقابل دیگر بازیگران استفاده میکند؛ از آمریکا و اروپا گرفته تا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس. به همین دلیل واقعا تأکید میکنم و برای منافع و امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران میگویم که یک بار هم شده سیاست خارجی ما نیاز به یک بازبینی اساسی دارد، درعینحال معترفم و اذعان دارم که دولت و مدیران اجرائی این توان را ندارند.
جوالدوز زیادی به دولت رئیسی زدید اما بدون تعارف اجازه دهید یک سوزن هم به دولت روحانی بزنیم. محمدجواد ظریف به عنوان سکاندار سیاست خارجی دولتهای یازدهم و دوازدهم یکی از افتخاراتش را این میدانست که بیش از ۳۰ بار به روسیه سفر کرده است. ولی به هر دلیلی که جای بحثش در این مصاحبه نیست، نتیجه آن سفرها هم تغییر چندان ملموسی در روابط مسکو – تهران ایجاد نکرد. پس میتوان نقد خودتان را متوجه دولت پیشین هم کرد، غیر از این است؟
بدون آنکه بخواهم از اشتباهات کسی یا دولتی دفاع کنم، به نظرم شما دو موضوع را با هم خلط میکنید. اصولا روسیه رفتن به معنای روسوفیل بودن یا روسگرا بودن نیست. شما میبینید که ترکیه هم به عنوان همسایه ایران روابط حسنهای با روسیه دارد اما شما سطح و نوع مناسبات آنکارا – مسکو را با مناسبات تهران – مسکو مقایسه کنید، آنگاه متوجه عرض من میشوید. من خودم بشخصه بارها و بارها سفرهای دیپلماتیک متعددی به روسیه داشتهام و در جلسات با عالیرتبهترین مقامات روسیه ساعتها حضور پیدا کردهام. اما این مسئله به معنای رسوفیل بودن یا ذوب در روسیه بودن نیست. اساسا حفظ و ارتقای روابط با روسیه یکی از الزامات سیاست خارجی ایران است اما به شرط آنکه بدانید چگونه در چه سطحی و به چه نحوی این روابط را اداره و مدیریت کنید که اجازه فرصتطلبی، سوءاستفاده و دورخوردن از طریق مسکو را از روسها بگیرید.
یعنی به نحوی رفتار کنید که روسیه برای حفظ مناسبات با شما احترام قائل شود و دست به کاری نزند که منافع ایران را خدشهدار کند. سیاست خارجی ما در مقابل روسیه باید به نحوی عمل کند که مسکو به شدت روی حساسیتهای ایران حساس باشد. دولت پیشین به دنبال برقراری یک رابطه خارجی متوازن بر مبنای منافع دوجانبه بود و اتفاقا این روسها بودند که در دولت سابق به دنبال ارتقای روابط با ما بودند. چون در دولت قبل، اهرمهای موازنه در برابر روسیه وجود داشت. در آن زمان، ایران در حال مذاکره با آمریکا و اروپا بود و هر زمان که این مذاکرات با غرب شروع میشد، روسیه بلافاصله به دنبال ما حرکت میکرد. هر زمان که سفری در سطح عالی به کشورهای اروپایی انجام میشد یا در مقر سازمان ملل دیدارهایی صورت میگرفت، همان زمان روسیه هم به دنبال ما حرکت میکرد. این رفتار یک رفتار کاملا معنادار است، چون روسیه میخواست بداند که در روابط و مناسبات ما با اروپا و آمریکا چه میگذرد و روابط ایران و قاره سبز یا روابط ایران و ایالات متحده آمریکا به چه سمت و سویی خواهد رفت تا در ادامه کارشکنیهای خود را داشته باشد؛ بنابراین دوباره تکرار میکنم سفر مداوم و مکرر ولی هدفدار به روسیه اصلا اقدام و تصمیم مذموم و ناپسندی نیست و اتفاقا جزء الزامات سیاست خارجی است، منتهی به شرط آنکه از دانش و توان لازم برای مدیریت این رابطه در جهت تحقق منافع و امنیت ملی برخوردار باشیم.
شما نگاه کنید آقای اردوغان روابطش را با پوتین و روسیه چگونه تنظیم میکند و به پیش میبرد. سفیر روسیه در خاک ترکیه ترور شد، جنگنده روسیه توسط ترکیه ساقط شد اما آنکارا و مسکو روابطشان را به نحوی پیش بردند که مسکو هیچگاه به دنبال تقابل، انتقامگیری و یا دورزدن ترکیه نیفتاده است. چون اردوغان میداند چگونه با پوتین و روسیه رفتار کند. شما نگاه کنید چند روز قبل از اینکه رئیس این دولت، سفر دوم خود را به روسیه انجام دهد، دیدیم که پوتین به امارات و عربستان رفت و حتی در آسمان ایران، وفق عرف دیپلماتیک، به رئیسجمهور پیام صلح و دوستی هم نفرستاد و در مقابل، درست فردای آن روز ما به کرملین میرویم. این نشان میدهد که این دولت، مدیریت روابط با روسیه را بلد نیست. پس نه ۱۰ بار و صد بار که حتی اگر هزار بار هم به روسیه سفر کنید، مشکلی وجود ندارد؛ منتها باید بدانید که برای چه به روسیه میروید و هدف شما از این سفرها چیست.
