شاید به جرات بتوان گفت هیچ چیز مثل ناامیدی از فردای ایران جامعه را افسرده و بیانگیزه و دلها را پراکنده و مشوش نمیکند. یکی از مهمترین دلایل میل به مهاجرت و همچنین مهمترین دلیل گرایش برخی جوانان در برخی استانهای مرزی به تبلیغات جداییطلبانه، ناامیدی به آینده ایران است.با این ناامیدی باید قاطعانه، چون دشمن جنگید. هیچ جنگی با حرف و شعر قشنگ به پیروزی نمیرسد. این جنگیدن یعنی اقدام برای توسعه ایران. جامعه ایرانی برای امیدواری به آینده و برای عزت ملی نیاز به دیدن اقدامات عملی اثرگذار جدی دارد.
به گزارش نبأخبر،ساختن آینده ایران در گرو توجه به سه چیز است: گذشته، آینده و امروز. گذشته، از آن رو مهم است که مسیری که در آن قرار داریم ادامه گذشته است. راه طی شده برای شناختن مسیری که میرویم و سمتی که در پیش گرفتهایم، مهم است. مطالعه تاریخ مهم است، چون الگوها مهم هستند و الگوها به اصطلاح پیوستگی ایجاد میکنند. آینده در پیوند و پیوسته با گذشته است، ادامه دیروز است.
تصور و توصیفی که از گذشته یعنی رویدادها و شخصیتهای گذشته داریم، تعیین میکند این الگو چیست و چه ویژگیهایی دارد و در ادامه این مسیر، رو به چه آیندهای هستیم.
گاهی هم البته برعکس است یعنی تصوری که از آینده میخواهیم داشته باشیم باعث میشود رویدادها و شخصیتهای گذشته را متناسب با آن تفسیر کنیم. برای مثال تودهایها و یا سوسیالیستهای خلقی، چون آیندهای خاص و متناسب با ایدئولوژی و توهمات بیوطن خود در سر دارند، توصیفشان از رویدادها و شخصیتهای گذشته از سر بیگانگی با وطن و بعضاً کینهتوزانه است. ایدئولوژی بیوطن نسبتی با وطن ندارد که با تاریخ این خاک داشته باشد.
برای داشتن تصویری مطلوب از آینده ابتدا باید به پدیداری تاریخی به نام ایران باور داشت و سیر تحول آن را از منظرهای فرهنگی و اجتماعی با نگاهی واقعبینانه و بدون سوگیریهای خاص و توهمات بیوطن چپ مورد مطالعه قرار داد.
برای مثال برای شناخت هویتهای امروز در جامعه ایرانی باید ریشههای شکلگیری این هویتها را در طول تاریخ معاصر بررسید. چراکه تاریخ قصه نیست بلکه سازنده هویت و فرهنگ ماست.
وقتی تاریخ ایران را به گونهای روایت کنیم که آکنده از سیاهی و تباهی باشد چیزی برای احترام نمیماند که توقع داشته باشیم دل و دین جوان ایرانی مجذوب و مرعوب یک ذهنیت کلیشهای از آنچه به نام غرب میشناسد و البته ناقص و نادرست است، نشود.
مساله دوم آیندهای است که میجوییم. جامعه به مسیری میرود که برای خود تصویر کرده است. بدتر از تصویر بد شاید این باشد که هیچ تصویر مشخصی پیش رو نباشد.
حکومت خودش نداند که چه تصویری از ایران مثلاً ده سال آینده میخواهد؛ یا نتواند مردم را قانع کند که تصویری که مطلوب میپندارد واقعاً تصویر مطلوبی است. داشتن تصویر روشن و مهمتر از آن باور قاطبه جامعه به آن، شرط اول قدم ساختن آینده روشن برای ایران است.
نکته دیگر اینکه فارغ از آنچه حکومت و یا گروههای مختلف اجتماعی میپسندند، روندهایی وجود دارد که به آینده شکل میدهند. روندهای مهم آینده، هوش مصنوعی، فناوری اطلاعات و دیجیتالیسم هستند.
رقابتی که امروز بین کشورها برای سرمایهگذاری و جذب متخصص در این زمینهها وجود دارد در واقع رقابت برای داشتن دست برتر در آینده است. طبق گزارش دکتر سریعالقلم از اجلاس اخیر داوس، «شاید نزدیک به ۸۰ درصد مباحث میزگردها و کارگاههای داوس ۲۰۲۴ حول محور فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی بود».
عامل سوم، وضعیت امروز است که در آن به سر میبریم، فعالیتها و اولویتهایی که در دستور کار داریم. اقدامات امروز آینده را میسازند. بدون اقدامات موثر امروز برای ساختن آینده، نمیتوان از آینده روشن برای ایران سخن گفت.