مسئله من هم خلط مبحث نیست. از این بابت این انتقاد را به ظریف و دولت سابق داشتم که وزیر امور خارجه دولتهای یازدهم و دوازدهم از یک سو ادعا میکند یکی از افتخارات من بیش از ۳۰ بار سفر به روسیه است و از طرف دیگر در همان مصاحبه جنجالی با سعید لیلاز دست به افشاگری روسیه از پوتین گرفته تا لاوروف، اولیانوف و … در قبال برجام و دیگر موضوعات سیاست خارجی ایران میزند. این نشان میدهد که سکاندار دیپلماسی دولت روحانی هم به هر دلیلی که بازهم تأکید میکنم جای بحثش اینجا نیست، واقعا نگاه مشخصی در مقابله با روسیه نداشته است.
آن چیزی که من میتوانم به شما بگویم این است که هر زمان ایران به سمت مناسباتی درست و عقلانی با اروپا، آمریکا و در کل غرب رفته است، این روسیه و چین بودند که به دنبال ما حرکت کردند و به عکس. و هر زمان که دایره اختلافات، شکاف و دشمنی ایران و آمریکا پررنگتر شده است، روسیه با خیالی آسوده از موقعیت ایران در معادلات و مناسبات دیپلماتیک خود در جهت تحقق امیال، اهداف و منافعش استفاده کرده است. حال با توجه به این نکته به نظر من نهتنها در دولت سیزدهم نتوانستیم آن موازنه با غرب را در سیاست خارجی حفظ کنیم بلکه روند نامطلوبتری را در عرصه سیاست خارجی ایران شاهدیم. یک سیاست خارجی بهشدت سرگردان و سردرگم که با دو بحران عدم توازن و عدم انسجام هم دست به گریبان است. این میزان از اشتیاق برای نزدیکی به روسیه در دولت سیزدهم، تقریبا در هیچ دولت جمهوری اسلامی ایران سابقه نداشته است. وقتی یک دولت، دانش و توان موازنهسازی در مناسباتش با قدرتها را ندارد، نتیجه آن وضعیت کنونی است که روسیه کوچکترین اهمیتی برای واکنش مقامات این دولت قائل نیست.
فلش مصاحبه را به سمت امارات هم بچرخانیم. چون به نظر میرسد که ابوظبی در نشستهای متعدد، ضمن تکرار ادعای واهی خود به دنبال حمایت، همراهی و همسویی بازیگران کلیدی مانند روسیه، چین، ژاپن و دیگر کشورهاست و در این میان تمرکز اماراتیها روی بازیگران و اعضای دائم شورای امنیت است که به باور برخی کارشناسان بتواند از ظرفیت آنها برای گرفتن رأی مشورتی در شورای امنیت با تمسک به «بند اول ماده ۹۶» و «بند دوم ماده ۹۴» منشور ملل متحد برای استفاده از آن در دیوان بینالمللی دادگستری است. آیا واقعا امارات چنین پتانسیلی دارد و روسیه در ادامه چنین خنجری را از پشت به تهران خواهد زد؟
شما دو مسئله را مطرح کردید که باید به صورت جداگانه به آن پاسخ داد. اولین موضوع، حقوق بینالملل است که در سالهای اخیر وضعیت آن بهشدت تغییر کرده و متحول شده است. بهویژه در دو ماه اخیر و با آغاز جنگ حماس و اسرائیل که سیر تحولات تأثیری جدی روی مقوله حقوق بینالملل داشته است؛ بنابراین اینکه در آینده حقوق بینالملل چه جایگاهی دارد؟ و در عرصه روابط بینالملل تا چه اندازه میتواند تعیینکننده باشد؟ و دولتها چه ارتباطی میتوانند با حقوق بینالملل برقرار کنند؟ ابهامهای زیادی دارد؛ چون اکنون همه این مسائل زیر سؤال رفته است و اتفاقا جا دارد در یک مصاحبه کاملا جداگانه به آن پرداخت؛ اما نکته اینجاست که حقوق بینالملل به هر حال دارای یک جایگاه و منشأ اثر حداقلی بوده است که البته بعد از تحولات جنگی حماس و اسرائیل اکنون از شدت آن هم کاسته شده است.