شورای ملی اطلاعات آمریکا به منظور «دست یافتن به نگاهی بلندمدت در ورای افق موجود و کسب آمادگی برای روبرو شدن با آیندههای احتمالی» گزارش روندهای جهانی ۲۰۴۰ را تهیه کرده است. در بخشی از این گزارش آمده است که احتمالاً «در دو دهه آینده، قدرت در نظام بینالملل تغییر و تکامل خواهد یافت و شامل مجموعه گستردهتری از منابع با گسترش نیروی فناورانه، قدرت شبکه و اطلاعات، مکمل نیروهای سنتیتر نظامی، اقتصادی و قدرت نرم فرهنگی خواهد بود. احتمالاً هیچ کشوری به تنهایی دارای جایگاه مسلط بر تمام مناطق یا قلمروها نیست و فضای حضور مجموعه گستردهتری از بازیگران برای پیشبرد منافعشان وجود دارد.
آمریکا و چین دارای بیشترین نفوذ بر پویایی جهانی و پشتیبان چشماندازهای رقیب در حکمرانی و نظام بینالملل هستند که منافع و ایدئولوژیهای محوری آنها را منعکس میسازند. این رقابت بر اکثر قلمروها تاثیر خواهد گذاشت و موجب اعمال فشار و در بعضی موارد شکلدهی مجدد ائتلافها، سازمانهای بینالمللی، هنجارها و قوانین موجود خواهد شد که زیربنای نظم بینالمللی را شکل دادهاند.»
حال سوال اینجاست که برنامهها و اقدامات امروز ایران برای اینکه در آینده یکی از این «مجموعه بازیگران» باشد چیست؟ بیشک و تردید، بدون سرمایهگذاری برای توسعه صنایع دیجیتال و صنایع خلاق، بدون جلوگیری از مهاجرت نیروهای متخصص، بدون جذب سرمایهگذاری برای توسعه انرژی (چه سرمایهگذاری برای به روزرسانی صنایع نفت و گاز و چه توسعه انرژیهای جدید)، بدون توسعه صنعت حمل و نقل هوایی و فرودگاهی و … نمیتوان یکی از مجموعه بازیگران موثر جهان فردا بود.
اگر عربستان اینچنین برای برند ملی خود و برای جذب گردشگر به تقلا افتاده است برای اهمیت «قدرت نرم فرهنگی» در آینده است. ما که از نظر تنوع قومی و فرهنگی و تنوع زیستی و اقلیمی به مراتب بیشتر از عربستان ظرفیت داریم، برای این «قدرت نرم فرهنگی» چه میکنیم؟ برنامه برای ارتقای برند ملی ایران در جهان چیست؟
احتمالاً یکی از این «مجموعه بازیگران» ترکیه خواهد بود. در سند چشم انداز ۱۴۰۴ آمده بود که ایران باید برترین قدرت اقتصادی منطقه باشد، اما امروز اقتصاد ترکیه حدوداً دو برابر ایران است.برای جبران عقبماندگی اولویتها و برنامه توسعه چیست؟ احتمالاً یکی دیگر از مجموعه بازیگران فردا، ویتنام خواهد بود. چراکه ویتنام به یکی از قطبهای تولید در حوزه فناوریهای جدید تبدیل شده است و توسعه فناری اطلاعات و جذب سرمایهگذاری در این صنایع را به عنوان اولویت ملی در دستور کار دارد.
شاید به جرات بتوان گفت هیچ چیز مثل ناامیدی از فردای ایران جامعه را افسرده و بیانگیزه و دلها را پراکنده و مشوش نمیکند. یکی از مهمترین دلایل میل به مهاجرت و همچنین مهمترین دلیل گرایش برخی جوانان در برخی استانهای مرزی به تبلیغات جداییطلبانه، ناامیدی به آینده ایران است.
با این ناامیدی باید قاطعانه، چون دشمن جنگید. هیچ جنگی با حرف و شعر قشنگ به پیروزی نمیرسد. این جنگیدن یعنی اقدام برای توسعه ایران. جامعه ایرانی برای امیدواری به آینده و برای عزت ملی نیاز به دیدن اقدامات عملی اثرگذار جدی دارد.
باید توجه داشت که تحولات در جهان امروز بسیار سریعتر از دورانهای گذشته است. سرعت تغییرات پس از انقلاب دیجیتال۱۰ برابر اولین انقلاب صنعتی است. پس باید همین امروز مساله آینده ایران را جدی گرفت. آیا به راستی چیزی مهمتر از آینده ایران وجود دارد؟