نکته مهمتری که در سؤال شما مطرح بود، موضوع اجماع بینالمللی از طریق امارات متحده عربی است. وقتی کشورهای جهان و بهویژه قدرتها روی یک موضوع خاص به اجماع میرسند و موضع میگیرند، برای مثال زمانی که چینیها با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس یا روسها با کشورهای عربی درباره موضع غلط امارات متحده عربی بر سر جزایر سهگانه ایرانی به اجماع میرسند، میتواند معنای دیگری داشته باشد. بهویژه تکرار این موضع که نشان میدهد هژمونیطلبی روسیه و پوتین نهتنها حد و حصری ندارد؛ بلکه بسیار عمیق و ریشهدار است. اتفاقا اینجاست که مسکو با این دو باری که از ادعای غلط امارات حمایت کرده است، بهخوبی نشان داد که حاضر است مسئولیت و تبعات پیشکشیدن این ادعای واهی امارات را متقبل شود؛ چون از یک سو حفظ روابط با امارات را برای خود بهشدت حائز اهمیت میداند و از طرف دیگر هیچگونه اهمیت درخورتوجهی برای واکنشهای تهران قائل نیست؛ چراکه میداند تهران تمایلی برای پاسخگویی و موازنهسازی ندارد. همانگونه که گفتم، روسیه در این سالها تمام اهرمهای موازنهسازی ما را بیاثر کرده است. پس در عین اینکه میگویم مقوله حقوق بینالملل بعد از جنگ حماس و اسرائیل یک کارکرد حداقلی نزولی پیدا کرده است،
همزمان هم اضافه میکنم که در سوی دیگر، اینگونه مواضع میتواند یک مسئولیت حداقلی را هم برای کشورها به دنبال داشته باشد. وقتی روسیه، نه یک بار بلکه دو بار، یک بار در شورای همکاری خلیج فارس و یک بار دیگر در نشست مراکش از ادعای غلط امارات متحده عربی درباره جزایر سهگانه ایرانی حمایت میکند، قطعا تبعات حقوقی و نیز پیام خاص دیپلماتیک خود را؛ هم برای روسیه در قبال ایران و هم در برابر امارات به دنبال دارد و چون به موازات این موضوع، دولت و وزارت امور خارجه ایران هم واکنش جدی ندارند؛ جز چند موضعگیری و تماس تلفنی. و ظاهرا آن را پیگیری هم نمیکنند، به معنای آن است که ما هم با این مسئله کنار آمدهایم و آن را سرسری گرفتهایم. اتفاقا مشکلی که در سیاست خارجی ما در حال رقمخوردن است، همین خطر است. من به شما گفتم چرا وزیر امور خارجه، چرا رئیس مجلس و دیگر مقامات داخلی این موضعگیریهای فاقد اهمیت لازم را دارند؛ چون موضوع سیاست خارجی نیست؛ بلکه متأثر از معادلات سیاست داخلی است و چون موضوع سیاست داخلی است،
باید تأکید و اذعان داشت که این دست موضعگیریهای مقامات ما، نه برای واکنش در مقابل روسیه؛ بلکه نوعی حرکت سیاسی در مقابل افکار عمومی برای پاسخگویی به مردم است؛ وگرنه این مواضع داخلی و موج ضد روسی، هم در تیرماه و هم در چند روز اخیر هیچگونه ارزش درخورتوجه دیگری ندارد و روسیه هم بهخوبی این موضوع را میداند که دوباره حمایت خود را از امارات تکرار کرده است. فراموش نکنیم که افکار عمومی ایران بهشدت مخالف و منتقد روس است؛ آنهم به دلیل روشن همان تاریخ و عملکرد صد و اندی ساله روسیه در مقابل ایران. و چون افکار عمومی ایران بهشدت منتقد روس است، دولت فعلی هم که تمایل شدید به ارتباط دیپلماتیک با روسیه دارد، بهشدت نگران شده است. و دولت چون نگران است، دست به مواضعی میزند تا بتواند به افکار عمومی پاسخ دهد؛ بنابراین من به شما میگویم مطمئن باشید اگر این دولت و طرفداران افراطی ارتباط با روسیه، نگران افکار عمومی داخلی نبودند؛ حتی همین موضعگیریها را هم شاید نداشتند و از کنار آن بهسادگی رد میشدند.
پس به باور شما این دولت و طرفداران ارتباط با روسیه ناراحتی از بابت تکرار حمایت روسیه از ادعای واهی امارات ندارند؟!
عملکرد آنها که این را نشان میدهد… .
و مؤید این باور شما چیست؟
اگر این دولت نگران است که بهشدت منتقد این عملکرد روسیه است، چرا یک اقدام جدیتر عملی انجام نمیدهد.
چه اقدامی؟
کافی است دولت اعلام کند تا زمانی که روسیه کتبا از ایران عذرخواهی نکند و دو حمایت قبلی خود از ادعای واهی امارات را ملغی نکند، به نشانه اعتراض، تفاهمنامه جامع همکاریهای راهبردی با روسیه را که در حال تدوین است، امضا نمیکند. اینکه دیگر یک کار بسیار ساده و پیش پا افتاده است؛ اینکه با صدای بلند اعلام کند این تفاهمنامه امضا نخواهد شد. همچنین باید از روسیه بخواهیم که این ادعای امارات بر سر جزایر سهگانه را هم محکوم کند. این یک متر و معیار برای آن است که نشان دهیم این دولت تا چه اندازه به سیاست خارجی اصولی و ضرورت توازن در سیاست خارجی اهمیت میدهد.
لایه بعد، مجلس و رئیس آن است. اگر رئیس فعلی مجلس و مجلس یازدهم تا این اندازه به تمامیت ارضی ایران اهمیت میدهند، چرا کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی این مجلس هیچگونه موضعگیری رسمی علنی در این زمینه نداشته است؟! اتفاقا متر و معیار اهمیتدادن به سیاست خارجی اصولی و متوازن مبتنی بر منافع ملی از طریق مجلس شورای اسلامی اینجا روشن میشود. اینکه چون در فاصله چند ماه، روسها دو بار علیه تمامیت ارضی ما اقدام کردهاند و وزارت خارجه نتوانسته آن را پیشبینی کند و جلوی آن را بگیرد؛ و نهتنها اقدامی مورد تأیید کارشناسان و صاحبنظران نکرده؛ بلکه رئیس دولت را به مسکو برده و وزیر خارجه هم بهتازگی آنجا بوده است، به این معنا است که وزارت خارجه و وزیر خارجه توانایی لازم برای اداره سیاست خارجی را ندارند؛ پس حداقل کار مفید مجلس این است که به مدیران اجرائی مربوطه تذکر بدهد و با آنها براساس قانون مواجه شود. مجلس باید باور کند که با دولت تفاوت دارد.
شما باور دارید که این مجلس چنین نگاهی را دارد؟!
بحث من هم همین است. خیلی خوب، اگر این نگاه را ندارد؛ پس نشان میدهد مجلس هم مانند دولت است. شما نگاه کنید پاسخ ما به این اقدامات که در پنج ماه اخیر، روسیه دو بار تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران را زیر سؤال برده است، یک بار پیشازآن هم چینیها این کار را کردهاند، یک بار دیگر هم ژاپنیها این کار را انجام دادند و قطعا احتمال تکرار آن هم وجود دارد، چه بوده است. رئیس دولت، هم به چین رفت و هم به روسیه و… پس باید پرسید که اصلا وزارت امور خارجه تا الان چگونه عمل کرده است؟ مدیران اجرائی مربوطه چرا آنقدر سکوت، مماشات و انفعال دارند؟! چرا باید تمامیت ارضی ما بازیچه منافع و امیال هر بازیگر منطقهای و فرامنطقهای شود؟! چرا ما باید به گونهای رفتار کنیم که هر کشوری بتواند از موقعیت ایران برای تحقق منافع خود استفاده کند و هیچگونه واکنش درخورتوجهی هم نشان ندهیم؟! در عوض، شخص وزیر خارجه، مرتبا در حال رفتوآمد به روسیه، سوریه، لبنان و قطر است. آیا این سیاست خارجی است؟!
مثلا در جنگ حماس و اسرائیل، نهایتا این قطر است که با مصر، آمریکا و اسرائیل و به نیابت از حماس، معادلات و مناسبات دیپلماتیک را پیش میبرد و اصلا مواضع و منافع ایران تعیینکنندگی تأملبرانگیزی در شرایط کنونی جنگ غزه ندارد. به گونهای که انگار به ایران در مناسبات منطقه، با چند پیام آمریکا، توجه لازم انجام نمیشود؛ پس میبینید که امکان اقدامات و واکنشهای جدی عملی وجود دارد؛ اما چون مسئله صرفا جنبه سیاست داخلی و پاسخگویی شفاهی به افکار عمومی داشته و هیچ ارتباطی با موضوع سیاست خارجی ندارد؛ بههمیندلیل نمیتوان مطمئن بود که دست به اقدامات عملی هم زده خواهد شد. این موج ضد روسی هم مانند موج تیرماه چند روز ادامه دارد و بعد هم سیاست خارجی به همان پنج مشکل عمیق خود در این دولت بازخواهد گشت.